سال سوم / شمارۀ بیست و دوم / سخن سردبیر / فرداد فرشته هوش

نقش تاریخ مکتوب در جایگاه ملت‌ها



 

با سلام

از محدودیت‌های ماهنامه‌بودن یک نشریۀ فرهنگی یکی این است که خیلی نمی‌توان به اخبارِ داغِ روز پرداخت، چون تا زمان انتشار نشریه، رسانه‌های دیگر به اندازۀ کافی در مورد آن سخن گفته‌اند. البته این محدودیت حُسنی هم دارد که خیلی درگیر اخبار زودگذر نمی‌شوی. همان‌طور که می‌دانید مهرگان در مجموع نشریۀ خبری‌ نیست و تنها در حد توان خود به پوشش رویدادهای فرهنگی و اجتماعی می‌پردازد، که بسیاری از این اخبار و حوادث نیز تا زمان انتشار شمارۀ بعدی، تا حدودی کهنه می‌شوند. لذا چنانچه در مهرگان رویدادهای مهمی از قبیل جایزه‌گرفتن فیلم آقای اصغر فرهادی در جشنوارۀ "گُلدن گلوب"، اسکار و صدها رویداد فرهنگی دیگر را نمی‌بینید، به هیچ عنوان دلیل بی‌تفاوتی و یا غفلت مهرگان نیست. تنها به دلایل مختصری که اشاره شد، انتشار آنها عبث می‌نماید.
و البته در برخی موارد، مهرگان در حد توان خود رویدادهای فرهنگی را پوشش داده و در مواقع لزوم و به تدریج از آنها استفاده می‌کند. از نمونه‌های این رویدادهای فرهنگی می‌توان به حضور استاد ناصر مسعودی در کانادا، میزگرد "معمای روشنفکری"، "جشن همیاری مالی بنیاد پریا" و نمونه‌های دیگر اشاره نمود، که در این شماره به یکی از آنها پرداخته‌ایم.
خوشبختانه تعداد رویدادهای فرهنگی و هنری ایرانیان مقیم کانادا به ویژه کلان‌شهر تورنتو به حدی زیاد شده که در برخی موارد چندین و چند برنامۀ فرهنگی و مهم به‌طور همزمان در یک روز اجرا می‌شوند. شاید تشکیل سازمانی که مسئولیت هماهنگی رویدادهای فرهنگی این شهر را داشته باشد، به زودی یکی از واجبات جامعۀ ایرانی محسوب گردد. البته با دوستِ فرهنگ‌دوستی در این مورد صحبتی داشتم و ایشان به مزاح می‌گفتند که امکان چنین چیزی وجود ندارد چرا که هیچ‌کدام از ما ایرانیان همدیگر را قبول نداریم!! این حرف ایشان مرا به یاد صحبتِ اینترنتی دوست دیگری انداخت که شاید ذکر مختصری از آن خالی از لطف نباشد.
هرچند که به هیچ وجه "فیس‌بوک‌باز" نیستم اما هر از گاهی آن را مرور کرده و از اطلاعات مفید دوستان کسب بهره می‌کنم. یادداشتی که چند وقت پیش در فیس‌بوک توجه مرا به خود جلب کرد، شعری از یک شاعر مقیم تورنتو بود در وصف خانم مریم رجوی! که عکسی محجبه از ایشان را هم دربر داشت. صرفاً به جهت کنجکاوی و نه علاقه‌مندی، نگاهی به نظرات (کامنت) دوستان دیگر در مورد این شعر انداختم. هرچه می‌دیدی فحش و ناسزا بود و حرف‌های رکیکی که بنده مدت‌هاست نشنیده بودم. نه اینکه ادعای نزاکت کنم، ولی به راستی منازعۀ افراد در این مورد متحیرکننده بود و آدم را یاد دوران شعبان بی‌مخ و محلۀ "چاله‌میدان" می‌انداخت. به هر جهت این ماجرا را به اشتراک گذاشتم با این توضیح که دوستان، تنها توضیحات دیگران را بخوانند و خود در مورد مشکلات و فاصلۀ ما تا آزادی قضاوت کنند. از آنجایی که خیلی در فیس‌بوک فعال نیستم معمولاً پُست‌های اندک من به چشم نمی‌خورند و از تیغ انتقادات و پیشنهادات دوستان ‌قسر در می‌روم. در این مورد خاص، دوست نکته‌سنج و فرهنگ‌دوست دوران نوجوانی‌ام که در ایران زندگی می‌کند، آن را دید و به دلایلی از بنده تقاضا نمود که کلاً این مطلب را از روی صفحۀ اعلانات (وال) فیس‌بوک خود بردارم. درخواست این دوست من، سر صحبت دیگری را باز نمود که ذکر همۀ آنها در این ستون ممکن نیست. به هرجهت سئوال نهایی این دوستم را که بسیار قابل تأمل است از زبان خودش بیان می‌کنم:

"مدتیه که دارم رو موضوعی کار می‌کنم، البته نه به‌صورت جدی ولی ذهنم رو مشغول کرده و اگه تو در اونجا امکانش رو داشته‌باشی و سر این بحث رو با بزرگانی که در اونجا می‌شناسی باز کنی، فکر کنم بتونی یه پروندۀ خوب برای نشریۀ خودت باز کنی و بهش بپردازی. اون هم علت عقب‌ماندنگی کشورهاییه که تاریخ مکتوبِ پرباری دارند. البته هستند کشورهایی که تونستند اسیر تاریخ خودشون نشده و با استفاده از تاریخ خودشون حتی به جلو هم حرکت کنند، ولی سرعت پیشرفت کشورهای تازه به عرصۀ تمدن وارد شده بسیار بیشتر از کشورهای دارای تمدن باستانی است. دوستی دارم در کشور مالزی، ایشان دکترای مدیریت دارد و در بحثی با من اشارۀ جالبی داشت که دوست دارم به آن فکر کنی، او گفت: ما مالایی‌ها 200 سال است از درخت پایین آمده‌ایم (یعنی قبلاً روی درخت‌ها زندگی می‌کردیم و تمدنی قابل توجه نداشتیم) و وضعیت‌مان این است که پیشرفته‌ترین کشور مسلمان دنیا شده‌ایم ولی شما ایرانی‌ها با آن همه تمدن و تاریخ چرا به جایگاه خودتان نرسیده‌اید؟ حالا به جای مالزی بگذار کانادا! بگذار نیوزلند! یا استرالیا!"               

امیدوارم که در در طی چند شمارۀ آینده بتوانیم در غالب پروندۀ مهرگان به این موضوع بپردازیم.

در پایان سال نو و فرا رسیدن نوروز باستانی را به همۀ شهروندان این کرۀ خاک به ویژه ایرانیان عزیز تبریک عرض می‌کنم. می‌دانم که در این ایام رویدادهای فرهنگی مختلفی در سطح شهر برگزار می‌گردد، اما به همۀ فرهنگ‌دوستان توصیه می‌کنم که مراسم باشکوه آیین نوروزی که توسط مرکز موسیقی نوا در تاریخ 17 مارچ در ریچموندهیل برگزار می‌گردد را فراموش نکنید. استاد کمال طراوتی برای برگزاری این آیین شاد نوروزی ماه‌هاست که تلاش کرده‌اند و وظیفۀ اخلاقی همۀ ماست تا سپاسگزار زحمات بی‌دریغ ایشان و گروه هنری‌شان باشیم. جهت اطلاعات تکمیلی در این زمینه به آگهی پشت جلد همین شماره از مهرگان مراجعه کنید.

با مهر و احترام

           

   

Comments