ماهیت دین و رابطۀ آن با سیاست
دکتر داریوش مدارایی
برای این که ماهیت دین و سیاست را بتوانیم ادراک نماییم
لازم است فرضیۀ علمی و تحقیقی ذیل را تشریح کنیم که میگوید:
هر دینی که داری قوانین است ذاتاً سیاسی است و طالب قدرت.
چند ماهیت را باید بشناسیم تا فرضیۀ فوق را بهتر بتوانیم تشریح کنیم.
1. ماهیت آب چیست؟
ماهیت آب لغزندگی و تر نمودن است. یعنی این دو خاصیت ذاتی و جزو جدا
نشدنی از صفات آب است.
2. ماهیت آتش چیست؟
ماهیت آتش گرمی و سوزندگی است. یعنی آتش بدون گرمی و سوزندگی قابل تصور نیست. زیرا
قدرت ذاتیِ سوزندگی باید باشد تا گرمی به وجود آید.
3. ماهیت گیاهان چیست؟
رشد و نمو از خواص ذاتی و جدا نشدنی گیاهان است. یعنی گیاهی وجود ندارد که رشد و
نمو نداشته باشد.
پس از این مقدمه به بررسی فرضیۀ فوق میپردازیم که میگوید: "هر دینی که
داری قوانین است ذاتاً سیاسی است و طالب قدرت."
چنانچه میدانیم در بین هر اجتماع و یا ملتی قوانینی وجود دارد که توسط سیاستمداران
و قانونگذاران گذاشته و اداره میشود. بنابراین زمانی که دین جدیدی پایهگذاری
میشود، پایه گذاران آن دین قوانین و احکامی را میآورند که متفاوت با قوانین و
رسومات موجود بین اجتماع و ملت است و چنانچه در صدد اجرای آنها باشند با مخالفت
سیاستمداران و قانونگذاران وقت مواجه میشوند. لذا برای اجرای قوانین احتیاج به
نیرو و قدرت اجرایی دارند. در این صورت پایهگذار دین جدید هم سیاستمدار است و هم
قانونگذار. تنها فرقی که بین او و سیاستمداران و قانونگذاران وقت وجود دارد این
است که او به تنهایی این دو کار را انجام میدهد و احکام و قوانین او از تراوشات
مغزی و اندیشههای خود نیست بلکه آنها را طرف خداوند توجیه مینماید.
در چنین ادیانی دو نوع قانون وجود دارد:
1. قوانین معنوی مانند روزه، دعا و مناجات و اخلاقیات
2. قوانین مادی مانند ازدواج، طلاق، ارث، مجازات و غیره
قدرت لازم برای اجرای قوانین معنوی در خود فرد معتقد به آن دین قرار دارد.
یعنی نیاز به قانون و قدرت اجرایی خارج از قدرت شخص نیست. زیرا آدم معتقد خود به
خود احکام را اجرا میکند. ولی قدرت لازم برای اجرای قوانین مادی مواجه میشود با
قدرتمندان سیاسی مذهبی که از قوانین و احکام موجود در اجتماع و ملت دفاع مینمایند.
پس برای جایگزینی قوانین جدید به جای قوانین موجود احتیاج به قدرت و نیروی اجرایی
است تا بتوانند قوانین خود را اجرا نمایند. وقتی دین قدرت حکومتی را به دست میآورد
ماهیت اصلی خود را نشان میدهد و این ماهیت استبداد مطلق است. زیرا قوانین مادی و
معنوی چنین ادیانی از طریق الهام به بنیانگذار آن رسیده و کسی حق تصرف و تغییر در
آن را ندارد و بایستی کاملاً و بدون انحراف حرفی اجرا شود. بنیانگذاران چنین
ادیانی چوپان الهی هستند و پیروان باید گله را هدایت کنند، نه وظیفۀ گوسفندان که
به چوپان بگویند چه کار کند و یا خودشان خودسرانه رفتار نمایند. اینجاست که
استبداد مطلق به وجود میآید. در تاریخ، حکومتهای مذهبی مخوفترین حکومتهای
استبدادی را به وجود آوردهاند. در قرون وسطی حکومتهای دینی صدها هزار نفر از
مخالفین خود را زنده زنده بر روی تپههای آتش انداخته و صدها هزار نفر را در میان
جرز دیوارها نهاده و نابود ساختند. و در حال حاضر هم حکومتهای مذهبی بهتر از
گذشته عمل نمیکنند.
و علت این که حکومتهای مذهبی مخوفترین حکومتهای استبدادی را به وجود میآورند این
است که حاکمین خود را در مقابل پیروان خود و دیگران مسئول نمیدانند. آنها بنا به
عقیدۀ خودشان تنها اجرا کنندۀ قوانین الهی هستند، بدون آنکه وجدان آنها کوچکترین
خدشهای بردارد.
هیچ مرجعی نیز در حوزۀ قدرت آنان نمیتواند آنها را محاکمه نماید زیرا آنان خود را
مأمور الهی میدانند و مأمور هم معذور است.
در کلیۀ حکومتهای استبدادی از ایدوئولوژی گرفته تا جمهوری و شاهی همه در یک چیز
مشترک هستند و آن مسئول بودن در مقابل ملت است
پس چه باید کرد تا حکومتهای مذهبی به قدرت نرسند؟
راه همان راهی است که بیش از 150 سال پیش بیسمارک صدر اعظم آلمان برای اولین بار
در اروپا تشخیص داد. تا زمانی که ادیان قدرت حاکمه دارند نمیتوانند منافع یک
جامعۀ متنوع با اندیشههای مختلف را بدون اعمال زور اداره نمایند و روی این اصل
قانونی از مجلس آلمان گذرانید که دین باید از حکومت جدا باشد. و پس از تصویب آن
راه ترقی و پیشبرد و آزادی اندیشهها مفتوخ گردید. و به ترتیب ممالک دیگری پیروی
کردند تا امروز که در تمام کشورهای آزاد جهان دین قدرت حکومتی ندارد و به قول
بیسمارک هر کسی میتواند در عقاید و ایدوئولوژی خود به تنهایی خوشبخت باشد ولی
قانون ملی و بینالمللی است که امنیت و منافع کل جامعه را عهده دار است و تأمین مینماید.
|
|