جنون سرعت[1] زمان، چیزی که هیچوقت به اندازۀ کافی در اختیار نداریم، اصلاً ربطی هم ندارد که چهقدر سریع زندگی میکنیم. یاد گرفتهایم که سریع راه برویم، برای تلفن از امکانات شمارهگیری سریع[2] استفاده کنیم، قرار مدارهای تند و عجلهای بگذاریم، در طی دو دقیقه از روی اینترنت آشپزی کنیم، با عجله غذا بخوریم، غذاهایی با پخت سریع. برنامههای کامپیوتری تهیه کنیم که همۀ کارها را با سرعت بیشتری انجام دهند. عاشق پاسخدهیهای سریع و بلافاصلهایم. فرستادن پیغام از طریق ابزارهای کامپیوتری و دریافت سریع پاسخ آن. بشر دچار جنون سرعت شده است. گونهای جاندار که بهجای "آدم اندیشمند" باید خود را "آدم عجول" بنامد که تند راه میرود، تند حرف میزند، تند میاندیشد و با ضرباهنگ نفسگیری با جتها و قطارهای سریعالسیرجابجا میشود. این گامهای شتابآلود ما را به خود مشغول کرده است، دچار سرگیجه شدهایم. مکالمۀ خیلی سادۀ "حال شما چطوره؟" با پاسخ مألوف "خوبم، شما چطورید؟" بدل شده به اینکه "میدونی...خیلی سرم شلوغه"! سرعت زندگی حتی بر ضرباهنگ احساسات ما اثر گذاشته است. زوجها قبل از ازدواج حتی قرارداد طلاق (احتمالی) خود را تنظیم میکنند. والدین زمان کمتری برای فرزندان دارند و آن را "زمان مفید" مینامند که بهتر است "زمان سریع" بنامند. دوستیابیهای سریع در فیسبوک طی چند ثانیه، گاهی دوستانی به تعداد 500 نفر که خیلیهایشان را حتی نمیشناسیم. در زمانهای قدیم در تعطیلات تابستانی برای مطالعه و گشت و گذار به سفر میرفتند، اما اکنون همه جا با "آیپد" و زنگهای تلفن و گفتگوهای ناتمام با همکاران و دوستان از طریق امکانات دیجیتال اشباع شده است. و ... سرعت در همۀ عرصههای زندگی نفوذ کرده است. شتاب مردم کشور سنگاپور بیست درصد بیشتر از شتاب زندگی نیویورکیهای پرسرعت است. بنا بر گزارشها در چین، یک سوم افراد بالغ به دلیل اشتغال به پنج شغل مختلف در طی هفت روز هفته، مبتلا به فشار خون بالا هستند. مطالعۀ دیگری از شهر پکن نشانگر آمار خوردن (بلعیدن) نهار در کمتر از پنج دقیقه است. چینیها آنرا جنون سرعت مینامند، و این وقتی رخ میدهد که میخواهیم از روال طبیعی زندگی پیشی بگیریم. حتی عشق و مرگ هم سرعتشان بیشتر شده است. مراسم تشییع جنازه با این امکان جدید، که برای تلف نشدن وقت حتی نیازی نیست از ماشین شخصیات پیاده شوی. جفتیابی در کوتاهترین زمان توسط اجتماعات افراد مجرد، که در کمتر از هفت دقیقه زوج خود را پیدا میکنی. "سلام! اسم من بهزاده، باهام ازدواج کن!!" و بعد از آن اگر همه چیز آن طور که باید پیش نرفت، همیشه این امکان هست که با استفاده از طرح طلاق سریع جدا شد. تغییر سرعت حتی در سرگرمیها نیز مشهود است. فیلمهای به اصطلاح "اکشن" دهۀ 1980 مثلاً فیلم بولت[3] با بازی استیو مککویین[4] امروزه مثل فیلمهای هنری فرانسوی، کُند به نظر میرسند. گزارشگران تلویزیون سریعتر و سریعتر صحبت میکنند که البته هنوز یکجورایی حرفشان را متوجه میشویم. سریعترین سخنران میتواند با سرعتی معادل 150 کلمه در دقیقه صحبت کند، این در حالیست که بشر قدرت فهم 600 کلمه در دقیقه را دارد. آیا ما بالاخره یاد میگیریم که تلویزیون را با دور تند ببینیم؟ ما از 200 سال قبل از میلاد داریم در مورد کوتاهتر شدن زمان شکایت میکنیم. افلاطون از خدایان خواست که بشر را مجازات کند "...بشری که ساعت خورشیدی درست کرده تا روزهای مرا آش ولاش کند و به تکهتکههای ریز بدل نماید." اما هر تکه از زمان در حالی که ما در تکاپو برای همگام شدن با آن هستیم، سرعت ما را در زندگی بالا میبرد، از ساعت خورشیدی تا ساعت پاندولی تا امروزه ساعت مچی و ... که در حقیقت ما را به زمان زنجیر کردهاند. سرعت زندگی بشر تا چه اندازه میتواند افزایش یابد؟ بعضیها معتقدند که ما تا همین جای داستان هم سرعت را از حد گذراندهایم و محکوم به تصادم و انهدام هستیم. افرادی که به "نهضت آهستگی" اعتقاد دارند میگویند آشپزی آهسته، سیستم آموزشی آهسته، سفرهای با طمأنینه و کلاً "آهستهدرمانی" میتواند این جنون سرعت را مداوا کند و آن را به قسمت "آهستهرُو" اتوبان هدایت کند. اما منتقدین میگویند این آهستهگراها در واقع، گذشتهگرا هستند و به دنیای قدیم چسبیدهاند. دیگرانی هستند که میگویند طی هزاران سال بشر از اینهمه حماقت و کندی خسته شد. نشستن و خمیازه کشیدن، چرت زدن، خوردن و خوابیدن و هیچ استفادهای از مغز نکردن. اینها میگویند که بشر دارد با گذشتۀ خود احساساتی برخورد میکند که نمیتواند این درهم نوردیدن مرز سرعت را قبول کند. امکان وجود راه میانهای هم هست. یک تحقیق از 31 کشور نشان داد که مردم ساکن غربِ اروپا در طی ساعات کاری با همان سرعتی که در آمریکای شمالی هست فعالیت میکنند، اما با این تفاوت که اروپاییها بعد از ساعات کار و روزهای تعطیل آخر هفته با سرعت متناسب تفریح کرده، و به وقتگذرانی میپردازند. این میتواند جواب مسئله باشد که ما در طی ساعات کاری با سرعت فوقالعاده بالا به انجام امور بپردازیم اما از وقتی که به خانه میرسیم با مراقبت رفتار کنیم و در واقع دارای زمانبندی دوگانۀ ساعات کاری/ساعات غیرکاری باشیم. |