سال دوم / شمارۀ بیستم / فرهنگ عمومی / دکتر حشمت / دکتر بابک صبری

یادی از دكتر حشمت
دكتر بابک صبری*





در ابتدای قرن بیستم میلادی و اواخر قرن سیزدهم شمسی جنبش‌های متعددی عمدتاً با اهداف ملی در گوشه و كنار كشورمان شکل گرفت كه یكی از مهمترین آنها، نهضت جنگل در گیلان بود.
در طی هفت سال جنبش انقلابی گیلان كه به رهبری میرزا كوچک‌خان صورت گرفت افراد ایرانیِ غیر گیلانی نیز حضور فعال داشتند كه هر یک به نحوی در پیشبرد نهضت جنگل نقش اساسی داشته و از یاران نزدیک و مشاورین درجۀ اول میرزا بوده‌اند. از آن جمله خالو قربان، احسان‌اله خان، مهندس حیدرخان عمو اوغلی و دكتر ابراهیم‌خان حشمت را می‌توان نام برد.




دكتر ابراهیم حشمت در منطقۀ ییلاقی طالقان در سال 1264 ه.ش. متولد گردید. وی از اطبّاء حاذق و در عین حال از آزادمردان خدمتگزار این مرز و بوم بود كه پس از جنبش مشروطه با قرارگرفتن در صف مجاهدین جنگل به چهره‌ای ملی تبدیل شد.
از دوران كودكیِ دكتر اطلاعات زیادی در دست نیست ولی مختصر می‌دانیم كه مادرش از كوهساران دیلمان و پدرش میرزاعباس قلی حكیم‌باشی طالقانی معروف به حشمت‌الاطبّاء از پزشكان و جراحان نامدار زمان خویش بود. وی هرگاه با پسرش ابراهیم به ییلاقات طالقان می‌رفت همواره از روح وطن‌پرستی و میهن‌دوستی نیاكان خود و همچنین از تمدن ایرانیان برایش تعریف می‌كرد.
دكتر حشمت تحصیلات متوسطۀ خود را در مدرسۀ آلیانس فرانسوی‌ها در تهران و تحصیلات پزشكی‌اش را در كلاس طب دارالفنون و البته به طور همزمان علوم سیاسی را نیز در همان مدرسه به پایان برد كه مصادف با جنگ بین‌الملل اول بود.
وی در تأسیس نظام ملّی طب در لاهیجان، كوشش در توسعۀ فرهنگ با تسطیح طرق، تلاش در احداث نهر حشمت‌رود برای جلوگیری از خطر سوخت شالیزار‌ها نقش اساسی داشت. وی همچنین به دلیل انجام بی‌دریغ خدمات پزشكی در برخی از شهر‌ها و روستا‌های گیلان از احترام و محبوبیت خاصی برخوردار بود.
در نهضت جنگل دكتر حشمت دومین عنصر انقلابی این قیام مردمی بود كه دوشادوش میرزا كوچک در آگاهی‌بخشی به توده‌ها و سازماندهی نیرو‌های مردمی و نیز رهبری جنگل‌های پارتیزانی و همچنین تأسیس ارتش ملی در شرقِ گیلان برای مبارزه با نیرو‌های اشغالگر روسیۀ تزاری و انگلستان شركت پی‌گیر داشت. وی در تمام صحنه‌های رویارویی مزدوران حكومتی با نهضت جنگل متواضعانه مانند یک سرباز، دست میرزا را ‌فشرد.
یک‌بار هم به نمایندگی از مبارزان جنگل به تهران رفت و نظر نخست وزیر وقت "مستوفی‌الممالک" را به مساعدت با نهضت گیلان جلب نمود.
 
عوامل حكومت در رشت با تشویق و تطمیع دكتر و دادن وعدۀ سفر اروپا به منظور تكمیل تحصیلاتش با هزینۀ دولت سعی در جدا كردن وی از میرزاكوچک و ایجاد شكاف در تشكیلات جنگل را داشتند. بهطوری كه یک‌بار هم با وساطت نصرت‌اله‌خان صوفی املشی در رشت با مقامات نظامی دولت ملاقات نمود ولی آنان دكتر، تفكرات و سابقۀ مبارزاتی‌اش را نمی‌شناختند.
سرانجام كنسولگری انگلیس در رشت كه از روحیات سازش‌ناپذیر جنگلی‌ها و تأثیرات فرسایشی تعقیب و گریز با آنها به ستوه آمده بود به دستور دولت متبوعش و با هماهنگی تهران در فروردین ماه 1298 ه.ش. ضرب‌الاجل پنج روزه‌ای را برای رهبران نهضت جنگل تعیین و پس از پایان مدت اعلام شده دو هواپیمای انگلیسی در آسمان رشت و فومن اعلامیه‌هایی را فرو ریختند كه حاكی از اتمام‌حُجت با مجاهدین جنگل و تهدید به بمباران هوایی آنها بود.
میرزا كوچک‌خان پس از مصلحت‌اندیشی با یاران خود تصمیم گرفت به سمت لاهیجان حركت كند و به قوای دكتر حشمت بپیوندد. این واقعه مصادف با آغاز بهار سال 1296 شمسی بود. مهاجران فومن به لاهیجان كه متجاوز از هزار نفر بودند به سختی از رودخانۀ سفیدرود كه در بهار طغیان كرده و تحت بمباران هوایی بود گذشتند و برای آنكه به مردم عادی و سكنۀ روستاها لطماتی وارد نشود میرزا همراه با دكتر حشمت و سپاهیانش به سوی ارتفاعات لنگرود، رودسر، رحیم آباد و تنكابن رفتند و آنجا را مقر خود قرار دادند. ولی این نیرو‌های پراكندۀ جنگلی مورد تعقیب قوای بیست هزار نفرۀ دولتی یعنی قزاق‌ها، افراد سپهسالار تنكابنی، برخی از خوانین و متنفذین محلی، امیر مقتدر تالش و برهان‌السلطنه طارمی بودند.
میرزاكوچک‌خان و دكتر حشمت كه به شدت از برادركُشی اكراه داشتند به سرعت از محلی به محل دیگر می‌رفتند تا مجبور به مقابله با سربازان خودی و مزدوران محلی نگردند و حتی میرزا صریحاً به یاران خود اعلام كرد : "هر كس مایل به خطر نیست، به زندگی آرام خود برگردد."

سرانجام تصمیم بر این شد كه افراد باقی‌مانده به دسته‌های خیلی كوچک تقسیم شده و هر دسته و هر كس از هر راه و به هر وسیلۀ ممكن دوباره به سوی فومن باز گردد.
باری، پس از عزیمت میرزا از كوه‌های تنكابن به سوی فومن و جدا شدن او از دكتر حشمت كه آخرین دیدار ایشان نیز بود. درگیری در ناحیه قلعه‌گردن از توابع خرم‌آباد تنكابن با نیرو‌های دولتی شدت یافت و سرانجام دكتر حشمت با 270 نفر از نیرو‌های تحت امرش كه در محاصرۀ شدید قزاق‌ها و قوای خارجی قرار گرفته بود با دریافت تأمین اُسرا از طرف مقامات نظامی، خود را تسلیم نمود. ولی همان‌طور كه میرزا كوچک‌خان پیش‌بینی كرده بود با آنكه این مقامات به قید سوگند به قرآن و مهر بر پشت آن به علامت تأمین جان و مال اسیران، با دكتر حشمت توافق كرده بودند از همان لحظات اولیۀ تسلیم، شروع به بدرفتاری با آنان نموده و سرهنگ قریب و قزاق‌های تحت امرش اهانت را به جایی رسانیدند كه در تمام مسیر راه از تنكابن تا لاهیجان در برابر دیدگان بهت‌زدۀ مردم از هیچ گونه هتک و حرمت و اذیت و آزار بدنی ایشان دریغ نورزیدند و به محض ورود به رشت فرماندار نظامی وقت "سردار معظم خراسانی" ملقب به "تیمورتاش" كه از تحصیل كردگان خودفروخته و عیاشان دائم‌الخمر بود با تشكیل دادگاه فرمایشی كه به خیمه‌شب‌بازی بیشتر شباهت داشت و بسیار كوتاه و شتابزده برگزار شد، بدون اینكه حق دفاعی برای دكتر حشمت قائل شوند حكم اعدام وی را كه از پیش انشا شده بود قرائت و در مورخه 22 اردیبهشت ماه 1298 ه.ش. در قُرق كارگزاری رشت كه محل ثبت اسناد فعلی استان گیلان است به مورد اجرا گذاشتند.
شاهدان موثق اعدام دكتر حشمت نوشته‌اند كه ژست دكتر به هنگام اعدام، مظلومانه و شجاعانه بود و یک متانت و وارستگی عجیبی را نشان می‌داد.
مردم فراوانی كه دوستدار و نگران دكتر حشمت بودند در قرق گرد آمده و منتظر شنیدن آخرین سخنان وی بودند، اما او هیچ نگفت. با وقار بالای چوبۀ دار رفت، كلاه نمدی سیاهش را كه قیافۀ موقری به او داده بود از سر برداشت، شنلش را از دوش افكند، عینک سفیدش را از چشم برگرفت، آنگاه نگاه معنی‌داری به جمعیت حاضر در قرق انداخت و پس از یک آه سرد نظری به آسمان افكند و طناب را از لابلای ریش بلندش به گردن خود آویخت. حركات مظلومانه و در عین حال شجاعانۀ دكتر، موجی در جمعیت ایجاد كرد ولی دژخیمان قرق كارگزار با عجله طنابِ دار را بالا كشیده و برای ارعاب مردم شروع به شلیک نمودند و بدین طریق طومار زندگی مردی كه قلبش سرشار از محبت مردم و مهر میهن بود در هم نوردیده شد. جسد وی را كمی بعد پایین كشیده و در گورستان چِله‌خانۀ رشت به خاک سپردند، همانجایی كه آزادی‌خواهان گیلان سالی یک بار گرد هم می‌آیند و به روح پاكش درود می‌فرستند.

آری دكتر حشمت مظهر دلیری، آزادگی، مردانگی و میهن‌پرستی بود كه با مردم زیست و در حسرت آزادی وطن با مردم گریست و به روزگار آیندۀ میهن با چشمی امیدوار نگریست و سرانجام جان شیرین خود را بر این آرزوی دیرین گذاشت و در حلقۀ طنابِ دارِ فرومایگان جان داد.

میرزا كوچک‌خان كه از شنیدن خبر تسلیم دكتر بی‌اختیار آیۀ "انالله و انا الیه راجعون" را به زبان آورده بود، در چِله‌خانه بر سر مزار یار دیرین حاضر و طی سخنانی كوتاه چنین گفت: " با فقدان این مرد بزرگ به این زودی كمرمان راست نمی‌شود، این ضایعه برای ما بسیار گران و تحملش بسیار سخت خواهد بود."
احسان‌اله‌خان هم كه از دیگر یاران صدیق میرزا و همرزمان دكتر حشمت بود، با ایراد سخنرانی در چله‌خانه و افشای اعمال خیانت‌بار رجال بیگانه‌پرستِ مركز و مزدوران خبیث‌شان در گیلان كه به شهید شدن یكی از بهترین یاران نهضت جنگل منتهی شد، این بیت را در رثای دكتر چنین خواند:
 
دیدی كه خــــون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر كند
 
آری، همواره در این دیار در كنار تودۀ ناآگاه و آگاهانِ خودفروخته، رادمردان و روشن‌اندیشانی بوده‌اند كه شعور و شرف خود را به دنیا نفروخته و نام و نان و حتی جانشان را هم در خطر ایمانشان افكنده‌اند و دكتر حشمت این چنین شیرمَردی از تبار پاكان و سلالۀ نیكان بود كه در مسلخ عشق به دریاهای ربوبی محبوب متصل گردید.

در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتــــان زشت خو را نكشند

روانش شاد و یادش گرامی باد.


منابع:
1- یادی از دكتر حشمت - محمود پاینده لنگرودی
2- دكتر حشمت - محمدتقی میرابوالقاسمی
3- یادبودهای انقلاب گیلان - حسین جودت
4- سردار جنگل - ابراهیم میر فخرایی


* دكتر بابک صبری، پزشک عمومی و عضو انجمن پزشكان عمومی رودسر و كلاچای است.

 

Comments