آیین دانشجویان و دانشگاه تهران دکتر محمد توکلى طرَقى دانشگاه تورنتو
اشارۀ مهرگان: پروندۀ شمارۀ قبل مهرگان در خصوص دانشگاه تهران و چهرههای ماندگار این دانشگاه بود. با توجه به ابراز علاقۀ بسیاری از خوانندگان مهرگان در مورد این پرونده و نیز با توجه به دریافت مقالۀ تحقیقی و جامع استاد دکتر محمد توکلی طرَقی، استاد دانشگاه تورنتو، و نیز به جهت حال و هوای چند شمارۀ اخیر مهرگان که حول دانشگاه تهران و فرهیختگان آن است، پروندۀ این شماره از مهرگان را به این مقالۀ تحقیقی اختصاص دادیم. به دلیل حجم زیاد این پرونده آن را به صورت دنبالهدار و در دو یا سه قسمت تقدیم خوانندگان مهرگان خواهیم نمود. الف. سازندگى
ایروانى و اردوبادى هردو شیرازى بودند و دانشگاه تهران برایشان همانند "خانهٔ بزرگ" بود. همان گونه که در شمارهٔ نخست آیین دانشجویان ذکر شده بود، ایروانى "در سنهٔ ۱۲۹۹ در شهر شیراز متولد شده تحصیلات ابتدایى را در دبستان باقریۀ شیراز و متوسطه را در کالج اصفهان و شاهپور شیراز گذرانیده اینک در سال سوم قضایى دانشکدهٔ حقوق است. در سال ۱۳۱۸ کتاب گفتگوى انگلیسى و در سال ۱۳۲۲ کتاب گفتگوى فارسى به انگلیسى را تألیف کرده" بود. عباس اردوبادى نیز به همان روایت، "در سال ۱۳۰۲ در شهر شیراز متولد شده و در دبستان نمازى و دبیرستان شاهپور و البرز تهران به تحصیل پرداخته" و در هنگام تأسیس آیین دانشجویان در سال سوم اقتصادى دانشکدهٔ حقوق بود. ایروانى سه سال در شبانهروزى کالج اصفهان تحصیل کرده بود و اردوبادى نیز یک سال را در شبانه روزى کالج البرز در تهران گذرانده بود. تجربۀ زندگى در این مدارس شبانهروزى، ایروانى و اردوبادى را به کاستیهاى آموزشى و رفاهى دانشگاه تهران حساس ساخت. گزارش این کاستیها از ارزندهترین بخش آیین دانشجویان بود.[7] در کنار این مصاحبهها، آیین دانشجویان به نشر نوشتههاى استادان پرآوازهاى چون مهندس عبدالله ریاضى (معاون و استاد دانشکدۀ فنى)، دکتر صادق رضازاده شفق (استاد دانشکدۀ ادبیات و نمایندۀ مجلس)، دکتر اسدالله آلبویه (استاد دانشکدۀ علوم)، دکتر سیدعلى شایگان (استاد دانشکدۀ حقوق و مشاور قضایى وزارت داریى)، و دکتر احمد متیندفترى (استاد دانشکدۀ حقوق و نخستوزیر پیشین) پرداخت. در مقالهاى که مشوق رحیم ایروانى به تأسیس کارخانهٔ برق فسا بود، مهندس ریاضى (۱۲۸۵-۱۳۵۸ ه.ش./ ۱۹۰۶-۱۹۷۹ م) پس از یادى از چگونگى تأسیس کارخانهٔ برق تهران توسط امینالضرب و شرح اهمیت "برق صحیح و منظم" براى مطالعۀ دانشجویان، "نواقص برق شهر تهران و طرق اصلاح آن" را برشمرد.[11] دکتر صادق رضازاده شفق (۱۳۵۰ ـ ۱۲۷۳ ه.ش. / ۱۸۹۴-۱۹۷۱ م) در شرحى از چگونگى "پیدایش دانشگاه" در اروپا دانشپژوهى اسلامیان را مشوق مسیحیان شناخت: "از عوامل مؤثرى که سبب شد روحانیون عیسوى به فکر توسعهٔ علوم و برپا نمودن دانشگاه بیفتند همانا اختلاط و نفوذ اسلامیان در بین ملل اروپا بود. دانشجویان مغرب زمین که درهاى علم جز آنچه در کتابهاى معین و معلوم دینى عیسوى بود به رویشان بسته بود در سر درس استادان اسلامى به تحصیلات علمى و فلسفى پرداختند. در نتیجه این نفوذ و تأثیر اسلامیان بود که روحانیان تجدددوست عیسوى به تأسیس دارالعلمهاى مشابه مسلمانان همت گماشتند و از تألیفات اسلامى ترجمه کردند. برخى از آنها مانند فلسفۀ ابن رشد و یا قانون ابوعلىسینا در قرنهاى ۱۳ و ۱۴ در دانشگاههاى خود مانند دانشگاه پاریس تدریس و تعلیم کردند." رضازاده شفق که از سخنورزان نامى قرن بیستم ایران بود. در پایان این مقالهٔ غیرتانگیز نتیجه گرفت که "در عصر ما چرخ جهان دوباره از آن ور میچرخد و کارها وارونه است و ما باید علوم مغرب زمین را در دانشگاههاى خود تدریس کنیم:
ب. آزادمنشى آیین دانشجویان نشریهاى "یکمن" نبود: "در عین حال که این نامه به هیچ فرقهٔ سیاسى بستگى ندارد درج عقاید مختلف و مغایر را هدف خود قرار دادهایم و از انتشار آرای متضاد روگردان نخواهیم بود. این نامه را آیینهٔ افکار دانشجویان ساختهایم تا هرکس فکر و اندیشۀ خود را در آن منعکس سازد."[18] بر خلاف احزاب و سازمانهاى سیاسی دههٔ ۱۳۲۰ که در شعار حامى آزادى و دموکراسى بوده ولى تنها به نشر افکار خودى مىپرداختند، نگاهى به مطالب مندرج در آیین دانشجویان بیانگر آزادمنشى و پایبندى ایروانى و اردوبادى به گفتگو و آمیزشِ افکار در حریم دانشگاه بودند. در کنار مقالهٔ ایروانى در بارهٔ "سنن در پارلمان انگلیس"[19] و نوشتهٔ اردوبادى در بارهٔ "آدام اسمیت،"[20] در شمارهٔ نخست لطفالله مجاب در "اتاتیسم در فرانسه" از دیدگاهى دیالکتیکى به بررسى شرایطى پرداخت که "دخالت دولت در امور اقتصادى" را اجتنابناپذیر کرده بود. در این نوشته، مجاب طبقۀ حاکمۀ فرانسه را طبقهاى انقلابى بازشناخت و پنداشت که این طبقه "از اتخاذ تصمیمات انقلابى" باز نمىایستد و "بنابراین باید منتظر بود که در آتیۀ بسیار نزدیک تحولات اجتماعى بزرگى در کشور فرانسه به ظهور رسد و این اجتماع را به سوى افقهاى روشنترى رهسپار گردد."[21] در کنار مقالهٔ مهدى مسیح دربارهٔ "شیمیوتراپى،"[22] در شمارهٔ دوم (اسفند ۱۳۲۳) محمدحسین تمدن نیز که "عقاید سوسیالیستى" داشت به شرح "تئورى اتم و مفهوم فلسفى ماده" پرداخت. در همین شماره دکتر فریدون کشاورز، نمایندۀ حزب تودۀ ایران از بندر انزلى در دورهٔ چهاردهم (۱۳۲۲-۱۳۲۶) مجلس شوراى ملى، در مصاحبهاى دربارهٔ سیاست خارجى و اهداف و عملیات آن حزب سخن گفت. در جوار مقالهٔ منوچهر مؤید دربارهٔ "کوفت و سفلیس" و نوشتهٔ محمود حجتى در بارهٔ "خانههاى فلزى،" در شمارۀ سوم (فروردین ۱۳۲۴) هوشنگ منتصرى به بررسى "ماتریالیسم دیالکتیک و علوم جدید" پرداخت: "من در این مقاله میخواهم همآهنگى و پیوستگى فلسفۀ ماتریالیسم دیالکتیک را با علوم جدید مطالعه نمایم." در پایان این نوشته منتصرى که "جوانى متین و مرتب" و "داراى اخلاق و عقاید مارکسیستى" معرفى شده بود نتیجه گرفت که "دنیا انتظار تحول سریعى را دارد که علم را از چنگال سرمایه نجات دهد و بشر را بر طبیعت چیره سازد تا از آن پس مبارزۀ داخلى اجتماع به مبارزۀ دائمى بشر با طبیعت تبدیل گردد."[23] در مقالهای که متأثر از "آیین" کسروى بود،[24] رحمتى که دانشجوى سال سوم سیاسى بود تعریفى از مستشرق را ارائه داد که در دههٔ ۱۳۲۰ کارآیى سیاسى خاصى یافته بود: "مستشرق کسى است که با بررسى تاریخ و مذهب و ادبیات و دیگر آثار یک ملت 'شرقى' به روانشناسى او پى برده و از این راه به سیاستمداران در خام کردن آن ملت کمک مینماید. کمال سادهدلى و بلاهت است که عمل مستشرق فقط به تفنن و علاقه به ادبیات و تاریخ و غیره حمل و تعبیر شود."[25] درکنار مقالهٔ اردوبادى در بارهٔ "لزوم طرح نقشۀ اقتصادى" و داستان کوتاه "گنج" که از نخستین نوشتههاى جلال آلاحمد بود،[26] یوسف رحمتى نیز در "ماتریالیسم پایهٔ سوسیالیسم" به بررسى پیدایش روح، دین و روح، اصول و نتایج سوسیالیسم، و فلسفه زندگى و سوسیالیسم پرداخت. همچون مجاب و منتصرى، رحمتى نیز ایمان داشت که "در اثر پیدایش ماشینیسم و ترقى صنعت" تعداد رنجبران افزایش یافته و "این دسته ناگزیر به هم نزدیک مىشوند و تودۀ متشکلى را تشکیل میدهند و جبهۀ واحدى را در مقابل آن طبقهٔ زورگوى مفتخور ایجاد مىکنند و براى احقاق حق به مبارزه مىپردازند. علل این تغییرات و تحولات علل مادیست و جبراً دنیا را به سوى سوسیالیسم مىکشاند."[27]
ج. قدرشناسى همزمان با خردهگیرى، ایروانى و اردوبادى قدرشناس بودند و در هرشمارۀ آیین دانشجویان به معرفى یکى از "خادمین فرهنگ" پرداختند. در شمارۀ نخست اردوبادى که دانش آموز دبیرستان البرز بود به معرفى دکتر سموئل جردن (۱۸۷۱-۱۹۵۲) که ریاست کالج امریکایى تهران را از ۱۸۹۹ تا ۱۹۴۰ بر عهده داشت پرداخت. به روایت اردوبادى، "هدف دکتر جردن و همکاران ایشان همواره این بود که پرورش جسمى و عقلى جوانان این کشور با هم توأم باشد. تکیهکلام و شعار دکتر جردن همواره این عبارات بود: هر کس معمار بخت خویش است." اردوبادى که در آن زمان دانشجوى سال سوم اقتصادى دانشکدۀ حقوق بود، با الهام از دکتر جردن در پایان این قدرشناسى نوشت: "خدا کند ما جوانان معماران خوبى باشیم تا طرح آتیۀ کشورمان که به دست گروه جوان کشیده میشود درخشان و پابرجا باشد."[28]
خانم هاجر تربیت (تولد ۱۲۸۵)، رئیس دبیرستان نوربخش تهران، از دیگر "خدمتگذاران حقیقى فرهنگ ایران" بود که در بخش "خادمین فرهنگ" آیین دانشجویان معرفى شد. ایشان، که در ۱۳۰۱/۱۹۲۲ دبستان دوشیزگان تبریز را بنیان گذاشته بود، در ۱۳۱۱/۱۹۳۲ همراه همسرش محمدعلى تربیت (۱۲۵۵-۱۳۱۸) که به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شده بود به تهران آمد. به قول آیین دانشجویان، خانم تربیت کسى نبود که دست از خدمات فرهنگى بردارد. تبریز و تهران، مشهد و کرمان همه جزء ایراناند و خانم تربیت هم ایرانى است و براى او تبریزى و تهرانى و کرمانى و شیرازى تفاوتى نداشتند. غرض غایى او خدمت به فرهنگ بود و از این رو در تهران هم شروع به خدمت فرهنگى نمود. خانم تربیت کمکهاى شایانى به برداشتن چادر زنان ایران نموده و مؤسس و پیشقدم کانون بانوان ایران میباشد و در سال ۱۳۲۰ جزء هیأت مدیرۀ بنگاه حمایت مادران انتخاب گردید. علاوه بر مقالات متعدد و سخنرانیهاى زیادى که در عمر فرهنگى خود تألیف نمودهاند کتاب بسیار جالبى تحت عنوان 'زن در قرن بیستم' تألیف کردهاند.[31] در شرح دیدگاه آموزشى خانم تربیت، آیین دانشجویان افزود که ایشان "معتقد است که باید انقلابى عظیم در عالم فرهنگ ایجاد شود تا جوانان ما براى این دوره تربیت شوند." خانم تربیت پروش فکرى و آموزش اخلاقى را از بایستههاى این انقلاب دانست: آخرین شمارۀ آیین دانشجویان به معرفى جلال الدین همایی پرداخت که از ۱۳۱۴/۱۹۳۵ به تدریس در دانشکدۀ حقوق مشغول بود. استاد همایى که تحصیلات حوزوى داشت، خدمت خود در دانشگاه تهران را چنین شرح دادند:
د. خردهگیرى از دانشگاه خردهگیرى از نارسایىهاى دانشگاه تهران مهمترین بخش آیین دانشجویان بود. با درج مشکلات این نهاد نوپا، ایروانى و اردوبادى امیدوار بودند که "استادان و رؤساى محترم دانشکدهها با اطمینان بر بىغرضى و اصلاحطلبى ما در راه ترقى و تکامل دانشگاه کوشش بیشترى مبذول دارند." در شمارۀ نخستین آیین دانشجویان مشکلات اصلى چنین بیان شد:
[1] - "هدف ما،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۱-۲؛ نقل قولها به ترتیب در ۱ و ۲. [2] - شمارههاى ۱-۳ آیین دانشجویان را را آقاى ناصر حسنزاده و شمارۀ ۴ را خانم زینت ایروانى، همسر شادروان محمد رحیم متقى ایروانى، در اختیارم گذاشتند. از پشتیبانى این دوستان فرهنگدوست و دانشپرور سپاسگزارم. [3] - در نخستین شماره عنوان کامل نشریه بدین قرار بود: "آیین دانشجویان: نشریهٔ دانشکدهٔ حقوق براى دانشجویان دانشگاه" در شمارههاى بعد عنوان این "نامهٔ ماهانه" چنین درج شده بود: "آیین دانشجویان: آیینهٔ افکار دانشجویان دانشگاه" [4] - "هدف ما،" ۱. [5] - "هدف ما،" ۲. [6] - بنگرید به: ابوالحسن ضیاء ظریفى، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران: نگاهى دیگر به پیشینهٔ مبارزات دانشجویى در ایران ۱۳۳۲-۱۳۲۰ شمسى (تهران: شیرازه، ۱۳۷۸). در این کتاب یادى از آیین دانشجویان و کوششهاى ارزندۀ دانشجویان دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران نشده است. آنچه که در باب "انجمن دانشجویان حقوق" نوشته شده است، بیانگر نگرشى سیاسىاى است که بافت روایى این کتاب را تشکیل میدهد: "در دانشکدۀ حقوق بعد از شهریور ۱۳۲۰ یک سازمان ساختگى به نام 'انجمن دانشجویان حقوق' وجود داشت که چند تن از دانشجویان مورد نظر دانشکده براى اداره آن انتخاب و منصوب مىشدند. مسلم است که انجمن مزبور صرفا مجرى نظرات رؤسا و مسئولان دانشکده بود ولى دانشجویان حقوق از همین انجمن ساختگى استفاده کردند و هنگام انتخاب نماینده موفق شدند با اکثریت قاطع کاندیداى حقیقى دانشجویان را انتخاب نمایند." [7] - "مختصرى از شرح حال نویسندگاه این شماره،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۳۲. [8] - پایۀ نخستین دبیرستان البرز را هیأت امریکایى به سرپرستى آقاى باست (Bassette) که در ۱۸۷۱ م / ۱۲۵۰ ش به تهران آمده بود با احداث دبستانى در نزدیکى دروازه قزوین در سال ۱۲۵۲ بنیان گذاشت. در سال ۱۳۰۳ ه.ش. / ۱۹۲۴م ساختمان جدید دبیرستان خیابان یوسفآباد ساخته شد و مدرسه از محل سابق در خیابان مارشال استالین/قوام السلطنه به این محل منتقل شد که در سال ۱۳۱۹ به دستور رضا شاه کالج تهران از آمریکاییها خریدارى شد و امور مدرسه به دست ایرانیان افتاد. مدیران قبلی و ایرانى مدرسه عبارت بودند از آقاى وحید ۱۳۲۰، آقاى پرتوى ،۱۳۲۲، آقاى ذوقى ۱۳۲۲ و دکتر صورتگر ۱۳۲۳. در سال ۱۳۲۳ محمد على مجتهدى ریاست این مدرسه را برعهده گرفت و آن را به نهاد آموزشى نمونهاى تبدیل کرد. بنگرید به سالنامهٔ دبیرستان البرز، سال ۱۳۲۸-۱۳۲۹. [9] هیأت نمایندگى ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو عبارت بودند از: دکتر اعتبار، دکتر عبده، نصرالله انتظام، منصورالسلطنه عدل، دکتر على اکبر سیاسى، دکتر رضازاده شفق، اللهیار صالح، فضلالله نبیل، گودرزى، احمد اردشیر، على اکبر دفترى، دکتر صورتگر، حسین نواب و دکتر قاسم زاده بودند. [10] "مصاحبه با آقاى نصرالله انتظام وزیر امور خارجه و رئیس هیأت نمایندگان ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو،" آیین دانشجویان ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۱۴-۹۱؛ نقل بر۱۵-۱۶. [11] عبدالله ریاضى، "نواقص برق تهران،" ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۱۰-۱۳. [12] صادق رضازاده شفق، "پیدایش دانشگاه،" آیین دانشجویان، ۴ (تیر مرداد ۱۳۲۴)، ۱۷-۱۹؛ نقلها به ترتیب بر ۱۸ و ۱۹. [13] سیدعلى شایگان، "ملیت،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۱-۵؛ نقل بر ۴. [14] اسدالله آلبویه، "نویسندگان جوان و مباحت علمى،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۳-۵؛ نقل قولها به ترتیب بر ۳، ۳، ۳، و ۵. [15] احمد متیندفترى، "اندرزهاى برادرنه به عموم دانشجویان خصوصاً دادرسان و استادان آینده،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۱-۷؛ نقل به ترتیب بر ۲ و ۵. [16] متیندفترى، "اندرزهاى برادرانه،" ۵ و ۶. [17] احمد متیندفترى، دخالت مستقیم دولت در اقتصاد کشور: خاطراتى چند از دورهٔ زمامدارى نویسنده در سال اول جنگ (تهران: بى ناشر، ۱۳۲۴)، نقل بر ۴۳. [18] "هدف ما،" آیین دانشجویان شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، صص ۱-۲؛ نقل بر ۱. [19] رحیم متقى ایروانى، "سنن در پارلمان انگلیس،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۳-۴. [20] عباس اردوبادى، "آدام اسمیت،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۸-۱۵. [21] "اتاتیسم در فرانسه،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، صص. ۲۸-۳۱. [22] دکتر مهدى مسیح، "شیمیوتراپى،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۶-۷. [23] هوشنگ منتصرى، "ماتریالیسم دیالکتیک و علوم جدید،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۱۱-۱۳؛ به ترتیب نقل بر ۱۱ و ۱۳. هوشنگ منتصرى خواهرزادهٔ رضا رادمنش بود. رادمنش از اعضاى برجستهٔ حزب تودۀ ایران بود. [24] احمد کسروى، آیین (تهران: بى ناشر، ۱۳۱۲). [25] یوسف رحمتى، "سیاست و مستشرق،" آیین دانشجویان ۴ (فروردین ۱۳۲۴)، ۲۷-۲۸؛ نقل بر ۲۸. [26] جلال آلاحمد، "گنج،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۳۰-۳۴. [27] یوسف رحمتى، "ماتریالیسم پایهٔ سوسیالیسم،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۲۰-۲۵. یوسف رحمتى همدورهٔ رحیم ایروانى بود و همزمان با او از دانشگاه حقوق فارغالتحصیل شد. وی در ۱۳۲۴ پروانۀ وکالت دادگسترى را گرفت و پس از فارغالتحصیلى مدتى در خبرگزارى پارس مشغول به کار شد. مدتى عضو هیأت تحریریۀ کیهان بود و سپس به اطلاعات رفت. در اتوبیوگرافى کوتاهى رحمتى نوشت: "تشویق رحیم متقى ایروانى و کمک ایشان براى خرید اولین ماشین چاپ به من جرأت داد که به یک ابتکار جدید یعنی تأسیس اولین روزنامه یومیه اقتصادى در ایران به نام بورس دست بزنم." متن این اتوبیوگرافى را خانم نزهت خسروشاهى در اختیارم گذارد. از یارى ایشان سپاسگزارم. [28] عباس اردوبادى، "خادمین فرهنگ ۱: دکتر جردن،" آیین دانشجویان ، شمارۀ ۱، ۲۱-۲۲. [29] براى شرح مختصرى از این مدرسه و عکس باغچهبان همراه با پنج تن از دانشآموزانش بنگرید: ایران باستان، ۲۳ آذر ۱۳۱۳ [۱۳ دسامبر ۱۳۳۴])، ۱۴. [30] "خادمین فرهنگ ۲: باغچهبان،" آیین دانشجویان ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۲۴-۲۵. [31] "خادمین فرهنگ ۳: خانم تربیت،" آیین دانشجویان ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۲۱-۲۳. [32] "خادمین فرهنگ ۳،" ص. ۲۳. [33] جلال الدین همایى، "خادمین فرهنگ ۴: جلال الدین همایى، استاد فقه و ادبیات دانشگاه،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۵-۶. [34] "خادمین فرهنگ ۴: جلال الدین همایى، استاد فقه و ادبیات دانشگاه،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۶-۷. [35] "خردهگیرى،" شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۵. [36] شور اول لایحهٔ تأسیس دانشگاه در روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۱۳ و شور دوم در سهشنبه ۸ خرداد ۱۳۱۳ در مجلس شوراى ملى برگزار شد. بحثهاى این جلسه اهمیتى خاصى دارند که کمتر مورد توجه تاریخدانان قرار گرفته است. از جمله مسائلى که در این جلسه از جانب فروغى نخستوزیر وقت مطرح شد مسئلهٔ اعزام دانشجو به اروپا بود. فروغى در این مورد گفت: "اگر توجه بفرمایید نه تنها ما شاگرد و محصل به اروپا میفرستیم، در ممالک اروپا هم که خودشان تقریباً از حیث دانش و تقریباً از حیث تمدن و علوم همقوه هستند الان هم این مسئله معمول است. از آلمان به فرانسه از فرانسه به آلمان همین طور شاگرد مىفرستند و محصلین میروند و مىآیند. امروز علم یک چیزى است که یک مرکز واحد ندارد و حال واقعاً باعث پیشرفت تمدن عالم است که علم یک مرکز معینى ندارد. چه در اروپا، چه در امریکا و چه در آسیا هر روزه سعى میکنند که از معلومات و اکتشافات یکدیگر استفاده کنند و تحقیقات کنند و آن اکتشافات را به همدیگر ارائه بدهند و همه از همدیگر اقتباس و استفاده کنند. راست است که جراید و مجلات هم هست و نوشته میشود ولى ملاقاتها و دیدن دارالعلومها و دانشکدهها براى مملکت ما مفید است. (مذکرات مجلس: صورت مشروح مجلس روز ىکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۱۳ (بیست و هشتم محرم ۱۳۵۳)، دورۀ نهم مقننه، جلسۀ ۸۲، شمارۀ مسلسل ۶۲۶، ص. ۱۱۷۵ [۸]. براى روایتهایى از چگونگى تأسیس دانشگاه تهران بنگرید: عیسى صدیق، یادگار عمر: خاطراتى از سرگذشت دکتر عیسى صدیق استاد ممتاز دانشگاه، جلد ۲ (چاپ ۲: تهران: دهخدا، ۱۳۵۴)، ۱۷۲-۱۸۶ و ۱۳۸-۱۵۲؛ علىاکبر سیاسى، گزارش یک زندگى (تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶). [37] صورت مشروح مذاکرات مجلس ۸ خرداد ماه ۱۳۱۳-۱۵ صفر ۱۳۵۳، دورهٔ نهم قانونگذاری، جلسۀ ۸۵، ص۱۷. [38] در شرح این تصمیم در ۷۴اُمین جلسۀ شوراى دانشگاه مورخ ۲۹ آذر ۱۳۱۸ ریاست دانشگاه "شرحى بیان فرمودند در بارهٔ اینکه چون بناى دانشکدۀ معقول و منقول براى تحصیل دانشجویان مناسب نبود و به علاوه در آنجا وسایل کافى براى مراقبت در طرز تحصیل دانشجویان و اجراى برنامه وجود نداشت تصمیم گرفته شد که قسمت معقول و ادبیات آن به دانشکدۀ ادبیات (دانشسرای عالى) و قسمت منقول به دانشکدۀ حقوق منتقل گردد تا هم وضع تحصیل دانشجویان بیشتر تحت مراقبت قرار گیرد و هم دانشجویان آن در اثر معاشرت با دانشجویان دانشکدههاى دیگر بیشتر به رسوم و آداب و وضع زندگى امروز آشنا شوند . " (راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹، بخش ۴، ص. ۱). در جلسهٔ بعدى شوراى دانشگاه (۹ آبان ماه ۱۳۱۸) "آیین نامه انتقال دانشکدۀ معقول و منقول به دانشکدههاى حقوق و ادبیات" به تصویب رسید. بنگرید، راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹، بخش ۴، ص. ۱-۲. این دانشکده در سال ۱۳۴۴ به دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامى تغییر نام یافت. [39] "اساسنامۀ دانشکدۀ هنرهاى زیبا،" راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹ (تهران: شرکت سهامى چاپ، ۱۳۱۸)، جزو ۴، ص. ۱-۴. [40] مادهٔ دوم لایحهٔ مصوبهٔ خرداد ۱۳۱۳ دانشکدهها را چنین درج کرده است: "دانشگاه تهران داراى شعب ذیل است که هریک از آنها موسوم به دانشکده خواهند بود: ۱. علوم معقول و منقول، ۲. علوم طبیعى و ریاضى، ۳. ادبیات و فلسفه و علوم تربیتى، ۴. طب و شعب و فروع آن، ۵. حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى، ۶. فنى. دانشسراى عالى و مدارس صنایع مستظرفه ممکن است از مؤسسات دانشگاه محسوب شوند و نیز ممکن است مدارس و مؤسسات دیگرى لدىالاقتضاء به دانشگاه منضم گردد." (صورت مشروح مذاکرات مجلس ۸ خرداد ماه ۱۳۱۳-۱۵ صفر ۱۳۵۳، دورهٔ نهم قانونگذاری، جلسه ۸۵، ص۱۷). [41] در مادهٔ ۱ "اصلاح قانون تأسیس دانشگاه راجع به دانشکدۀ پزشکى مصوب ۱۲ آبان ۱۳۱۹" آمده است: "از تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۱۹ بیمارستانهاى تهران ضمیمهٔ دانشکدۀ پزشکى مىشوند و در این قانون هر جا دانشکدۀ پزشکى نوشته مىشود منظور دانشکدۀ پزشکى و داروسازى و دندانسازى و بیمارستانهاى ضمیمهٔ آن مىباشد." مجموعهٔ قوانین سال ۱۳۱۹، ۸۱-۸۵. |