سال دوم / شمارۀ هجدهم / گزین گویه / وینستون چرچیل

گزین‌گویه‌های وینستون چرچیل



«وینستون چرچیل» سیاست‌مدار، نویسنده و برندۀ جایزه نوبل ادبیات در سال 1953، متولد 30 نوامبر 1874، در «بلنهایم پالاس» واقع در «آکسفورد شایر» انگلستان بود. پدر وی «لرد راندولف چرچیل»، سیاست‌مدار و مادر او «لیدی راندولف چرچیل»، دختر یک ثروتمند آمریکایی بود. چرچیل تحصیلات خود را در مدرسه «هارو» به پایان رساند و پس از آن به فرهنگستان نظامی- سلطنتی «سندهرست» پیوست. وی در سال 1893 وارد ارتش بریتانیا شد و در 1898، به عنوان افسر ارتش، در جنگی كه در سودان رخ داد، شرکت کرد. چرچیل در سال 1899، ارتش را به قصد انجام فعالیت‌های سیاسی ترک کرد، ولی قبل از آن به عنوان روزنامه‌نگار به آفریقای جنوبی - که در آن «جنگ دوم بوئر» در جریان بود - رفت. او توسط بوئرها اسیر شد و به زندان افتاد، اما توانست فرار كند.
وی در سال 1900، عضو حزب محافظه‌کار مجلس «اولدهام» شد، ولی بعد از مدتی از این حزب بیرون آمد و در سال 1904، به حزب لیبرال پیوست. در ماه می 1940، «نویل چمبرلن» از سمت نخست وزیری کناره گرفت و «وینستون چرچیل» در سن 65 سالگی به عنوان نخست وزیر و وزیر دفاع انتخاب شد.
در انتخابات بعد از جنگ كه در سال 1950 برگزار شد، چرچیل قدرت را از دست داد؛ اما رهبر گروه مخالف باقی ماند. او در سال 1951 برای بار دوم به مقام نخست وزیری رسید و در سال 1955 برکنار شد؛ با این حال تا پایان عمر، عضو مجلس بریتانیا بود.

چرچیل در 9 آوریل 1963 با درخواست ریاست جمهور آمریکا، «جان اف. کندی» و با تصویب کنگره آمریکا، «اولین شهروند افتخاری ایالات متحدۀ آمریکا» نام گرفت، ولی به دلیل ناتوانی جسمی، در مراسم کاخ سفید حاضر نشد و پسر و نوه‌اش، این نشان افتخار را به جای او دریافت کردند. مردم بریتانیا در رأی‌گیری نوامبر 2002 بی‌.بی.‌سی، «سر وینستون چرچیل» را به عنوان «بزرگ‌ترین بریتانیایی تمام تاریخ» برگزیدند.

«وینستون چرچیل» در صبح روز یکشنبه، 24 ژانویۀ 1965، در اثر سکتۀ مغزی درگذشت. به دستور ملکه الیزابت دوم، برای او مراسم خاكسپاری رسمی در کلیسای «سنت پال» و با حضور ملکه برگزار شد. از سال 1914، این اولین مراسم رسمی در بریتانیا بود که برای فردی خارج از خاندان سلطنتی انجام می‌شد. این مراسم، بزرگترین مراسم از این دست در بریتانیا بود؛ به گونه‌ای که از بیش از صد کشور جهان، افرادی چون رئیس جمهور فرانسه، «شارل دوگل»، و رئیس جمهور آمریکا، «دوایت آیزنهاور»، در آن حضور پیدا كردند.


***

نقل است که روزی وینستون چرچیل از کوچۀ باریکی که فقط امکان عبور یک نفر را داشت رد می‌شد. یکی از رقبای سیاسی زخم خورده‌اش از روبرو می‌رسد. بعد از اینکه کمی در چشم هم نگاه می کنند، رقیب سیاسی به چرچیل می‌گوید: "من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کند." چرچیل در حالی که خودش رو کج می‌کرده می‌گوید: "ولی من این کار را می‌کنم."


جوک چیز بسیار جدی‌ای است.

لازم است تا سیاست‌مدار، توانایی آن را داشته باشد که حوادث  روز بعد، هفتۀ بعد، ماه بعد و سال بعد را پیشبینی کند، همچنین توانایی آن را داشته باشد تا توضیح دهد چرا این حوادث اتفاق نیفتاد.


اسیر جنگی کسی است که قصد کشتن تو را داشت ولی بعد، از تو می‌خواهد که او را نکشی!

رفتار و مَنِش، چیز کوچکی است که تغییرات بزرگی ایجاد می‌کند.


شجاعت، چیزی است که شما لازم دارید تا برخیزید و صحبت کنید. شجاعت، همچنین چیزی است که شما لازم دارید تا بنشینید و گوش فرا دهید.


حرف‌خوردن هیچ وقت سبب رودل کردن من نمی‌شوند.


شهروندان سالم بزرگترین سرمایۀ هر ملتی است.

شخصاً همواره آمادۀ یادگیری‌ام، هرچند که هرگز دوست ندارم به من یاد داده شود.

هر زمانی که در خارج از کشور خود به سر می‌برم با خود عهد و پیمان می‌بندم که هرگز به دولت و حکومتِ مملکت خودم حمله و یا از آن انتقاد نکنم. اما هر زمان که برمی‌گردم در جبرانِ زمان از دست رفته سخت تلاش می‌کنم.

امپراطوری آینده امپراطوری اندیشه است.

یکی از مشکلات اجتماع این است که همه خواهان آنند تا فرد مهمی شوند اما هیچکس نمی‌خواهد که فرد مفیدی باشد.

 



   

Comments