سال دوم / شمارۀ پانزدهم / گفت‌وگوی مهرگان با کمال طراوتی

کار، تلاش و تمرین باعث شکوفایی استعداد افراد می‌گردد.

گفت و گوی مهرگان با کمال طراوتی






استاد کمال طراوتی
آهنگ‌ساز، مدرس موسیقی و هنرمند مقیم تورنتو است. وی فارغ‌التحصیل دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران و نیز کنسرواتوار سلطنتی شهر تورنتو است. وی مؤسس
مرکز موسیقی "نوا" است که در ایران فعال بود و اکنون در کانادا نیز به ثبت رسیده است. وی گروه‌های کُر و ارکستر نوا را در تورنتو بازسازی نمود. وی همچنین در سال 2008 "گروه کُر ملی ایران"، سال 2009 "ارکستر ملی ایران"، سال 2010 گروه "کُر کودکان و نوجوانان ایران" و در 2011، "ارکستر جوانان" را در تورنتوی کانادا تأسیس نموده است.

***

مهرگان: با عرض سلام و با عرض تشکر از وقتی که در اختیار مهرگان قرار داده‌اید. لطف کنید و خودتان را برای خوانندگان مهرگان به اختصار معرفی کنید.

کمال طراوتی: معمولاً اینجور مواقع، یاد شادروان فروغ فرخزاد می‌افتم که در مصاحبه‌ای گفته بود: هر کسی یک نام و نشانی داره، روزی بدنیا آمده و روزی از دنیا خواهد رفت، من هم شبیه دیگران، ولی این‌ها به چه دردِ مردم می‌خورند ... روحش شاد و یادش گرامی.

به هرحال من "کمال طراوتی" آهنگ‌ساز ایرانیِ اهل همدان هستم.


مهرگان: تخصص اصلی شما در چه رشته‌ای از موسیقی است و موسیقی را با چه سازی آغاز کردید؟
کمال طراوتی:
رشتۀ اصلی من آهنگ‌سازی است ولی به موازات آن 35 سال است که معلم موسیقی هستم و در هنرستان عالی موسیقی ملی تهران، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سپس کنسرواتوار سلطنتی شهر تورنتو که تحصیل موسیقی کردم، با سازهای پیانو، فلوت، تنبک، هارپ، کمانچه، ویلن و سازهای موسوم به اورف آشنا شدم.

مهرگان: مشوق اصلی شما در فراگیری موسیقی چه کس و یا کسانی  بودند؟
کمال طراوتی:
از کودکی یک حسی مرا به سمت موسیقی سوق می‌داد و با آن انس و الفتی داشتم، از شنیدن موسیقی هرگز خسته نمی‌شدم. معمولاً با دهان خود صدای ساز تار؛ که خیلی مورد علاقۀ من بود و هست ولی متأسفانه هیچ‌وقت امکان نواختن آن برایم پیش نیامد؛ را تقلید می‌کردم و مدتی نسبتاً طولانی آواز می‌خواندم و باز دوست داشتم که ادامه بدهم.
"رادیو ایران" که در آن زمان، تنها وسیلۀ ارتباط جمعی ما با موسیقی بود، با برنامه‌های بسیار جالب و شنیدنی و پرمحتوایش مثل برنامۀ گل‌ها، یکی دیگر از عوامل شنیداری و تشویق من به سمت موسیقی بود. من از آن طریق با صداهای بی‌نظیر زنده‌یادان بنان، محمودی خوانساری، مرضیه، دلکش، الهه، پوران و دیگران و بخشی از موسیقی کلاسیک غربی آشنا شدم و نیز توانستم به طور گوشی تفاوت بین دستگاه‌های موسیقی ایرانی را بفهمم.
پدرم که به طور گوشی فلوت می‌زد، هر از گاهی دوستانش را که هر یک سازی می‌زدند یا  می‌خواندند، به منزل دعوت می‌کرد و به اتفاق ساز و آوازی برپا می‌کردند که مرا بسیار تحت تأثیر قرار می‌داد، و امکان  دست‌زدن و لمس سازها برام پیش می‌آمد. این امر برای من حالتی رویایی و سحرانگیز داشت. او  یکی از حامیان سرسخت موسیقی‌دانان و خوانندگان موسیقی آن زمان در شهرستان همدان بود و انواع گرامافون و دستگاه ضبط صدا را به همراه صفحه‌های 45 دور ترانه‌های جدید، از خوانندگان مختلف، که آن زمان رایچ بود می‌خرید و  به منزل می‌آورد.

از طرفی، در همسایگی ما ارامنه، آسوری‌ها و یهودیان می‌زیستند و هریک از آنها در منزل خود سازی داشتند، از جمله خوانندۀ جوان ارمنی بنام "آبی"  که آن زمان خوانندۀ پاپ بود. من به شوق دیدن و عشق  لحظه‌ای لمس کردن پیانو و درام‌ست که آن زمان "جاز" نامیده می‌شد، با مادرم که به همسایه‌ها سر می‌زد، همراه می‌شدم و به منزل آنها می‌رفتم و اولین بار پیانو رویال  را در منزل "آبی" دیدم. همۀ این‌ها غیرمستقیم مرا به سمت موسیقی می‌کشید. هر چند پدر قصد داشت همۀ فرزندان خود و من را نیز برای یادگیری سازی به کلاس بفرستد و به من وعدۀ کلاس آکوردئون را هم داده بود ولی عمرش مجال نداد و خیلی زود از دنیا رفت و من که 12 ساله بودم از این مهم محروم شدم. اما همۀ این‌ها زیربنا و بهانه‌ای شد که بفهمم توانایی یا استعداد انجام موسیقی را دارم و تنها کاری است که هیچ‌وقت از آن خسته نمی‌شوم.

پس از مهاجرت به تهران سرانجام وارد هنرستان موسیقی ملی و سپس دانشکدۀ هنرهای زیبای  دانشگاه تهران شدم تا آموزش موسیقی را به طور علمی دنبال کنم. تا قبل از آن، شنیدن موسیقی کلاسیک غربی برایم بسیار شکوهمند، سحرانگیز و سئوال برانگیز بود و ضمن این که از شنیدن آن بسیار لذت می‌بردم. مدام متعجب بودم و با خود می‌گفتم: "این دیگر چه جور موسیقی‌ای است!!"

من هرگز گمان نمی‌کردم که برای یادگیری آن در همۀ کشورها و شهرهای مهم ازجمله ایران و تهران خودمان، مراکز رسمی یادگیری این نوع  موسیقی وجود داشته باشد، به نام "کنسرواتوار موسیقی" و در دانشگاه‌ها (مثل دانشگاه تهران) بتوان موسیقی را به عنوان رشتۀ اصلی دنبال کرد. و این که روزی خودم بروم همانجا و به عنوان یک دانشجوی تمام وقت، فراگیری موسیقی کلاسیک را رسماً و با جدیت دنبال کنم.

مهرگان: آیا در زمینۀ فراگیری موسیقی و انتخاب آن به عنوان شغل و حرفه مشکلاتی هم داشتید؟ چه در خانواده و چه در اجتماع؟ 

کمال طراوتی: به طور یقین داشتم، اما در خانواده، با این که عِرق مذهبی وجود داشت، با هوشیاری و آزاداندیشی مادرم که پس از مرگ پدرم نقش او را نیز به عهده گرفت، بسیار زود حل شد. اما در اجتماع ... !!!!

در اجتماع، آن زمان که خیلی هم دور نبود به افرادی مثل ما می‌گفتند "مُطرب". به عنوان کسی که کار بی‌ارزش و شرم‌آوری انجام می‌دهد و برای این که به آن عمق یا شدت بدهند می‌گفتند: "رقاص" که در لغت به معنی رقصنده یا کسی است که می‌رقصد، آن هم در شرایطی که رقص یکی از ظریف‌ترین، زیباترین، سخت‌ترین و باارزش‌ترین و والاترین هنرهاست. و امروزه، متأسفانه علی‌رغم این همه تغییر، تحول، پیشرفت علم  و هنر و تکنولوژی و ماهوار، اینترنت و کامپیوتر و غیره که اصلاً دنیا را به دهکده‌ای کوچک تبدیل نموده و این که بسیاری از جوانان و خانواده‌های ایرانی به ارزش موسیقی پی‌برده و حتی سازی می‌نوازند اما:
الف: هنوز هم یک جورایی کلاً به موسیقی و موسیقی‌دان به چشم بد نگاه می‌شود.

ب: از موسیقی بیشتر به شکل ابزاری استفاده می‌گردد.

ج: معمولاً مرز بین موسیقی ناب و بعضاً مبتذل مخدوش است و متأسفانه هنوز موسیقی علمی جای خودش را باز نکرده و اکثریت مردم  با آن بیگانه‌اند. و معمولاً موسیقی سبک بعضاً مبتذل که صرفاً برای سرگرمی تهیه می‌شود مد نظرهاست.

هنوز وقتی مثلاً به والدین یک هنرجوی خیلی مستعد در موسیقی (آن هم در کشور کانادا) گفته می‌شود: استعداد فرزندتان آن قدر زیاد است که اگر موسیقی را به عنوان رشتۀ اصلی‌اش انتخاب نکند به خودش و اجتماع ظلم خواهد شد، چنین پاسخ خواهی گرفت: ممنون  ولی او در رشته‌های دیگر هم توانمند است (منظور همان پزشکی و مهندسی و یا ... است که هم آبرومندتره و هم بهتر و بیشتر پول می‌سازه) و ...، یا این که مثلاً اخیراً اکثر مردم به یُمن وجود استاد شجریان ترانۀ مرغ‌سحر را شناخته‌اند که این خیلی خوب و امیدوار کننده است. اما اگر بپرسید آهنگ‌ساز یا شاعر مرغ سحر کیست یا جواب ندارند و یا فقط اسم یک خواننده را می‌برند. در حالی‌که "فکرت امیرف" آهنگ‌ساز معاصر آذربایجان شوروی سابق همین مرغ سحر را به شکل بسیار زیبایی به نام (کاپریس آذربایجان) بسط داده که بسیار شنیدنی است، و من خیلی متأسف می‌شوم از این که یک دانشجوی موسیقی (توجه کنید، یک دانشجوی موسیقی ایرانی) نمی‌داند مثلاً علی‌نقی وزیری، مرتضی نی‌داوود، مرتضی حنانه، حسین دهلوی، علی تجویدی، روح الله خالقی یا قمرالملوک وزیری کیست؟!!!


مهرگان: چرا این چنین است؟ علت را درچه می بینید؟

کمال طراوتی: به نظر بنده بیشتر از هر چیز تأثیر عقب‌ماندن و بی‌ارزش بودن موسیقی، دین و  مذهب و تحریمی که در طول تاریخ از این طریق علیه آن شده کم نبوده، و دوم مسئلۀ اقتصادی است: "پول"، "پول" و ...


مهرگان: در زندگی بیشتر از چه شخص و یا اشخاصی الهام گرفته‌اید؟

کمال طراوتی: در زندگی شخصی، بیشتر از هر کس از مادرم که (هم‌زمان پدرم نیز بوده) به عنوان مظهر مقاومت، امید و سخت‌کوشی، پدرم به عنوان انسانی آزاده با روحی بزرگ و بخشنده، برادر بزرگ‌ترم به عنوان مظهر صداقت و پاکی ... و در زندگی هنری بیشتر از موسیقی‌دانان معاصر و برجستۀ ایران همچون زنده یادان علیتقی وزیری، روح الله خالقی، درویش‌خان و جدیدترها اساتید حسین دهلوی، فرهاد فخرالدینی، احمد پژمان و ثمین باغچه‌بان و از موسیقی دانان غیر ایرانی: چایکوفسکی، ریمسکی کرساکف، بلابارتوک و زلتان کدایی مجاری، دالکروزس سوئیسی.

 

مهرگان: تا به حال با چه استادانی در زمینۀ موسیقی همکاری داشته‌اید؟

کمال طراوتی: من به جهت تحصیل در دو مرکز موسیقی رسمی یعنی هنرستان عالی موسیقی ملی و دانشکدۀ هنرهای زیبا، و نیز همکاری با کانون فکری کودکان و نوجوانان، و رادیو تلویزیون ایران به عنوان معلم و آهنگ‌ساز، به اشکال مختلف با بیشتر موسیقی‌دانان برجسته همکاری داشته و دارم و به وجود نوازندگان چیره دست ایرانی افتخار می‌کنم.


مهرگان: از بزرگ‌ترین استادان موسیقی ایران کدامیک بیشتر مورد علاقۀ شما هستند؟ و نقش کدامیک را در احیای موسیقی سنتی ایرانی سازنده تر می‌دانید؟ 

کمال طراوتی: من همۀ موسیقی‌دانان ایرانی را دوست دارم، و به همۀ انواع موسیقی ایرانی و سراسر جهان علاقه‌مندم، اما علی‌رغم این که معتقدم موسیقی سنتی ایران باید حفظ شود ولی گرایش خودم به موسیقی ایرانی بیشتر از نوع ملی و ارکسترال و موسیقی کلاسیک غربی است و سبک موسیقی‌دانان برجسته‌ای چون زنده یادان علینقی وزیری، روح الله خالقی و کمی جدیدترها استاد حسین دهلوی، احمد پژمان و زنده یاد ثمین باغچه‌بان را بیشتر می‌پسندم.


مهرگان: بزرگ‌ترین و جاودانه‌ترین اثری که تا کنون خلق کرده‌اید و یا در تولید آن نقش اصلی را داشته‌اید، کدام‌ها را می‌توانید نام ببرید؟ 
کمال طراوتی:
اول لازم است تا منظورتان از بزرگ را روشن کنید، بزرگ از لحاظ کیفی یا کمی؟ چون یک کار خلاق هنری ممکن است از لحاظ کمیت اصلاً بزرگ نباشد و یا حتی در زمان خودش از لحاظ کیفی هم  بزرگ به نظر نیاد و ...

مثال: من کلاً در زمینۀ موسیقی کودکان و نوجوانان خیلی زیاد کار کرده‌ام و آلبوم‌های بسیاری در این زمینه تهیه کرده‌ام. به خصوص آن بخشی که روی آثار ارزشمند شاعر و نویسندۀ توانای مقیم انگلستان آقای "محمود کیانوش" بوده ولی متأسفانه در مقایسه با کار بزرگسالان جایگاه با ارزش و والایی چه از لحاظ مالی و چه معنوی ندارد. عموماً موسیقی کودک، کم‌بهاتر از موسیقی بزرگسالان محسوب می‌شود، همان‌طور که معمولاً متأسفانه خود کودک هم کم‌بهاتر است.

درمورد کار برای بزرگسالان نیز کارهای ارکسترال و بزرگ نسبتا زیادی انجام داده‌ام اما متأسفانه اجرای بیشتر آنها به خاطر مهاجرت، عقب افتاده، چون همان طور که می‌دانید، مهاجرت، از جهاتی می‌تواند خوب باشد ولی از طرفی ممکن است یک چیزهایی رو از انسان مهاجر بگیرد.  به خصوص اگر مهاجرت در سنین بالا باشد. در خارج، سیستم ارائۀ یک کار هنری با داخل ایران متفاوت است و به همین دلیل آهنگ‌سازی و ضبط  آثار من هم دچار وقفه شد. به طوری که پس از گذشت 10 سال، اخیراً و  به تازگی تونسته‌ام به کار ضبط آثارم سروسامان بدهم و این مهم را شروع کنم و پیش ببرم.

اما در مورد ماندگاری و ارزش  یک اثر هنری، به گفتۀ زنده‌یاد پرویز مشکاتیان اشاره می‌کنم که:   "گذشت زمان تعیین می‌کند که چه اثری ماندگار خواهد بود" بنابراین من هم مثل سایرین نمی‌توانم بگویم کدام کارم ماندگار است و کدام نه.


مهرگان: ارتباط بین موسیقی و شعر را چگونه می‌دانید؟ و آیا اصولاً ارتباط مستقیمی بین این دو وجود دارد؟
کمال طراوتی:
هر دو با هم ارتباطی تنگاتنگ دارند و مهم‌ترین وجه اشتراک‌شان ریتم هست که در هردو وجود دارد. علاوه بر آن در برخی از اشعار علاوه بر ریتم، آهنگ و ملودی موج می‌زند.
در عین حال و با وجودی که شخصاً به موسیقی آوازی، ضرورت و اهمیت آن توجه دارم، اما جوهر اصلی موسیقی را در نوع بی‌کلام آن می‌بینم و معتقدم که چون متأسفانه جامعۀ هنردوست ایران با این مهم (موسیقی بی‌کلام) توجه و آشنایی زیاد ندارد، از همین رو بیشتر خواننده‌گان مَدّ نظر شنونده می‌باشند تا سازندۀ موسیقی یا حتی شاعر آن.

 

مهرگان: برای ساختن یک اثر هنری آیا در ابتدا موسیقی آن ساخته می‌شود و بعد از روی موسیقی، شعر متناسب با آن ایجاد یا اقتباس می‌گردد؟ و یا بر عکس است؟ و یا ترکیبی از هر دو؟

کمال طراوتی: اگر منظورتان از اثر هنری یک تصنیف یا ترانه یا بطور کلی موسیقی آوازی است، هر سه شکل آن امکان‌پذیر است اما شکل سوم (ترکیبی از هر دو) بهترین است. به خصوص اگر شاعر و آهنگ‌ساز یکی باشند.


مهرگان: کلاً موسیقی را چگونه تعریف می‌کنید و نقش آن را در حالات روحی و روانی افراد تا چه اندازه تأثیرگذار می‌دانید؟

کمال طراوتی: به طور خلاصه موسیقی هنر بیان احساسات و ایده‌های هر فرد از طریق  استفاده از اصوات موزون است. اما آنچه مسلم است موسیقی در روح و روان بشر تأثیر به سزایی دارد و اگر نمی‌داشت دیگر به چه درد می‌خورد؟ و اصلاً ارزش آن از همین‌جاست، منتهی بسته به نوع آن و افراد مختلف، این تأثیر می‌تواند متفاوت باشد و هست. و این که تأثیر مخرب باشد یا سازنده، نیز بسته به فرد شنونده و نوع موسیقی دارد. مسلماًً آن موسیقی که بر پایه عشق، ذوق، احساس، علاقه، علم و اندیشه و خِرد ساخته و پرداخته شده باشد نمی‌تواند مخرب باشد.

مهرگان: از این که برخی از مذاهب برخی از آلات موسیقی و یا کلاً موسیقی را مجاز نمی‌دانند چه نظری دارید و آیا هیچ دلیل علمی و یا غیرعلمی موجهی برای آن می‌توانید در نظر بگیرید؟

کمال طراوتی: در پاسخ این سئوال خیلی مطمئن نیستم، با این حال به نظرم اصل خود موسیقی است و نه ابزار آن. و تا آنجا که می‌دانم  تنها دین  اسلام است که  موسیقی را مخرب می‌داند، در غرب حتی زمانی موسیقی کلاسیک تحت حمایت کلیسا بوده و در  همین دوران موسیقی‌دانان با ارزش مثل باخ، ویوالدی و غیره  آثار باارزشی پدید آورده‌اند. من هیچ دلیل علمی بر رد و علیه موسیقی نمی‌بینم و نمی‌شناسم ولی چون بر روح و روان انسان‌ها بسیار تاثیرگذار است، می‌تواند در برخی تأثیر منفی داشته باشه و ظاهراً از این روست که در بعضی از ادیان مردود شناخته شده که این دلیل منطقی و عادلانه‌ای به نظر نمی‌آید. امروزه تأثیر مثبت موسیقی روی حیوانات نیز بسیار مسجل شده است.


مهرگان: نقش تحصلات آکادمیک را تا چه اندازه در فراگیری موسیقی مهم و حیانی می‌دانید؟ با توجه به این که هنر تا حدودی ذاتی است و شاید چنانچه آن استعداد ذاتی در شما وجود نداشته باشد، تحصیلات آکادمیک نیز کاری از پیش نبرند.
کمال طراوتی:
به طور خلاصه اگر ذوق، شوق و استعداد لازم برای کار در موسیقی در فردی وجود نداشته باشد کار سخت‌تر خواهد شد. البته همه استعداد دارند اما اندازۀ آن در افراد متفاوت است. تحصیلات در هر صورت رهگشا و مفید است اما بدون داشتن استعداد و درون‌مایه  معلوم نیست و به تنهایی هنرمند خلاق نخواهد ساخت. ولی می‌تواند تئوریسین پرورش دهد. چه بسیارند موسیقی‌دانان تحصیل کرده و بی‌مایه و چه هنرمندان با ارزشی که نه تن‌ها در موسیقی بلکه در همۀ هنرها آثار باارزشی پدید می‌آورند. هر دوی اینها با هم ایده‌آل است. 

مهرگان: از چه سالی به کانادا تشریف آورده‌اید؟ و چه فعالیت‌های فرهنگی و هنری ویژه‌ای داشته‌اید؟  

کمال طراوتی: من نوزدهم جولای سال 2001 وارد تورنتو شدم. از آن زمان تاکنون مرکز موسیقی "نوا" که در ایران فعال بود را در کانادا به ثبت رساندم. ابتدا آموزش موسیقی را شروع کردم و سپس گروه کُر و ارکستر نوا را در تورنتو بازسازی نمودم و شروع به برگزاری کنسرت کردیم. سرانجام در سال 2008 گروه کر ملی ایران، سال 2009، "ارکستر ملی ایران"، سال 2010 گروه "کُر کودکان و نوجوانان ایران" و در 2011، "ارکستر جوانان" را تأسیس نمودم که از این بین در حال حاضر "گروه کُر ملی ایران" و "گروه کر کودکان و نوجوانان ایران" در اثر کنسرت‌های متعدد جاافتاده‌اند و ارکستر ملی ایران در اکتبر آینده کنسرت خود را برگزار خواهد نمود.


مهرگان: تا جایی که بنده اطلاع دارم بسیاری از هموطنان مقیم کانادا به ویژه تورنتو شما را از روی "گروه کُر ملی ایران" می‌شناسند. ممکن است قدری در مورد این گروه و انگیزۀ ایجاد آن برای خوانندگان مهرگان توضیح دهید؟

کمال طراوتی: طبیعی است چون برای اولین بار در کانادا گروه کر ملی ایران را رسماً و عملاً  تشکیل داده و ثبت کردم. اما همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، تنها این نیست. ارکستر ملی ایران، گروه کُر کودکان و نوجوانان، و ارکستر جوانان را نیز در کانادا تأسیس کرده‌ام. چون همان‌طور که می‌دانید و ملاحظه می‌کنید، جامعۀ ایرانی در کانادا به سرعت رو به رشد و افزایش است و به موازات آن کلیۀ نیازمندی‌های زندگی نیز در جامعۀ ایرانی رو به افزایش است. از فروشگاه‌های مواد غذایی و رستوران گرفته تا متخصصین خرید و فروش منزل و خدمات پزشکی و غیره. اما در  بخش فرهنگ و هنر هرچند که به نسبت گذشته تعداد هنرمندان رشته‌های مختلف، کنسرت‌ها ، تشکل‌ها، نشست‌ها، سمینارها، جشنواره، نمایش، فیلم و از این قبیل نیز رشد کرده ولی اولاً کافی نیستند، ثانیا از نظر محتوایی هم همگی صددرصد جواب‌گو نیستند. همچنین موسیقی‌های بی‌هویت که صرفاً برای تفنن و سرگرمی تهیه می‌شوند با وجودی که بسیار زیادند و روز به روز نیز بیشتر می‌شوند، قطعاً جواب‌گوی همۀ نیازهای هنری-موسیقیایی همۀ مردم نیستند، زیرا که  تنها بخش کوچکی از موسیقی برای سرگرمی است. یا به عبارتی موسیقی برای سرگرمی همه نیست. از همین به باور من، وجود یک گروه کُر و ارکستر که آثار با ارزش موسیقی آهنگ‌سازان بزرگ و قدیم (به منظور بزرگداشت و قدردانی از خودشان و آشنایی مردم با آنها) و جدید (به منظور تشویق، ترغیب و معرفی‌شان به جامعه) را روی صحنه ببرد و نیز ثبت، ضبط و حفظ آثار ماندگارسازی و آوازی و ترویج آثار کرال و ارکسترال و همچنین وجود گروه‌های سازی و  آوازی کودکان و نوجوانان ایرانی آن‌هم در کشور چند ملیتی کانادا که کشور فستیوال‌های هنری نیز هست، بسیار ضروری هستند.


مهرگان: تا کنون چه اجراها و برانامه‌های خاصی در تورنتو  (و یا جاهای دیگر) داشته‌اید؟
کمال طراوتی:
مرکز موسیقی نوا که به منظور آموزش، پژوهش، اجرا و تولید موسیقی ناب و سالم ایرانی در کانادا تصویب و ثبت شده، از سال 2001 تا کنون 36 برنامۀ زنده در تورنتو داشته است، و از این به بعد قصد بر این است که ابتدا به خارج از تورنتو و سپس خارج از کانادا گسترش داده شود.

مهرگان: قبل از ورود به کانادا با چه گروه‌های هنری در ایران فعالیت داشته‌اید؟ آیا این ارتباطات هنوز وجود دارند؟
کمال طراوتی: با بیشتر موسیقی‌دانان برجسته اعم از آهنگ‌ساز و نوازنده همکاری داشته‌ام، اما سال‌های آخر فعالیت من در ایران از یک طرف محدود و مربوط به رادیو تلویزیون بود و از طرف دیگر تمرکزم و بیشترین نیرویم روی مرکز موسیقی نوا و گروه کُر و ارکستر نوا بود که خودم  تشکیل داده بودم.


مهرگان: برنامه‌ها و فعالیت‌های آیندۀ شما چیست و چه مشکلاتی را در سر راه خود می‌بینید؟ احتمال می‌دهم که مشکلات مالی و حمایتی در صدر این لیست قرار خواهند گرفت.

کمال طراوتی: در حال حاضر غیر از کنسرت‌های آموزشی، پژوهشی که بیشتر برای هنرجویان است، پروژۀ تولید موسیقی در زمینه‌های مختلف را پیش‌رو داریم که شامل آلبوم‌های مختلف در زمینۀ انواع مختلف موسیقی خواهد بود. ضمناً علاوه بر شرکت گروه کُر ملی ایران در جشنوارۀ موسیقی تیرگان در هفته‌های پایانی جولای سال جاری،  و اکتبر سال جاری  کنسرت بزرگ ارکستر ملی ایران در سالن "مارکهام تیاتر" و بعد کنسر ت بزرگ نوروزی جمعه 17 ماه مارس 2012 در "مرکز هنری ریچموندهیل" برگزار  پیش‌رو هستند.


مهرگان: در این دو کنسرت، آیا گروه کُر ملی ایران نیز به همراه ارکستر نقشی خواهد داشت یا نه؟

کمال طراوتی: بله صد درصد، چون بخشی از قطعات بدون‌کلام هستند ولی در بخش دوم که آوازی است، گروه کُر همراه ارکستر خواهد بود. ضمناً جولای 2012 گروه کر و ارکستر ملی ایران،  آلبوم رنگین کمون، اثر جاویدان استاد ئولین و ثمین باغجه‌بان را در همین محل اجرا خواهد نمود.


مهرگان: پتانسیل جامعۀ ایرانی مقیم تورنتو را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا تعداد علاقه‌مندان و متقاضیان در گروه شما زیاد است و یا در یافتن افراد مناسب محدودیت و مشکلاتی هم دارید؟

کمال طراوتی: کلاً بد نیست و خوشبختانه هر روز رو به ترقی است. اما از طرفی با وجودی که بیشتر مهاجرین ایرانی افراد تحصیل کرده هستند، با این حال به نظر می‌رسد غیر از تعدادی مشخص و محدود از ایرانیان عزیز ساکن کانادا (تورنتو)  آن طور که انتظار می‌رود پی‌گیر این نوع موسیقی‌ها نیستد و حمایت نمی‌کنند، بلکه بیشتر به موسیقی پاپ یا موسیقی سنتی ایرانی و بیش از هر چیز به خواننده توجه دارند. مشکلات مالی هم که همیشه دست و پاگیر هست برای این‌گونه از کارهای فرهنگی هنری. و پیدا کردن حامیان این قبیل برنامه‌ها از مسائل عمده است. اما از طرفی خوشبختانه به تعداد موسیقیدانان و نوازندگان تحصیل کرده و با استعداد  ایرانی در کانادا و تورونتو افزوده می‌شود که موجب خشنودی است.


مهرگان: چه سنی را برای شروع و یادگیری موسیقی توصیه می‌کنید؟ و چگونه می‌توان استعدادهای نهفتۀ یک فرد را به خصوص در دوران کودکی تشخیص داد؟

کمال طراوتی: امروزه از سه سالگی کلاس‌های موسیقی برای کودکان هست. در دنیا موسیقی‌دانان برجسته‌ای همچون کارل اورف آلمانی، زولتان کدایی مجاری، دالکروز سوئیسی و سوزوکی ژاپنی، روی آموزش موسیقی برای کودکان کار کرده‌اند و تجربیات موفقیت‌آمیزی در این زمینه به طور مدون از خود باقی گداشته‌اند. من تدریس موسیقی را از 35 سال پیش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کردم و از آن زمان تا کنون با افتخار و تقریباً بدون وقفه (گاهاً توقف‌های کوتاه داشته‌ام. مثلاً در ابتدای مهاجرت به کانادا یا سفرهای دیگر) به افراد 5 ساله تا 65 ساله آموزش موسیقی داده‌ام.

اما دربارۀ استعداد، همه در شرایط مساوی استعداد کار موسیقی را دارند. اما اندازۀ آن در افراد فرق می‌کند. یک نفر قابلیت بیشتری برای یادگیری موسیقی دارد و یک نفر کمتر. و این اصلاً مطلق نیست. هر چند در پاره‌ای موارد بسیار اندک پیدا می‌شوند افرادی که استعداشان کم است اما اولاً آن‌هم مطلق نیست، ثانیاً نسبتِ افراد خیلی با استعداد بیشتر است. تشخیص میزان استعداد افراد و به خصوص کودکان در کلاس‌هایی که بر اساس همان موسیقی‌دانانی که قبلاً نام بردم، بسیار با سرعت و ساده و روشن اتفاق می‌افتد. آنچه که باعث شکوفایی استعداد فرد یا رشد و ارتقاء آن می‌شود، کار، تلاش و تمرین روزانه است. مثال: در زمان بتهون، موتسارت، چایکوفسکی و غیره موسیقی‌دانان مستعدتر کم نبودند ولی تلاش بیشتر آنان، امروزه نام آنها را بر سر زبان‌ها انداخته است.


مهرگان: بسیاری از خانواده‌ها به ویژه خانواده‌های ایرانی اصرار خاصی دارند که فرزندانشان با چندین ساز و آلات موسیقی آشنا باشند. این در حالی است که ممکن است آن کودک هیچ علاقه‌ و یا استعدادی در موسیقی نداشته باشد. به نظر شما آیا این پافشاری درستی است؟ به عبارتی آیا قرار دادن کودک در شرایط خاص ممکن است که استعدادهای او را در این زمینه شکوفا کند حتی اگر در ابتدا هیچ علائمی در کودک مشاهده نگردد؟

کمال طراوتی: ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: قاچ زین و بچسب که نیفتی، سواری پیش‌کِشت. در جامعۀ ایرانی، ما با یک ساز هم مشکل داریم حالا شما درباره چند ساز می‌پرسید، همون یک ساز را بتوانند خوب بنوازند خیلی کار کرده‌اند ... البته سوء تفاهم نشود. من نه ناامیدم و نه قصد سرزنش یا ناامیدکردن کسی را دارم. درستش این است که شرایط را از هر لحاظ باید برای کودکان فراهم کرد ولی بعد از آن اگر محرز شد که علاقه و تمایلی برای یادگیری موسیقی ندارند، بدیهی است که با اصرار نمی‌شود به کودک موسیقی یاد داد.


مهرگان: چه توصیۀ خاصی در این زمینه برای خانوادها دارید؟

کمال طراوتی: قبل از توصیه شاید بتوان گفت به نوعی گله دارم. چون امروزه دیگر اکثر خانواده‌ها به این امر واقفند که موسیقی علاوه بر یک هنر با ارزش می‌تواند به عنوان یک نهاد آموزشی در تعلیم و تربیت فرزندان‌شان و نیز قدرت تخیل، حافظه و یادگیری‌شان تأثیر مثبت داشته باشد و از همین رو تلاش می‌کنند شرایط یادگیری آنها را برای موسیقی مهیا سازند که این بسیار عالی است اما ...

اما هنوز کافی نیست و والدین اکثراً همین قدر که فرزندشان را در یک کلاس موسیقی نام‌نویسی  می‌کنند، وسائل ضروری را (البته در حد محدود) تهیه می‌کنند و همین. در حالی که هنوز خیلی کارهای دیگر لازم است که انجام دهند، و از همه مهم‌تر تشویق، و فراهم نمودن سایر شرایط برای یادگیری است.

دوم اینکه همان طور که قبلاً هم اشاره کردم، هنوز بیشتر مایلند فرزندان‌شان دکتر یا مهندس بشوند یا خلاصه شغل آبرومندی داشته باشند که پول ساز و آتیه ساز هم باشد.


مهرگان: چنانچه صحبت و یا پیام خاصی دارید که مایل هستید با خوانندگان مهرگان در میان بگذارید بفرمایید؟        

کمال طراوتی: فعلاً جز آرزوی سربلندی و آزادی برای ملت ایران عرضی ندارم.

 

مهرگان: با تشکر و سپاس فراوان از فرصتی که در اختیار مهرگان قرار دادید و با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما و خانوادۀ محترم‌تان.

کمال طراوتی: من هم از شما تشکر می‌کنم و آرزوی موفقیت در ادامۀ راه‌تان دارم.

 

Comments