سال دوم / شمارۀ نوزدهم / شعر معاصر / مهدی اخوان ثالث / باغ بیبرگی

پادشاه فصلها پاییز
شعری از زندهیاد مهدی اخوان ثالث





مهدی اخوان ثالث شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی در اسفند 1307 در توس چشم به جهان گشود. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود. اخوان ثالث در مشهد تا دورۀ متوسطه ادامۀ تحصیل داد. از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز، قالب شعر کهن را برگزید. در سال 1326 دورۀ هنرستان مشهد در رشتۀ آهنگری را به پایان برد و همانجا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیستِ زندگی‌اش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید. اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومۀ کاشان تبعید شد. در سال 1329 با دختر عمویش "ایران اخوان ثالث" ازدواج کرد. در سال 1333 برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در 1336 به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال 1353 از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال 1356 در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر روی آورد.
در سال 1360 بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد.
در سال 1369 به دعوت خانۀ فرهنگ آلمان برای برگزاری شبِ شعری از تاریخ 4 تا 7 آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت. طبق وصیتش در توس کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. از او چهار فرزند به‌جای مانده است.


باغ بی‌برگی

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستینِ سردِ نمناکش
باغ بی
برگی
روز و شب تنهاست؛
با سکوت پاکِ غمناکش

ساز او باران؛ سرودش باد
جامه
اش شولای عریـانیست
ور جز اینش جامه
ای باید؛
بافته بس شعلۀ زر تار پودش باد
گو بروید یا نروید؛
هر چه در هر جا که خواهد یا نمی
خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان؛
چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی
تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی
روید
باغ بی
برگی که میگوید که زیبا نیست؟!
داستان از میوه
های سر به گردونسایِ اینک خفتهِ در تابوتِ پستِ خاک میگوید

باغ بیبرگی
خنده
اش خونیست اشکآمیز
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش می
چمد در آن
پادشاه فصل
ها پاییز!

 

Comments