به زخمهای اقوام گوناگون ایرانی
بهتر است نمک نپاشیم*.
****** با تأکید بر اینکه جناب آقای محمد قائد، هرگز نیت تحقیر اقوام گوناگون ایرانی را در شمارۀ 18 سپتامبر نداشتهاند، بلکه در لابلای داستانهایی که بازگو نمودهاند یا ساختهاند، حساسیتهایی را برانگیختهاند که باید به آنان پرداخت. اقوام مختلف ایرانی در درون خود نیز دارای عادات و روشهای متفاوتی هستند که بر حسب نیاز و قرارهای سنتی مربوط به خود بنا نهاده شده است، که باید و نبایدِ رعایت آن منحصر به خود آنهاست ولی برای دیگران به نسبت توجه و تأثیر آن در جوامع فرهنگی میتواند مورد توجه قرار گیرد. این در حالی است که هیچکس نمیتواند و نباید نسبت به آنها اعتراض و انتقادی داشته باشد تا هنگامی که مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکرده و نشده است. اگر توجهای به تاریخ پرماجرا و طولانی کشور مبداء خود -
ایران عزیز – بیندازیم به این امر دست مییابیم که پس از جنگ جهانی اول و انقراض
دولت عثمانی، روسیۀ تزاری در صدد تضعیف و از میان بردن نفوذ فرهنگ و زبان فارسی در
مناطق مورد سلطۀ خود برآمد، که با ایجاد دولت جدید ترکیه نیز این حملات از دو سو
آغاز شد. اولین عکس العمل از سوی مفخمالدوله نمایندۀ سیاسی ایران در استانبول بود که ضمن ملاقات با "عدنان بیگ"، نمایندۀ والی حکومت آنکارا، خواهان توقیف و تنبیه روشنی بیگ و رضایت خاطر سفارت کبری و مآلاً دولت ایران گردید. از طرفی در عید جدید ملی تُرک، سفارت ایران برای اعتراض، تصمیم گرفت که پرچم ایران را که میبایستی برافراشته باشد، بلند نکند. ظاهراً این امر مورد توجه قرار گرفت و چند روزنامه در استانبول مقالاتی به همکاری و دوستی با ایران و مسلمانان نوشتند. عدنان بیک نیز شخصاً به سفارت آمد تا این امر را دوستانه فیصله دهد. اما مفخمالدوله قبول نکرد و خواستار رضایت خاطر رسمی از طرف حکومت، و تنبیه روشنی بیگ گردید، و تصریح کرد در غیر این صورت در جشن دولتی نیز شرکت نخواهد کرد. این تهدید مؤثر واقع شد و عدنان بیک و رئیس ترک اجاقی -
محلی که روشنی بیگ در آن سخنرانی کرده بود - به سفارت آمدند و رسماً پوزش خواستند
و مراتب در جراید نیز انتشار یافت. در ایران روزنامۀ میهن که به گفتههای روشنی بیگ سخت اعتراض
کرده بود در آخرین نوشتۀ خود به قلم "علی صادقی تبریزی" نوشت: با تأسف
از اینکه به رغم همراهی و همدلی ایرانیان با ملت عثمانی در اثنای جنگ و روزهای
تیرۀ ترکها، و اظهار شادمانی و شرکت در جشنها و شادمانی آنان، اینک به جای جبران
با چنین پردهای روبرو گردیده و نشان داده شده که یادآور "دندانهای درندۀ
مغولان قدیم و گزارشات تلخ صفحات تاریخ، راجع به مناسبات ایران و ترک" است. وی
ادامه داد: در پاسخ آقای صادقی تبریزی، روزنامۀ وارلیق چاپ سادی قمیش در ترکیه مقالهای نوشت که به زعم نکات بحثانگیزش، در مجموع از مباحث سخیف پیشین به ویژه نظرات امثال روشنی بیگ و انعکاس دردآور آن فاصله داشت، اشارهای به مباحث مطرح شده از سوی روشنی بیگ نمود و نوشت: "نطقی که در یک مؤسسۀ خصوصی عاری از هر نوع رسمیت ایراد گردیده یک چنین عکسالعملی به وجود آورده است. خصوصاً که ناطق هم شخصی مجهولالهویه و یک آدم بیسر و پایی بود که دارای سوابق سوئی هم میباشد." این مقاله با وجود کم و کاستی که در آن بود به رفع سمت و سویی از تیرگی روابط ایران و ترکیه میرفت، مؤثر واقع شد. یکی از مواردی که در روزنامۀ وارلیق مورد بررسی قرارگرفته بود این بود که: "ترکها برای محافظت عراق در جنگ عمومی آن هر چه از دستشان برمیآمد کوشیدند ولی ایرانیها با یک خونسردی در آن موقع تماشاچی شده به کمک ما نیامدند و با این بیحسی که ابداً شایستۀ اسلام نبود، مسلمین آسیای وسطی را دچار فلج کرده و حتی موقعی که انگلیسها از "محمره" که خاک ایران است فرقههای نظامی را به طرف عراق سوق میدادند، اعتراض نکردند. هرگاه ایران داخل جنگ میشد، افغانستان هم قیام کرده، سایر ملل اسلامی هم به این روز سیاه نمیافتادند. البته جزای اشخاص تنبل نکبت و محرومیت میباشد." میرزا علیخان صادقی تبریزی در پاسخ خود به مقالۀ وارلیق با لحن ملایمی به دو مورد اشاره کرد. نخست به نقش چشمگیر ایرانیان در نهضت مهاجرت و در هواداری از آلمان و عثمانی یاد میکند که به رغم مخاطرات عظیمۀ جنگ بینالملل با تهدیدات روس و انگلیس و وجود صدها هزار قشون متفقین نتوانست از ابراز احساسات ایرنیان نسبت به ترکها جلوگیری نماید. و در ادامه از خون بیست هزار نفر ژاندارم منظم ایران و مجاهدینی سخن میگوید که فقط بر اساس "احساسات مذهبی و دیانتی" در کنار عثمانیها جان باختند. علی صادقی به قسمت دیگر نوشتۀ وارلیق در اشاره به آراء نادرست روشنی بیگ خاطر نشان ساخته بود که، روشنی بیگ باید بداند که مابین ترکها و فارسهای ایران، غیر از فرق زبان هیچ نوع تفرقه و بیگانگی موجود نیست. وحدت، مدنیت، مذهب و آداب و معاشرت با یک روابط تاریخی، این عنصر مهم را به هم مربوط و متجانس نموده است. بنابراین روشنی بیگ که خواسته است ابرو درست کند چشم را نیز کور کرده است. یعنی علاوه بر این که حرفهای وی توجه ترکهای ایرانی را جلب نموده، آنها را از ما رنجانده است پاسخی درخور داده است. او با اشاراتی به بحث زبان در دورۀ جنگهای بالکان و تأثیر آن در جدایی آلبانی از امپراطوری عثمانی و همچنین مطالبی در باب آذربایجان خاطر نشان ساخت که اهالی آذربایجان: "مخصوصاً منورالفکران آن ایالت هیچگونه علاقهای به این زبان نداشته و به کرات جدا از دولت و وزارت معارف درخواست کردهاند که با عطف توجهای جدی به آذربایجان گریبان آنها را از دست این لسان بیگانه که یادگار تلخ استیلای مغول است خلاص نمایند. به همین جهت علی صادقی در ادامۀ این بحث لازم دانست که با توجه به ملاحظات فوق به اطلاع نویسندۀ وارلیق برساند که: "این جانب تبریزی هستم ولی ترک نیستم و همان اندازه که به تبریزی بودن خود مفتخرم به همان اندازه کسانی که تبریزی را منتسب به ترک بخوانند به آنها اعتراض دارم."
* کلیۀ مستندات برگرفته از کتاب "پان ترکیسم ایران" نوشتۀ آقای کاوه بیات است. |