ای نور چشم من سُخنی هست گوش کن
تا ساغرت پُر است، بنوشان و نوش کن!
نویسنده: الف. ن. پروا
اشاره: متن زیر توسط یکی از خوانندگان محترم مهرگان با نامِ مستعار "الف. ن. پروا" برای مهرگان فکس گردید. به دلیل تراکم مطالب ارسالی فرصت انتشار آن در شمارههای پیشین مهرگان پیش نیامد. ضمن عرض تشکر از عنایات این خوانندۀ محترم نسبت به مهرگان، اصل این نامه را خدمت خوانندگان فهیم مهرگان ارائه میکنیم. پاسخ مختصر مهرگان به برخی از سئوالات و نقطه نظرات این دوست عزیز نیز در ادامۀ همین گزارش آمده است.
*****
درود جهانآفرین بر شما که مهرگان را بر ایرانیان عرضه میدارید! در این دیار که ما را پناه داده است جای چنین نشریهای خالی بود و شما این خلاء را پر کردید.
فرزندم تا کنون دو شمارۀ مهرگان عادی و یک شمارۀ کتاب سال مهرگان را برایم آورد، که کلی مرا خرسند نمود. آفرین بر شما که از خرمن معرفتی که دارید چیزی به هممیهنانتان میدهید.
شاعر نکته سنجی میگوید:
خدمت از دست نیاید گنــهی باید کرد
به دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
من این پند را به گوش گرفتم و به بهانۀ مهرگان با شما سخن آغاز کردم.
نازنینان، کار شما بسیار عالی و بس بزرگ و بجاست. چون نمیتوانم خدمتی به شما و مهرگان عرضه کنم، اقلاً باید در مقام گنهکاری برآیم تا جایی در دل شما برایم خالی شود.
1. بخش اول کتاب سالتان را گنج مهرگان عنوان دادهاید لفظ "گنج" را از کجا برگرفتهاید؟ من هرچه به ذهنم فشار آوردم غیر از گنجایش و گنجاندن و گنجیدن (یعنی کم و بیش چیزی را در محلی جا دادن) چیزی در اعماق ذهنم نیافتم. شاید گنج نیز از همین ریشه باشد.
در زبان تازی گاهی فعلی هست که باید آن گونه فعل را خشکیده گفت. مانند "تعال" یعنی بیا. این فعل صیغۀ گذشته و آینده (ماضی و مضارع) ندارد. فعل گنجیدن فارسی هم خشکیده است.
2. در مبحث دین مهرگان، صفحۀ 108 (توضیح مهرگان: منظور نویسنده در "کتاب سال مهرگان" است) نخست جدولی است که در آن چهار دین بزرگ جهان آمده است و بلافاصله چند دین زیر عنوان "ادیان و مذاهب عمده" ذکر شده است که ترتیبش مغایر با ترتیب جدول پیشین است. مگر ادیان عمده چیز دیگری غیر از ادیان بزرگ است؟
در انتهای ستون اول همین صفحه اشاره شده است که مذاهب بودیسم و هندوئسیم بیشتر یک طریقت به شمار میآیند. طریقت نه بلکه باید گفت که یک دین هستند و دو نام دارند. اهل نظر به خصوص در ایران طریقت را به انواع تفکر درویشی اطلاق کردهاند. سخن اینجاست که در بحث ادیان باید به ترتیب تاریخی از ادیان و تفکر دینی بیان کرد. در این صورت باید نخست از میترائیسم و ادیان ایرانی و هندی گفت و بعد به ادیان سامی پرداخت.
البته بهاییگری نیز یک کیش ایرانی است ولی گاهی رنگ تازی به خود میگیرد. و این عجب نیست زیرا مقتضیات جامعۀ ایرانی چنین بوده است. مگر دین مسیحی اساساً با دین مادر که یهودی است فرق ندارد؟ کاری به شخص مسیح، که در اینجا باید عیسی گفت، ندارم که حقیقی بوده یا حقوقی. بلکه میخواهم به این نکته اشاره کنم که خدای یهود، جهووه، (توضیح مهرگان: منظور نویسنده "یَهُوَه" است، رجوع شود به لغتنامۀ دهخدا) یک قهار بیرحم است که جزای یک ذره کار خیر را با گوسفند و باروری بهتر و بیشترِ کشت میدهد، و جزای یک ذره عمل بد را در همین جهان به بندگانش میچشاند. طوفان خانهها را خراب میکند و سیل مزارع را میبرد و آدمها را میکُشد. ولی خدای عیسی که پدر اوست غیر از مهربانی کار دگری نمیداند و این پیامبر جانش را فدا میکند تا پیروانش بهتر زندگی کنند.
باری دین بهایی ایرانی است ولی تنها کتاب پیامبرش به زبان تازی است. تقویمشان بیشتر پایه و مایۀ ایرانی دارد. سالشان شمسی است و عید اول سالشان جشن نوروزی ایرانی است که آن را به هر گوشۀ جهان بردهاند. نماز و روزه دارند که برگرفته از اسلام است. ولی قبلۀ آنها "عکا"ست و وردی که در نماز میخوانند تماماً عربی است. روزهشان یک ماه است و ماه بهایی نوزده روز است! پنجۀ دزدیده هم دارند که یک عادت ایرانی است. و آنها در این پنج روز مانند نیاکانشان جشن میگیرند و این پنج روز داخل در ایام ماهها نیست. زن و مرد در دین بهایی حقوق کاملاً برابر دارند و سوادآموزی در این کیش اجباری است.
یک نکتۀ دیگر که باید بدان اشاره کرد این است که این کیش از حیث تشکیلات به یک حزب سیاسی میماند. یعنی اینکه در هر کجا که تعدادشان از نُه نفر فراتر رفت باید یک کمیتۀ محلی تشکیل دهند که به آن محفل روحانی میگویند. و در هر کشور که باشند باید یک محفل ملی پدید آورند و در سراسر جهان هم یک محفل جهانی دارندکه مَقَرّش در حیفا-اسرائیل است. ضمناً بهائیان در مقرّ سازمان ملل در نیویورک هم یک دفتر دارند که واسطه است بین کمیتۀ جهانی آنها با سازمان ملل متحد. با این همه تعدادشان از پنج میلیون تن تجاوز نمیکند.
در تقسیمات مذاهب ایرانی خود (که گفتم چه طور باید میبود) فرمودهاید مذاهب مندانی و مذاهب کُردی. مندانی را گفتهاید پیامبرشان یحیی است. در این صورت باید آنها را صبی یا صائبه گفت. تصور نمیکنم در حال حاضر از این گروه زحمتکش و بیآزار کسی در خوزستان و یا کردستان باشد. مردان این قوم بیشتر لباس سفید بر تن میکردند و اغلب به کار قلمزنی بر نقره مشغول بودند. غیر از این سفیدپوشان، سپیدجامگان دیگری هم در ایران بودهاند که آنها را یزدانی یا یزدی و گاهی شیطانپرست و طاووسیه میگفتند. این درویشان مردمی بسیار پاکیزه بودند که پیروان شخصی به نام "یزید" فرزند "مهلب" بودند که در شمال عراق مدفون شده است. کسانی ندانسته این قوم را شیطانپرست گفتهاند. اینان هرگز شیطان را ستایش نمیکردند تا چه رسد که شیطان را بپرستند. این قوم معتقد بودند که شیطان منبع شرّ است و باید برای احتراز از شرّش هرگز به او کاری نداشت و حتی نامش را بر زبان نراند. این قوم حتی از گفتن کلمهای که در آن حروف ش و طا باشد احتراز میکردند و لفظ شط در قاموسشان نبود.
3. در صفحۀ 100 در بحث تنفروشی (توضیح مهرگان: منظور نویسنده در "کتاب سال مهرگان" است) گفته شده است: در ژاپن حمامهایی است که زنان تن مردان را میشورند که به آنها حمام ترکی میگویند. کاش اضافه میکردید که در حمامهای ترکیه نیز مانند حمامهای قدیم ایرانی، تن و بدن را کارگر میشوید و این کارگران در حمامهای زنانه البته زن است و در حمامهای مردانه فقط مرد است. ولی در حمامهای عمومی ژاپنی، زنان تن مردان را میشورند. در غیر این صورت به دوستان ترک ما بر میخورد که البته روا نیست چنین بشود.
4. مطلب دیگر نام جبران خلیل جبران را جِبران (با کسر جیم) مرقوم داشتهاید که تلفظ سوری است. در سوریه مردم چنین میگویند. ولی در عراق و دیگر کشورهای عربی آن را جَبران (با فتح جیم) میگویند. مانند عَطشان، سَکران، خَذلان و وَلهان.
5. در بحث ازدواج گفتهاید زفاف یعنی همبستر کردن زن و مرد. عزیزان من همبستر کردن زن و مرد در بسیاری از کشورهای جهان جرم است. حتماً منظور نویسنده، دست به دست دادن عروس و داماد بوده است که معمولاً آن را پس از تشریفات عروسی، بزرگ خانواده انجام میدهد.
جای دیگری گفته شده است که در اسلام صیغه یا متعه شباهت زیادی به روسپیگری دارد.
متعه که آن را در ایران صیغه میگویند فقط در عالم شیعه مجاز است که ابداً فرقی با روسپیبازی ندارد ولی عموماً سُنیها متعه را حرام میدانند.
در اسلام هرگونه قراداد مجاز را عقد میگویند. عقد ازدواج چند شرط لازم دارد که عبارتند از: رشد یا بلوغ جسمی و فکری طرفین، رضایت طرفین و مهر یا صداق که در ایران، مردم عامی آن را قباله میگویند، و مدت عقد. در مذاهب چهارگانه (اگر مذهب مندرآوردی وهابی را جدا از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت بدانیم، میشود پنج مذهب) عقد ازدواج دائم است و لاغیر. ولی در مذاهب شیعی (چون شیعه هم چند جور است) عقد موقت هم هست که ممکن است چند دقیقه تا چند سال باشد و گاهی صیغۀ نود ساله هم معمول بوده است. عقد موقت را متعه و در ایران صیغه میگویند. پیامبر اسلام در یکی دو جنگ، متعه را مجاز نمود و بعد حرام کرد ولی شیعیان منکر تحریم پیامبر هستند. چرا صیغه با روسپیگری فرق ندارد؟ وقتی یک مرد با یک زن روسپی مواجه گردید، معمولاً زن میپرسد چه مدت میخواهی با هم باشیم؟ در این صورت مدت تعیین میکنند و بعد مرد میپرسد، چقدر باید به تو بدهم که مهریه یا صداق تعیین میشود. و این دو نفر معمولاً عاقل و بالغ هستند. پس شرایط عقد ازدواج رعایت و برقرار شده است و اشکال شرعی ندارد.
در ازدواج اسلامی شرط است که زن باید مراسم را شروع کند و صیغۀ عقد را بخواند. بسیارند آخوندهای شیعه که معتقدند صیغۀ عقد باید به عربی خوانده شود. یعنی زن باید به عربی بگوید من خودم را با مهر و مدتی که تعیین کردهایم به عقد ازدواج تو در آوردم. مرد هم باید بگوید قبول کردم. فعل در جملۀ صیغۀ عقد حتماً باید به صورت ماضی مطلق باشد. (یعنی بگوید درآوردم)
تعداد سنیها در جهان با برآورد این حقیر نسبت به شیعیان نه به یک است. یعنی از هر ده نفر مسلمان تنها یک نفر متعه را قبول دارد.
6. مطلب دیگر در بحث روزنامهنگاری، چند روزنامه را اولین روزنامه گفتهاید که در جهان منتشر شده است. ولی معلوم است که اولین روزنامه همان است که زودتر و پیشتر نشر یافته است.
در مورد روزنامۀ فکاهی توفیق، مطلبی یادم آمد که خوب است آن را نقل کنم. توفیق توقیف نشد، بلکه دولت به او سهمیۀ کاغذ نداد. توفیق آگهی کم داشت بنابراین نمیتوانست از بازار آزاد کاغذ تهیه کند و تعطیل شد. اما چرا به او کاغذ ندادند؟
انتشارات و رادیو تازه وزارت اطلاعات شده بود. روزی دوستم آقای "نصرالله شیفته" که معاون پارلمانی وزارتخانه بود به من گفت بارها به حسن گفتهام اینقدر سر به سر نخستوزیر مگذار. به خرجش نرفت، حالا آقای هویدا گفته است به او کاغذ ندهیم! بعد یک شماره از توفیق را به من نشان داد که ممولی (میمون توفیق) به هویدا میگوید: آقای نخستوزیر شما که پنج روز است با لیلا ازدواج کردهاید، ولی روی سرتان جای چهارتا ضربه لنگه کفش است؟ هویدا با دستش به آماسهای سرش اشاره میکند و میگوید: یکی از اینها دو طبقه است!
توفیق بسیار با نخستوزیر شوخی میکرد و او را مانند عَلَم مسخره مینمود، ولی عَلَم سنجاق کراوات توفیق را که از زرِ ناب و به صورت یک کلنگ ساخته شده بود گرفت و بر سینه زد و خشمگین نشد. ولی هویدا از شوخیهای توفیق رنجید و دستور داد سهمیۀ کاغذ توفیق را وزارت اطلاعات قطع کند.
آخرین مطلب را هم بگویم: عزیزان من، این کاغذی که برای کتاب سال مهرگان مصرف شده بسیار گران است. شاید به همین علت است که قیمت آن را 45 دلار تعیین فرمودهاید که امثال من هرگز قدرت خرید چنین کتابی را نخواهند داشت. کاش کاغذ روزنامه مصرف میکردید.
شاد و خُرّم و پایدار باشید.
Mehrgan را چرا Mehregon نوشتهاید؟ خواستم این مطلب را برای شما ایمیل کنم که نشد.
اگرچه پیش خردمـند خامُشی ادب است
به وقت مصلحت آن بِه که در سخن کوشی
پاسخِ مهرگان به مقالۀ "ای نور چشم من ..."
دوست عزیز "الف. ن. پروا"ی گرامی ، از وقتی که صرف نمودید، و از نکات ارزشمندی که در مورد برخی از مطالب مندرج در شمارههای پیشین مهرگان و کتاب سال مهرگان یادآوری نمودید بسیار سپاسگزارم. خرسندم که با تیزبینی و دقت نظر فراوان، بسیاری از بخشهای کتاب سال مهرگان را، که مجموعهای از مقالات منتخب مهرگان در طی سال اول انتشار آن بود، مورد بررسی و دید نقادانۀ خود قرار دادید.
عنوان زیبای یادداشتتان را که از حضرت حافظ وام گرفته بودید با مدد جویی از استاد سخن سعدی شیرازی پاسخ دادم که امیدوارم مورد عنایت حضرتعالی قرار گیرد.
قبل از پاسخ به سئوالات و نقطه نظرات پیشنهادی شما، باید اذعان کنم که این گونه انتقادات و پیشنهادات صادقانه و غیرمغرضانه در پیشبرد و اعتلای هر کار فرهنگی بسیار سودمند و مفید است. بدون این قبیل داد و ستدهای فرهنگی و موشکافیهای صادقانه امکان بهبود، تأثیرگزاری و تأثیرپذیری دوگانه به وجود نخواهد آمد.
متأسفانه به دلیل کیفیتِ به نسبت پایین نشریات موجود در این سوی آبها و نیز به دلیل عدم مشارکت مخاطبین رسانهها در چرخۀ تولید نشریات، ارتباط بین مخاطبین و نشریات تا حدودی گسسته شده است. و اصولاً مخاطب عامی به دلیل عدم سوددهی برای رسانهها، عملاً وارد این چرخه نمیگردد. اگر هم انتقاد و پیشنهادی هست بیشتر در دایرۀ بستۀ خواصی است که خود گمان دارند از "خواص" هستند، هر چند که در واقعیت این طور نیست.
و اما مهرگان از روز نخست با این نیت و فلسفه آغاز به کار نمود تا بتواند تحول و گشایشی در این چرخۀ تولید ایجاد کند. به زعم من یکی از این تغییرات، درگیر نمودن مخاطبین با نشریه بود و هست. چرا که بدون مشارکت و اظهار نظر سازندۀ دیگران، شما تنها در دایرهای بسته، به دور خود میچرخید و به اصطلاح آب در هاون میکوبید. خوشبختانه از نخستین شمارۀ مهرگان این ارتباط به نوعی بین مخاطبین تیزبین و مهرگان ایجاد شد. هر چند که شدت و حدّت این ارتباطات چشمگیر نبود و هنوز هم نیست اما وجود داشت و روز به روز هم رو به بهبودی است، که این مایۀ خرسندی مضاعف مهرگان است. و این امر میسر نمیگردد جز با صبر و شکیبایی. ثابت قدم و استوار بودن در کار، ایمان داشتن، صبور بودن و از خود گذشتگی از لازمههای هر کار فرهنگی است. این نکته مرا به یاد ابیاتی جادویی از مجموعۀ اشعار "ریگها و الماسهای" زندهیاد احسان طبری میاندازد که میگوید:
...
به سير سالها بايد تدارک ديد آن، آن را
چه صيقلها که بايد داد از رنج و طلب جان را
به راه خويش پای افشرد و ايمان داشت پیمان را
تمام هستی انسان گروگان چنان آنی است
که بهر آزمون ارزش ما طُرفه ميدانی است
در اين ميدان اگر پيروز گردی گويمت گُردی
اگر بشکستی آنجا زودتر از مرگ خود مُردی !
...
به هر روی، از آنجایی که عمدۀ سئوالات شما در مورد موضوعات پروندههای مهرگان است، قبل از پاسخ دادن به سئوالات جنابعالی ذکر یک نکتۀ کُلی را ضروری میدانم، و آن اینکه همان طور که در ابتدای هر پروندۀ مهرگان اشاره نمودیم، بیشتر موضوعات پروندههای مهرگان از دیدگاههای متفاوت قابل بحث و بررسی هستند. مهرگان به هیچ وجه ادعای این را نداشته و ندارد که در بررسی هر پرونده، تمامی جنبههای آن موضوع را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. بیشتر پروندههای مورد بررسی در شمارههای پیشین مهرگان تنها مروری گذرا، تحقیقاتی و تا حدودی آماری در مورد موضوعات مورد بحث داشت. در مورد هر یک از موضوعات پروندههای پیشین مهرگان، میتوان کتابها نوشت و قلمها فرسود. مهرگان امیدوار است که در شمارههای آینده، فرصت بررسی مجدد تمامی موضوعات پروندههای پیشین میسر گردد. در همینجا از جنابعالی و تمامی خوانندگان دیگر مهرگان درخواست میکنم تا چنانچه در هر یک از این زمینهها تخصص دارید، مطالب مرتبط با هر پرونده را برای مهرگان ارسال کنید تا در فرصتی مناسب از آنها استفاده گردد.
و اما اجازه بدهید که پرحرفی نکنم و برگردیم به اصل ماجرا، که پاسخدهی به سئوالات و نقطه نظرات ارزندۀ شما بود.
1. دوست عزیز، جناب الف.ن.پروا، نام بخش گفتوگوهای مهرگان "کُنج" مهرگان است نه گنج مهرگان. "کُنج" به معنای گوشه و یا کنار و در واقع خلوت آرام و دِنجی است که مهرگان در آن کُنج، پای صحبت دوستان و اندیشمندان مینشیند. برای اطمینان خاطر لطفاً یک بار دیگر نگاهی به عنوان صفحۀ چهارده کتاب سال مهرگان بیاندازید.
2. در مورد صفحۀ 108 باید خدمتان عرض کنم که دو موضوع عنوان شده در ستون دوم این صفحه، کاملاً متفاوت هستند و بنده ارتباط مستقیمی بین آنها نمیبینم. لذا مغایر بودن ترتیب عنوان مذاهب و ادیان نیز خدشهای به آن وارد نمیکند. جدول بالای این ستون تنها به "بررسی آماری" ادیانی که "بیشترین پیروان" را دارند میپردازد. این در حالی است که قسمت بعدی تنها فهرست "ادیان و مذاهب عمده" را برمیشمارد. سئوال فرمودید: "مگر ادیان عمده چیز دیگری غیر از ادیان بزرگ است؟" باز هم تکرار میکنم همان طور که اشاره نمودم این پرونده به هیچ وجه قصد تفکیک ادیان و مذاهب در دستهبندیهای "بزرگ" و یا "عمده" را ندارد. منظور از "دین بزرگ" در جدول این صفحه تنها بزرگی از نظر تعداد پیروان آن است و بس نه درجۀ اهمیت و یا بیاهمیتی آنها.
در مورد ادیان هندی و بودیسم گفتیم که: "این ادیان بیشتر یک طریقت به شمار میآیند و ..." و البته نگفتیم که دین نیستند. چرا که به تکرار و در بخشهای مختلف همچنان واژۀ ادیان را برای آنها بهکار بردهایم.
در هر شکل از توضیحات تکمیلی و جامع شما در مورد برخی از ادیان به ویژه بهائیت بسیار سپاسگزارم. باز هم یادآور میشوم که هیچ یک از پروندههای مهرگان به ویژه پروندۀ مذهب، قصد تبلیغ یا تکفیر هیچ چیزی را ندارند و تنها جنبۀ اطلاعرسانی بیطرفانۀ آن مد نظر است.
3. حمامهای ژاپنی که در آن زنان بدن مردان را شستشو میدهند تُوروکو-بُورو نامیده میشوند که این نام برگرفته از "حمامهای ترکی" است. و البته این نام برگرفته از حمامهای معروفِ کشور ترکیه است نه بخش تُرکنشینِ ایران. ذکر عنوان حمامهای ترکی به هیچ وجه با نیت بد جلوه دادن هیچ قوم و ملیتی صورت نگرفت و تنها به بیان واقعیتی تاریخی پرداخت. و صد البته همان طور که اشاره فرمودید در حمامهای ترکیه معمولاً جنس مخالف بدن افراد را شستشو نمیدهد. (دقیقاً مشابه حمامهای عمومی در ایران که هم اکنون نیز دایر میباشند.) به هر روی، از دقت نظر و اطلاعات تکمیلی شما در این زمینه سپاسگزارم.
4. در مورد نام "جِبران خلیل جِبران" توضیح چندانی ندارم. خود شما اشاره فرمودید که در کشورهای مختلف عربی این نام به فتح یا کسر جیم تلفظ میگردد. بنابراین به کار بردن هر یک از آنها میتوانست بحث برانگیز باشد. در هر شکل ترجمۀ مهرگان از روی تلفظ انگلیسی نام این ادیب گرانمایه برگرفته شده است. در ضمن هدفِ اصلی بیشتر بازشناسایی اندیشههای این ادیب فرزانه است نه تلفظ نام وی.
5. تعریف لغوی و معنایی "زفاف" عیناً از روی فرهنگ علامه دهخدا برداشته شده است. لذا چنانچه اختلاف نظری در تعریف این لغت وجود دارد باید آن را از اهل نظر و کارشناسان زبانشناسی سئوال نمود. در مورد توضیحات تکمیلی شما در خصوص متعه، مهریه و ... ممنون هستم.
6. از توضیات تکمیلی در مورد نشریۀ توفیق نیز ممنون.
و در مورد قیمت کتاب نیز خود پاسخ سئوالتان را به درستی عنوان کردید. دلیل اصلی قیمت به نسبت بالای کتاب سال مهرگان، نوع کاغذ مصرفی در چاپ این کتاب است. البته اگر حداقلِ دستمزد را برای زمانی که صرف درستنویسی و تهیه این کتاب گردید محاسبه مینمودیم قیمت آن صدها دلار بیشتر از این هم میشد. به هر جهت در همینجا رسماً اعلام میکنم که چنانچه افرادی مایل به دریافت و یا خواندن این کتاب سال هستند ولی از نظر مالی در مضیقهاند، مهرگان با کمال میل کتاب سال خود را با تخفیف ویژه تقدیم آنان خواهد خواهد نمود. چرا که هدف از انتشار این کتاب سود دهی مالی نبود و نیست. به گمان من هیچ نویسندهای هیچ کتابی را به قصد سود دهی مالی چاپ نمیکند. به ویژه در سرزمینی که مردمانِ فارسیزبانِ مهاجرش برای خرید یک نانِ سنگگ 4 دلار میپردازند ولی برای پرداخت 3 دلار در ماه و خرید یک نشریۀ فرهنگی طفره میروند.
گزینش نام Mehregon تنها به این دلیل انجام گرفت که نامهای دیگر در اینترنت موجود نبود و توسط افراد و یا گروههای دیگری به ثبت رسیده بود. از سوی دیگر تلفظ این نام یعنی Mehregon برای انگلیسیزبانان دقیقاً همان مهرگان خودمان است.
با تشکر و درود فراوان بر شما و همۀ خوانندگان فهیم مهرگان. پاینده باشید.
فرداد فرشتههوش