زندگی، آثار و تحولات فکری
میرزا آقاخان کرمانی
بهرام چوبینه
اما این تاریکی و ظلمت قرون گذشته است و از بین
خواهد رفت و تودهها شاهد آن خواهند شد.
ننگ و رسوایی بر تزارهای لعنتی که یهودیان را
شکنجه و تعقیب میکردند، ننگ و رسوایی بر کسانی که تخم دشمنی و کینه علیه یهودیان
و دیگر ملتها میپاشیدند."[105]
میرزا آقاخان کرمانی از سر دلسوزی گمان میکرد که علت بدبختی و آزار و اذیت و
سرگردانی یهودیان دوران او نتیجۀ پافشاری یهودیان در نگاهداری احکام "عهد
عتیق" و کتاب "تلمود" است. در همین کتاب "سه مکتوب" از
کشتار "یهودیان بیچاره" به زشتی یاد میکند؛ اما گاهی ندانسته، چنان در
گرداب تبلیغات ضد سامی قرار میگیرد و به ابراز نظریاتی میپردازد، که سرانجامی
نامیمون و طمعی تلخ دارند. در "سه مکتوب" بارها بر یهودیان خرده میگیرد
و در جملات بعدی ناآگاهانه اندیشههای ضد یهودی را بازگو میکند. هرچند که به خوبی
روشن است و هممیهنان یهودی آگاه ما، به خوبی میدانند که میرزا آقاخان نه از سر
دشمنی، بلکه از روی نیکخواهی مطالب ناروایی را به آنها نسبت میدهد. وی پیرامون
یهودیان مینویسد:
"احکام تورات و عِلم تلموت [تلمود] و معارف خاخامها و تمامی جور و ستم حکام
و سلاطین ظلمآیین، و توی سرخوردنهای سه هزار ساله از همۀ دول و ملل این عالم به
این ذلت و مسکنت و فقر و کثافت و ترشرویی و حقارت و دربدری و بیوطنی و نفاق و
تقلب و دروغگویی و روز سیاه و بدبختی نشانیده که هر آدمی فطن [زیرک] کیش از فرم
صورت و شکل قیافت رنگ و رو و هیکل و طرز رفتار شخص یهودی را میشناسد و هر دانایی
و بینایی، در چهره و سیمای هر یهودی ذلت و حقارت و خفت و شناعت سه هزار ساله را
مطالعه مینماید و هر ذکی [عاقلی] و حکیمیکه علم اخلاق بداند کلیات اخلاق یهود و
لجاجت و خودسریهای آن قوم عنود را و تقلب و حیله و تزویر و دسیسۀ آن ملت را
بانفاقشان میداند."
به هر روی اندیشۀ آزادی، ترقی و تجدد، و اصولاً تفکرات انقلابی میزرا فتحعلی
آخوندزاده و طالبوف تبریزی در میرزا آقاخان کرمانی و آنگاه در اندیشمندان و
انقلابیون جنبش مشروطیت ایران چون، حاج زینالعابدین مراغهای، مستشارالدوله، و
سپس در نویسندگانی چون احمد کسروی[106]،
صادق هدایت[107]،
محمد علی جمال زاده[108]، صادق چوبک[109] و همۀ ناموران ادبی و اجتماعی قرن اخیر ایران نفوذ بیاندازهای
داشته که این خود محتاج یک بررسی جداگانه است.
تنها برای بیان نفوذ عمیق افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی در آزادیخواهان
عصر بیداری ایران به نقل یک منبع تاریخی اکتفا میکنم:
"سیّد حسن مدیر روزنامۀ حبلالمتین نسبت به
قانون محمدی در روزنامه بد نوشته بوده، چهار روز است که در عدلیه استنطاق میشود و
هنوز چیزی مدلل نشده است و محرک را به دست نداده است. اگر محرک را به دست بدهد مجازات
خواهد شد. البته مجازات این ناسیّد قتل است. گویا نوشته بود که این قوانین [و
احکام اسلام] یک هزار و سیصد و بیست و هفت سال قبل عرب موشخور از برای همان اشخاص
بوده نه از برای ما و این زمان. پس اگر چنین مزخرفی نوشته باشد مسلماً قتلش لازم
است."[110]
احتمال چنین میرود که پرسشهای میرزا فتحعلی و
میراز آقاخان از جانب هرکس دیگری که وجدانی پاک و بیآلایش داشته باشد، بازگو
گردد، پاسخی جز آنچه که آنان دادهاند چیز دیگری دریافت نخواهد کرد.
مؤمنین جاهل و متعصب به سبب آن که میرزا آقاخان
منکر احکام و قوانین بدوی دین تازیست با کراهت از او نام میبرند. برخی میل دارند
تناقضاتی را که در آثار او دیده میشود، بیش از آنچه ارزش علمی و تاریخی داشته
باشد، بزرگ بنمایانند و وی را گرفتار هرج و مرج فکری و پریشانی روحی نشان دهند.
اما واقعیت آن است که میرزا آقاخان از مراحل مختلفی گذشت و دنیاهای گوناگونی را
سیر کرد، گاهی معتقد به این و یا آن مذهب گردید و بالاخره پشت به همه چیز کرد و به
پرستش میهنش پرداخت.
بهائیان به سبب انتقادات خشمانهای که میرزا
آقاخان در تمامی آثارش، به ویژه کتاب "هشت بهشت" از بهاءالله کرده، با
توجه به این قضیه که میرزا آقاخان زمانی داماد و طرفدار صبح ازل بوده، از وی
روگردان و عمیقاً آزردهاند و میلی به خواندن آثار او نشان نمیدهند.
در عشق و شیدایی میرزا آقاخان به میهنش ایران هیچ گونه پریشانی و تناقضی در نوشتههای
وی دیده نمیشود. به همین سبب خواندن آثارش را برای هر ایرانی ضروری میدانم. به
خاطر احترام به آزادی اندیشه، محو تفتیش عقاید و بزرگداشت حقوق انسانی و به ویژه به
خاطر گسترش اندیشههای آزادیخواهانه و میهنی که در نوشتههای منثور و منظوم او با
جسارت و شجاعت بیان گردیده است میباید اورا دوست، و محترم بداریم.
میرزا آقاخان با همۀ ظلمهایی که دیده و با همۀ دربهدریها و نامرادیها که مردم
میهنش برای او فراهم کردهاند، هیچگاه ایران را فراموش نکرد و تا آخرین لحظۀ عمر
کوتاهش، در رویای دیدار دوبارۀ شکوفههای ارغوانی گلستانهای کرمان، زادگاهش،
زندگی را پایان برد. وی دلیرانه حرفش را زد و هر چیزی را که مانع رشد اجتماعی و
فکر ایرانی میدید، سرزنش کرد و بر آن تاخت. او در پی این بود که مردم میهنش به
موهومات دل نبندند و زندگی واقعی را دریابند و نگذارند جمعی با تکیه بر دستاویزهای
سیاسی و به ظاهر دینی خویش از آنها سواری بگیرند.
در آثار او گاه نیز تندروی و تاخت و تاز به مقبولات و مقدسات دیگران دیده میشود.
اما نه بدان گونه که بنیان اخلاق طبیعی و جنبۀ کمالجویی و رشد انسانی فراموش
گردد. در واقع میرزا آقاخان از دست حکام شرع و عرف و اطرافیان مزوّر خود، به
اصطلاح عوام، کفرش درآمده و به هر زبانی میخواست مردم را به یک نظم فکری و زندگی
و فرهنگ ایرانی همراه با هوشیاری و دانایی بکشاند؛ هرچه در آثار او میخوانیم
حاشیهایست بر این متن. تحقیق و بررسی پیرامون زندگی و افکار میرزا آقاخان کرمانی
نه تنها خاتمه نیافته، بلکه آنچه که تا کنون انجام گرفته، سرآغازی است قابل تقدیر
و تحسین و ستودنی.
میرزا آقاخان کرمانی را با شیخ احمد روحی و
خبیرالملک در سال 1314 قمری مطابق با 17 ژوییه 1896 میلادی، شب هنگام، و درحالی که
محمدعلیمیرزا ولیعهد، در کنار میرغضب لاله به دست گرفته بود، در باغ شمال تبریز،
زیر درخت نسترن در راه شکوه و آزادی ایران سربریدند.[111]
پانویسها:
105. W. I. Lenin, Weltgericht
Uber den Judenhass “Prag 1933, S.27,Rudlof Pfistere “von A bis Z” Quellen zu Fragen Um Juden und Christen, 1985, S.26-27
106. شادروان احمد کسروی در کتاب "سرگذشت من" صفحات 44 و 47 شرح میدهد
که چگونه در تبریز با آثاری چون کتاب احمد و هیئت طالبی از طالبوف تبریزی آشنا و
آنان را با رغبت بارها خوانده و در مورد کتاب "سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ"
مینویسد: "سیاحتنامۀ ابراهیم بیک تکان سختی در من پدید آورد و باد به آتش درون
من زد". کسروی سفری به تفلیس کرد و در آنجا با اسماعیل حقی که از آزادیخواهان
و صاحب یک کتابفروشی بود آشنا و عالوه بر کتب آزادیخواهان، بوسیله میرزا اسماعیل
حق با آزادیخواهانی که د رآن شهر مقیم بودند طرح دوستی ریخت. وی در مراجعت از
تفلیس با این که "تهیدست" بود و برای بازگشت به ایران صد مناب قرض کرده
بود، با این حال مقداری کتاب از میرزا اسماعیل خرید و در تبریز به دوستان آزادۀ
خود هدیه داد. از آن جمله ده جلد "هوپ هوپ نامه" بود. (سرگذشت من ص 74)
107. صادق هدایت د ربمبئی با آثار میرزا آقاخان کرمانی آشنا شد. رجوع کنید به
"اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی" از فریدون آدمیت، زیرنویس ص 281.
108. نویسندۀ معروف محمد علی جمالزاده فرزند سیّد جمال واعظ اصفهانی، خطیب مشهور
صدر مشروطیت، به سبب فعالیتها و روابط پدرش با آزادیخواهان، با آثار میرزا
آقاخان کرمانی آشنا بوده. مراجعه کنید به مقدمۀ "رویای صادقه" به کوشش
بهرام چوبینه.
109. زنده یاد صادق چوبک در گفتگویی با آقای ایرج پارسینژاد اعتراف میکند که در سالهای
جوانی با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، زین العابدین مراغهای
و طالبوف تبریزی آشنا شده و این را "مرهون دوستش صادق هدایت بوده است".
صادق چوبک تحت تأثیر میرزا آقاخان کرمانی در داستان "چراغ آخر" قطعاتی
از میرزا آقاخان نقل میکند. رجوع کنید به مقالۀ "میرزا آقاخان کرمانی و صادق
چوبک" از آقای ایرج پارسینژاد در مجلۀ "ایران شناسی" سال
دوازدهم، شمارۀ 1، بهار 1379.
110. "روزنامۀ اخبار مشروطیت و انقلاب ایران" خاطرات سیّد احمد تفرشی
حسینی، صفحۀ 242،243.
111. "خاطرات احتشام السطنه" صفحۀ 653.