سال دوم / شمارۀ هفدهم / پرونده / آیین دانشجویان / دکتر محمد توکلی طرقی

آیین دانشجویان و دانشگاه تهران

دکتر محمد توکلى طرَقى

دانشگاه تورنتو

 

اشارۀ مهرگان: پروندۀ شمارۀ قبل مهرگان در خصوص دانشگاه تهران و چهره‌های ماندگار این دانشگاه بود. با توجه به ابراز علاقۀ بسیاری از خوانندگان مهرگان در مورد این پرونده و نیز با توجه به دریافت مقالۀ تحقیقی و جامع استاد دکتر محمد توکلی طرَقی، استاد دانشگاه تورنتو، و نیز به جهت حال و هوای چند شمارۀ اخیر مهرگان که حول دانشگاه تهران و فرهیختگان آن است، پروندۀ این شماره از مهرگان را به این مقالۀ تحقیقی اختصاص دادیم. به دلیل حجم زیاد این پرونده آن را به صورت دنباله‌دار و در دو یا سه قسمت تقدیم خوانندگان مهرگان خواهیم نمود.


الف. سازندگى


محمد رحیم متقى ایروانى (۱۲۹۹-۱۳۸۴ ه.ش. / ۱۹۲۱-۲۰۰۶ میلادی)، پیش از آنکه به بنیان
گذارى کفش ملى همت گمارد،[1] همراه با عباس اردوبادى نخستین نشریهٔ دانشجویى دانشگاه تهران، آیین دانشجویان، را بنیان گذاشت.  آیین دانشجویان در چهار شماره از بهمن ۱۳۲۳ تا تیر ۱۳۲۴ به چاپ رسید.[2] با روشى خردهگیر، آزادمنش و قدرشناس، ایروانى و اردوبادى کوشیدند که همزمان با طرحِ مشکلاتِ روزمرهٔ دانشجویان، دانشگاه تهران را که نهادى نوبنیاد و نیمهساخته بود به حریمى براى آشنایى، گفتگو و آمیزش نگرشهاى متفاوت تبدیل سازند. ایروانى و اردوبادى هردو دانشجوى دانشکدۀ حقوق بودند و آن دانشکده را "مرکز افکار و عقاید گوناگون سیاسى و اقتصادى و اجتماعى" مىدانستند. با نشر "نشریهٔ دانشکدهٔ حقوق براى دانشجویان دانشگاه"[3] آنها امیدوار بودند که این تنوع فکرى را براى "بالا بردن سطح فکر دانشجویان و آشنا ساختن ایشان به مسائل اجتماعى" به کار گیرند.[4] برخلاف نگرشهاى حزبى و مسلکى دههٔ ۱۳۲۰ که جویاى حقایق و واقعیتهایى سیاسى و اجتماعى یگانه بودند، ایروانى و اردوبادى خواهان طرح مسائلى که "دو طرف و دو جنبه دارد" و "حس انتقاد را در این طبقۀ روشنفکر" پیشبرند بودند. با این شناخت که "دانشجویان دانشگاه متأسفانه یکدیگر را نمىشناسند" و "بین استادان و دانشجویان نیز سدى عظیم که عبارت از ناشناسى باشد" وجود دارد، ایروانى و اردوبادى امیدوار بودند که با نشر آیین دانشجویان "بین دانشجویان از یک طرف و استادان از طرف دیگر اتحادى پابرجا استوار سازند." "هدف ما این است که به وسیلۀ انتشار نشریۀ مرتبى وسائلى را برانگیزیم که آشنایى میان دانشجویان تأمین گردد و دانشکدههاى کشور با یکدیگر و با دانشگاه‌هاى خارجه ارتباط علمى و ادبى حاصل نمایند."[5] ویراستاران  آیین دانشجویان این هدف را "بسیار دور و بزرگ" و  آیین دانشجویان را وسیله‌اى "بی‌نهایت کوچک و بیمقدار" براى پیشبرد آن دانستند. اما این کوشش بدیع که با فارغ‌التحصیلى آنها در ۱۳۲۴/۱۹۴۵ به پایان رسید بخش سازندهاى از فعالیت‌هاى دانشجویان در آستانهٔ دومین دههٔ پیدایش دانشگاه تهران بود.[6] با بررسى محتویات آیین دانشجویان، این نوشتار به شناسایى این نشریهٔ دانشجویى و بازشناسى دانشگاه تهران در آن زمانۀ بحرانى که ایران در اشغال نیروهاى متفقین جنگ جهانى دوم بود مى‌پردازد.

ایروانى و اردوبادى هردو شیرازى بودند و دانشگاه تهران برایشان همانند "خانهٔ بزرگ" بود. همان گونه که در شمارهٔ نخست آیین دانشجویان ذکر شده بود، ایروانى "در سنهٔ ۱۲۹۹ در شهر شیراز متولد شده تحصیلات ابتدایى را در دبستان باقریۀ شیراز و متوسطه را در کالج اصفهان و شاهپور شیراز گذرانیده اینک در سال سوم قضایى دانشکدهٔ حقوق است. در سال ۱۳۱۸ کتاب گفتگوى انگلیسى و در سال ۱۳۲۲ کتاب گفتگوى فارسى به انگلیسى را تألیف کرده" بود. عباس اردوبادى نیز به همان روایت، "در سال ۱۳۰۲ در شهر شیراز متولد شده و در دبستان نمازى و دبیرستان شاهپور و البرز تهران به تحصیل پرداخته" و در هنگام تأسیس آیین دانشجویان در سال سوم اقتصادى دانشکدهٔ حقوق بود. ایروانى سه سال در شبانهروزى کالج اصفهان تحصیل کرده بود و اردوبادى نیز یک سال را در شبانه روزى کالج البرز در تهران گذرانده بود. تجربۀ زندگى در این مدارس شبانهروزى، ایروانى و اردوبادى را به کاستیهاى آموزشى و رفاهى دانشگاه تهران حساس ساخت. گزارش این کاستی‌ها از ارزندهترین بخش آیین دانشجویان بود.[7]

آیین دانشجویان از بهترین گاهنامه
هاى دانشجویى پیش از انقلاب اسلامى بود که در کنار "خردهگیرى" از اولیاء دانشگاه براى رفع مشکلات آموزشى و بهزیستى و نشر نوشتههاى بدیع دانشجویان و استادان، به بزرگداشت کسانى چون دکتر سموئل جردن (رئیس کالج آمریکایى تهران)،[8] جبار باغچهبان (بنیانگذار کودکستان "باغچهٔ اطفال" و "مدرسهٔ کرها و لالها")، خانم هاجر تربیت (مدیر "دبیرستان نوربخش" تهران و مؤسس "کانون بانوان ایران")، و جلالالدین همایى (مدرس ادبیات در دانشکدهٔ حقوق) پرداخت. با اعتماد به نفسى بى‌نظیر، ویراستاران نشریه در بارهٔ مشکلات دانشگاه با رئیس دانشکدۀ حقوق (دکتر کریم سنجابى) و معاون رئیس دانشکدۀ  پزشکى (دکتر وکیلى) مصاحبه کردند و  مسائل مبرم کشور را با دکتر محمد مصدق (نمایندۀ مجلس دورهٔ چهاردهم)، ابوالحسن ابتهاج (رئیس بانک ملى)، و نصرالله انتظام (وزیر امور خارجه) در میان گذاشتند. در این مصاحبهها دکتر سنجابى طرح تأسیس دورهٔ دکتراى حقوق و تجدید نظر در دروس دورهٔ لیسانس را شرح دادند. دکتر وکیلى چگونگى "رفع نواقص و تکمیل آزمایشگاه دانشکدۀ پزشکى" را بررسی نمودند و حمایت هیأت رئیسهٔ دانشکده از "اتحادیهٔ دانشجویان پزشکى" را ابلاغ کردند. در مصاحبهٔ کوتاهى دکتر مصدق "توسعه و پیشرفت فرهنگ از حیث کمیت و کیفیت" و "تربیت اجتماعى" ناشى از آن را "زمینهٔ تشکیل احزاب مقید و خدمت‌گذار" دانستند. آقاى ابتهاج سیاست پولى ایران در دورهٔ جنگ جهانى دوم را توصیف کردند. با متانتى خاص که بیانگر احترام مسئولان کشورى آن زمانه به دانشجویان بود، آقاى انتظام موضع رسمى ایران را براى شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو[9] در ۱۳۲۴/۱۹۴۵ که تشکیل سازمان ملل متحده را به دنبال داشت شرح دادند و برداشت خود در بارهٔ "جامعهٔ ملل" و لزوم توسعه دادن "صلاحیت دیوان داورى و دادگسترى بین المللى" براى حل اختلافات بین‌المللى را بیان کردند.[10]

در کنار این مصاحبه‌ها، آیین دانشجویان به نشر نوشتههاى استادان پرآوازهاى چون مهندس عبدالله ریاضى (معاون و استاد دانشکدۀ فنى)، دکتر صادق رضازاده شفق (استاد دانشکدۀ ادبیات و نمایندۀ مجلس)، دکتر اسدالله آلبویه (استاد دانشکدۀ علوم)، دکتر سیدعلى شایگان (استاد دانشکدۀ حقوق و مشاور قضایى وزارت داریى)، و دکتر احمد متیندفترى (استاد دانشکدۀ حقوق و نخستوزیر پیشین) پرداخت. در مقاله‌اى که مشوق رحیم ایروانى به تأسیس کارخانهٔ برق فسا بود، مهندس ریاضى (۱۲۸۵-۱۳۵۸ ه.ش./ ۱۹۰۶-۱۹۷۹ م) پس از یادى از چگونگى تأسیس کارخانهٔ برق تهران توسط امین‌الضرب و شرح اهمیت "برق صحیح و منظم" براى مطالعۀ دانشجویان، "نواقص برق شهر تهران و طرق اصلاح آن" را برشمرد.[11]  دکتر صادق رضازاده شفق (۱۳۵۰ ـ ۱۲۷۳ ه.ش. / ۱۸۹۴-۱۹۷۱ م) در شرحى از چگونگى "پیدایش دانشگاه" در اروپا دانشپژوهى اسلامیان را مشوق مسیحیان شناخت: "از عوامل مؤثرى که سبب شد روحانیون عیسوى به فکر توسعهٔ علوم و برپا نمودن دانشگاه بیفتند همانا اختلاط و نفوذ اسلامیان در بین ملل اروپا بود. دانشجویان مغرب زمین که درهاى علم جز آنچه در کتاب‌هاى معین و معلوم دینى عیسوى بود به رویشان بسته بود در سر درس استادان اسلامى به تحصیلات علمى و فلسفى پرداختند. در نتیجه این نفوذ و تأثیر اسلامیان بود که روحانیان تجدددوست عیسوى به تأسیس دارالعلمهاى مشابه مسلمانان همت گماشتند و از تألیفات اسلامى ترجمه کردند. برخى از آنها مانند فلسفۀ ابن رشد و یا  قانون ابوعلى‌سینا در قرن‌هاى ۱۳ و ۱۴ در دانشگاه‌هاى خود مانند دانشگاه پاریس تدریس و تعلیم کردند." رضازاده شفق که از سخنورزان نامى قرن بیستم ایران بود. در پایان این مقالهٔ غیرتانگیز نتیجه گرفت که "در عصر ما چرخ جهان دوباره از آن ور می­چرخد و کارها وارونه است و ما باید علوم مغرب زمین را در دانشگاه‌هاى خود تدریس کنیم:

چنین است رسم سراى درشت
گهى پشت بر زین و گهى زین به پشت"
[12]

دکتر شایگان (۱۲۸۰-۱۳۶۰) نیز در مقاله
اى آموزنده پیوند ملیت، تابعیت، و حاکمیت را در "قرارداد اجتماعى" شرح داده و نتیجه گرفت که "اختیار مردم دست خود مردم است و بنابراین دولت امرى فوق‌بشر که قدرت خود را از قوانین عالیه عالم وجود بگیرد نیست. بلکه مخلوق مردم است که به میل خود آنها به وجود میآید و با ارادۀ آنها از میان می­رود."[13] در حین شِکوه از کسانى که "قلم در دست آنها چون تیغ در کف زنگى مست" باشد، دکتر آلبویه (وفات ۱۳۸۱) نیز توجه نویسندگان جوانى چون ایروانى و اردوبادى به مسائل علمى و اجتماعى را بیانگر "افقهاى جالب و دلپسندى" دانست که "امکان طلوع عصر تازه و روزگار بهترى را به ملت پیر و ستمدیدۀ ایران نوید دهند." پس از ذکر اهمیت متانت، صحت مطالب، و توجه دقیق به "ارزش مفاهیمى که اساس استدلال بر آنها استوار است،" دکتر آلبویه به ویراستاران آیین دانشجویان متذکر شد: "معالتأسف در مقالات علمى مجلۀ دانشجویان، اصولى که در بالا مذکور افتاد درست رعایت نشده بود. امید است که در آینده هم در صحت مطالب و هم در انتخاب آنها دقت بیشترى مبذول دارند."[14]


براى راهنمایى دانشجویان دکتر متین‌دفترى (۱۲۷۵-۱۳۵۰ ه. ش. / ۱۸۹۶-۱۹۷۱ م) نیز در "اندرزهاى برادرانه به عموم دانشجویان خصوصاً دادرسان و استادان آینده" به دورهٔ پایانى جنگ جهانى اول که خود "در زندگانى اجتماعى تازه
نفس" و در "ایران مانند امروز بازار احزاب و مطبوعات رونقى" داشت بازنگریست: "خاطره‌اى که از آن دوره براى ما باقى مانده، این است که ما در زندگى اجتماعى نارس هستیم و هنوز از دبستان آن هم فارغ نشدهایم. فراموش نمىتوانم بکنم که در آن دورهٔ دموکراسى، بازیگران ما به قدرى نفاق کردند و تند رفتند و بچگى نشان دادند، خلاصه ریشۀ آزادى را چنان سست کردند که تندباد حوادث ناگهان آن را ریشهکن نمود." دکتر متین‌دفترى که "همان بساط دیرینه" را در طى جنگ جهانى دوم برپا یافته بود، باور داشت که در جامعه "یکمن" ایران که "هیچکس حاضر نیست کسرى از یکمن داشته باشد": "سر مفاسد اجتماعات ملى و حتى هیأت‌ها یا مجالس رسمى ما همین است. در اجتماع اگر افراد گذشت نداشته باشند و از اصطکاک نپرهیزند، هرگز نمیتوانند نزدیک بشوند و جامع مشترک پیدا نمى‌کنند و روزگار جامعه روز به روز تباهتر می‌شود."[15] در پایان دکتر متین‌دفترى که از شخصیتهاى برجستهٔ ایران بود، آیین دانشجویان را "یکى از مؤثرترین وسایل فراگرفتن "راه و رسم زندگانى اجتماعى" دانست و پس از راهنمایىهایى چند، در مورد تهیهٔ مطالب نشریه به گردانندگان آن یادآور شد: "دانشگاه ما بیش از سه هزار جوان طالب علم دارد اگر هر کدام در بیست و چهار ساعت یک سطر بنگارند، محصول آن روزى صد و پنجاه صفحۀ بیست سطرى می‌شود! به این ترتیب مجلۀ شما که بیش از هر نشریه در ایران نویسندۀ متخصص در پشت خود دارد گوى سبقت را خواهد ربود و به فرهنگ کشور که یگانه راه نجات ماست خدمتى به سزا خواهد کرد."[16] در پى انتشار این مقاله در آیین دانشجویان، دکتر متین‌دفترى که براى نخستین بار پس از برکنارى از نخست وزیرى (۱۳ آبان ۱۳۱۸-۴ تیر ۱۳۱۹) به نوشتن پرداخته بود، به درج "خاطراتى چند از دورهٔ زمام‌دارى" خود در "سال اول جنگ" پرداخت. در این نوشته ایشان "مداخلۀ مستقیم دولت "اتاتیسم" [Etatism] را با خصوصیات ایران ناسازگار دانست: "به نظر من بالاتر از ضررهاى مادى که از مداخلۀ مستقیم دولت متوجۀ خزانۀ عمومى و طبقۀ سوم این کشور شده فساد اخلاقى است که از برکت این رژیم اقتصادى در محافل سیاسى ما رسوخ یافته و آیندۀ بسیار تاریکى براى جامعهٔ ما نشان می‌دهد."[17]



ب. آزادمنشى

آیین دانشجویان نشریهاى "یکمن" نبود: "در عین حال که این نامه به هیچ فرقهٔ سیاسى بستگى ندارد درج عقاید مختلف و مغایر را هدف خود قرار دادهایم و از انتشار آرای متضاد روگردان نخواهیم بود. این نامه را آیینهٔ افکار دانشجویان ساختهایم تا هرکس فکر و اندیشۀ خود را در آن منعکس سازد."[18] بر خلاف احزاب و سازمان‌هاى سیاسی دههٔ ۱۳۲۰ که در شعار حامى آزادى و دموکراسى بوده ولى تنها به نشر افکار خودى مىپرداختند، نگاهى به مطالب مندرج در آیین دانشجویان بیانگر آزادمنشى و پایبندى ایروانى و اردوبادى به گفتگو و آمیزشِ افکار در حریم دانشگاه بودند. در کنار مقالهٔ ایروانى در بارهٔ "سنن در پارلمان انگلیس"[19] و نوشتهٔ اردوبادى در بارهٔ "آدام اسمیت،"[20] در شمارهٔ نخست لطفالله مجاب در "اتاتیسم در فرانسه" از دیدگاهى دیالکتیکى به بررسى شرایطى پرداخت که "دخالت دولت در امور اقتصادى" را اجتنابناپذیر کرده بود. در این نوشته، مجاب طبقۀ حاکمۀ فرانسه را طبقهاى انقلابى بازشناخت و پنداشت که این طبقه "از اتخاذ تصمیمات انقلابى" باز نمى‌ایستد و "بنابراین باید منتظر بود که در آتیۀ بسیار نزدیک تحولات اجتماعى بزرگى در کشور فرانسه به ظهور رسد و این اجتماع را به سوى افق‌هاى روشنترى رهسپار گردد."[21] در کنار مقالهٔ مهدى مسیح دربارهٔ "شیمیوتراپى،"[22] در شمارهٔ دوم (اسفند ۱۳۲۳) محمدحسین تمدن نیز که "عقاید سوسیالیستى" داشت به شرح "تئورى اتم و مفهوم فلسفى ماده" پرداخت. در همین شماره دکتر فریدون کشاورز، نمایندۀ حزب تودۀ ایران از بندر انزلى در دورهٔ چهاردهم (۱۳۲۲-۱۳۲۶) مجلس شوراى ملى، در مصاحبهاى دربارهٔ سیاست خارجى و اهداف و عملیات آن حزب سخن گفت. در جوار مقالهٔ منوچهر مؤید دربارهٔ "کوفت و سفلیس" و نوشتهٔ محمود حجتى در بارهٔ "خانه‌هاى فلزى،" در شمارۀ سوم (فروردین ۱۳۲۴) هوشنگ منتصرى به بررسى "ماتریالیسم دیالکتیک و علوم جدید" پرداخت: "من در این مقاله میخواهم همآهنگى و پیوستگى فلسفۀ ماتریالیسم دیالکتیک را با علوم جدید مطالعه نمایم." در پایان این نوشته منتصرى که "جوانى متین و مرتب" و "داراى اخلاق و عقاید مارکسیستى" معرفى شده بود نتیجه گرفت که "دنیا انتظار تحول سریعى را دارد که علم را از چنگال سرمایه نجات دهد و بشر را بر طبیعت چیره سازد تا از آن پس مبارزۀ داخلى اجتماع به مبارزۀ دائمى بشر با طبیعت تبدیل گردد."[23] در مقاله‌ای که متأثر از "آیین" کسروى بود،[24] رحمتى که دانشجوى سال سوم سیاسى بود تعریفى از مستشرق را ارائه داد که در دههٔ ۱۳۲۰ کارآیى سیاسى خاصى یافته بود: "مستشرق کسى است که با بررسى تاریخ و مذهب و ادبیات و دیگر آثار یک ملت 'شرقى' به روان‌شناسى او پى برده و از این راه به سیاست‌مداران در خام کردن آن ملت کمک مینماید. کمال سادهدلى و بلاهت است که عمل مستشرق فقط به تفنن و علاقه به ادبیات و تاریخ و غیره حمل و تعبیر شود."[25] درکنار مقالهٔ اردوبادى در بارهٔ "لزوم طرح نقشۀ اقتصادى" و داستان کوتاه "گنج" که از نخستین نوشتههاى جلال آلاحمد بود،[26] یوسف رحمتى نیز در "ماتریالیسم پایهٔ سوسیالیسم" به بررسى پیدایش روح، دین و روح، اصول و نتایج سوسیالیسم، و فلسفه زندگى و سوسیالیسم پرداخت. همچون مجاب و منتصرى، رحمتى نیز ایمان داشت که "در اثر پیدایش ماشینیسم و ترقى صنعت" تعداد رنجبران افزایش یافته و "این دسته ناگزیر به هم نزدیک مى‌شوند و تودۀ متشکلى را تشکیل می‌دهند و جبهۀ واحدى را در مقابل آن طبقهٔ زورگوى مفتخور ایجاد مى‌کنند و براى احقاق حق به مبارزه مى‌پردازند. علل این تغییرات و تحولات علل مادیست و جبراً دنیا را به سوى سوسیالیسم مى‌کشاند."[27]

 

ج. قدرشناسى

همزمان با خردهگیرى، ایروانى و اردوبادى قدرشناس بودند و در هرشمارۀ آیین دانشجویان به معرفى یکى از "خادمین فرهنگ" پرداختند. در شمارۀ نخست اردوبادى که دانش آموز دبیرستان البرز بود به معرفى دکتر سموئل جردن (۱۸۷۱-۱۹۵۲) که ریاست کالج امریکایى تهران را از ۱۸۹۹ تا ۱۹۴۰ بر عهده داشت پرداخت. به روایت اردوبادى، "هدف دکتر جردن و همکاران ایشان همواره این بود که پرورش جسمى و عقلى جوانان این کشور با هم توأم باشد. تکیه‌کلام و شعار دکتر جردن همواره این عبارات بود: هر کس معمار بخت خویش است." اردوبادى که در آن زمان دانشجوى سال سوم اقتصادى دانشکدۀ حقوق بود، با الهام از دکتر جردن در پایان این قدرشناسى نوشت: "خدا کند ما جوانان معماران خوبى باشیم تا طرح آتیۀ کشورمان که به دست گروه جوان کشیده می‌شود درخشان و پابرجا باشد."[28]


جبار باغچه
بان (۱۲۶۴-۱۳۴۵) که در ۱۳۰۳ کودکستان "باغچۀ اطفال" تبریز را بنیان گذاشته بود در شمارۀ دوم آیین دانشجویان معرفى شد. پس از چند سال خدمت در آن کودکستان، باغچهبان در سال ۱۳۰۷/۱۹۲۸  با تشویق ابوالقاسم فیوضات به شیراز رفت و کودکستانى در آن شهر بنا نهاد که رحیم ایروانى از نخستین دانشآموزانش بود. باغچهبان در ۱۳۱۲/۱۹۳۳ شیراز را ترک کرد، به تهران آمد، و "مدرسهٔ کرها و لال‌ها" را  بنیان گذارد.[29]  آیین دانشجویان در شرح روش آموزشى باغچهبان که مورد توجه خاص ایروانى بود نوشت: "به شاگردان نباید از راه گوش درس داد. نوآموز باید از راه چشم ببیند و از راه گوش بشنود تا بتواند درس را به خوبى فراگرفته، فراموش نکند."[30]

خانم هاجر تربیت (تولد ۱۲۸۵)، رئیس دبیرستان نوربخش تهران، از دیگر "خدمت‌گذاران حقیقى فرهنگ ایران" بود که در بخش "خادمین فرهنگ" آیین دانشجویان معرفى شد. ایشان، که در ۱۳۰۱/۱۹۲۲ دبستان دوشیزگان تبریز را بنیان گذاشته بود، در ۱۳۱۱/۱۹۳۲ همراه همسرش محمدعلى تربیت (۱۲۵۵-۱۳۱۸) که به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شده بود به تهران آمد. به قول آیین دانشجویان، خانم تربیت کسى نبود که دست از خدمات فرهنگى بردارد. تبریز و تهران، مشهد و کرمان همه جزء ایران‌اند و خانم تربیت هم ایرانى است و براى او  تبریزى و تهرانى و کرمانى و شیرازى تفاوتى نداشتند. غرض غایى او خدمت به فرهنگ بود و از این رو در تهران هم شروع به خدمت فرهنگى نمود. خانم تربیت کمک‌هاى شایانى به برداشتن چادر زنان ایران نموده و مؤسس و پیشقدم کانون بانوان ایران میباشد و در سال ۱۳۲۰ جزء هیأت مدیرۀ بنگاه حمایت مادران انتخاب گردید. علاوه بر مقالات متعدد و سخنرانی‌هاى زیادى که در عمر فرهنگى خود تألیف نموده‌اند کتاب بسیار جالبى تحت عنوان 'زن در قرن بیستم' تألیف کردهاند.[31]

در شرح دیدگاه آموزشى خانم تربیت، آیین دانشجویان افزود که ایشان "معتقد است که باید انقلابى عظیم در عالم فرهنگ ایجاد شود تا جوانان ما براى این دوره تربیت شوند." خانم تربیت پروش فکرى و آموزش اخلاقى را از بایسته‌هاى این انقلاب دانست:
در آموزش و پرورش باید اخلاق را با پرورش فکرى توأم کنند و اِلا نمی
توان تصور کرد پرورشى که با اخلاق توأم نباشد و تنها آموزگار و دبیران ما جانب درس را گرفته و اخلاق و ورزش را فراموش کنند براى ما سودمند باشد.[32]

آخرین شمارۀ  آیین دانشجویان به معرفى جلال الدین همایی پرداخت که از ۱۳۱۴/۱۹۳۵ به تدریس در دانشکدۀ  حقوق مشغول بود. استاد همایى که تحصیلات حوزوى داشت، خدمت خود در دانشگاه تهران را چنین شرح دادند:
ورود او به دانشکدهٔ حقوق در همان سالی بود که یک کلاس بر دانشکدهٔ حقوق افزودند و دورهٔ دانشکده را چهار سال کردند. در بدو ورود به دانشکده در کلاس اول ادبیات فارسى تدریس می­کرد و از شعب درس او نمونۀ اسناد تاریخى قضایی ایران بود از قدیمی‌ترین ازمنه تا کنون با شرح تحولاتى که در طرز تنظیم اسناد قضایی و رسمى در دوره‌هاى مختلف راه یافته است. از آن تاریخ که دانشکده به صورت پیش یعنى دورهٔ سه‌ساله برگشت تدریس فقه سال اول و سال سوم قضایی را عهده‌دار گردید و سپس تدریس او به سال سوم قضایی اختصاص یافت و اکنون چند سال است که به تدریس فقه در سال سوم قضایی دانشکدۀ حقوق و نیز تدریس ادبیات فارسى در دانشکدۀ  ادبیات از شعب دانشگاه طهران افتخار دارد.
[33]


آیین دانشجویان
همایی را "دانشمند فاضل" و "از استادان فاضل و گرامى دانشکدۀ حقوق و دانشگاه تهران" قلمداد کرد و در توصیف ایشان افزود: "همایی با اینکه علوم قدیمه را در دانشکدۀ حقوق تدریس مى‌کند ولى همیشه یک روح تجددخواهى و modernity دارد که دانشجو را نمی‌گذارد از مسائل غامض و مشکل فقه خسته شود." از آن جهت که همایى در آن زمان داراى "رتبهٔ استادى" نبود و "تبرعاً و مجاناً" تدریس مى‌کرد، آیین دانشجویان گزارش داد: "قاطبهٔ دانشجویان دانشگاه تهران جدا خواستارند که در این خصوص دانشگاه اقدام جدى بنماید."[34]

 

د. خردهگیرى از دانشگاه

خردهگیرى از نارسایى­هاى دانشگاه تهران مهم­ترین بخش آیین دانشجویان بود. با درج مشکلات این نهاد نوپا، ایروانى و اردوبادى امیدوار بودند که "استادان و رؤساى محترم دانشکده­ها با اطمینان بر بى­غرضى و اصلاح‌طلبى ما در راه ترقى و تکامل دانشگاه کوشش بیشترى مبذول دارند." در شمارۀ نخستین آیین دانشجویان مشکلات اصلى چنین بیان شد:
ساختمان جدید دانشگاه تهران که در سال ۱۳۱۵ رسماً افتتاح یافت بیش از هشت سال از عمر آن نمی‌گذرد. متأسفانه بایستى گفت دانشگاه آن طورى که شاید و باید کار نمى‌کند و به واسطۀ اشتغال اغلب استادان به کارهاى خارجى کمتر توجه به اوضاع دانشکده
‌‌ها دارند. کمتر با دانشجویان حشر و نشر می­نمایند و در نتیجه میان دانشجو و استاد دیوارى بلند که عبارت از عدم آشنایى باشد وجود دارد.[35]


براى درک این خرده
گیرى­ها آشنایى با چگونگى تأسیس دانشگاه تهران ضرورى است. این نهاد مهم آموزش عالى ایران که در روز دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ برابر با ۴ فوریه ۱۹۳۵ رسماً با حضور رضا شاه گشایش یافت بر اساس "قانون اجازه تأسیس دانشگاه در طهران"[36] مصوبهٔ ۸ خرداد ۱۳۱۳ سازمان یافته بود. مادهٔ دوم این لایحه تشکیلات آموزشى دانشگاه را بدین‌سان پیش‌بینى کرده بود: "دانشگاه طهران داراى شعب ذیل است که هر یک از آنها موسوم به دانشکده خواهند بود:
۱. علوم معقول و منقول
۲. علوم طبیعى و ریاضى
۳. ادبیات و فلسفه و علوم تربیتى
۴. طب و شعب و فروع آن
۵. حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى
۶. فنى

 دانشسراى عالى و مدارس صنایع مستظرفه ممکن است از مؤسسات دانشگاه محسوب شوند و نیز ممکن است مدارس و مؤسسات دیگرى لدى‌الاقتضاء به دانشگاه منضم گردد."
[37] تشکیل این دانشکده
ها که با انتقال دانشسراى عالى، مدرسهٔ طب، مدرسهٔ صنعتى، مدرسۀ حقوق و علوم سیاسى، و مدرسۀ تجارت به دانشگاه تهران به وجود آمده بودند کارى بغرنج بود و در همان دههٔ نخستین دستخوش تغییرات محسوسى شد. مثلاً دانشکدۀ معقول و منقول که در ۱۳۱۳ در محل مدرسهٔ سپهسالار افتتاح شده بود براساس تصمیم شوراى دانشگاه در ۲۹ آذر ۱۳۱۸ منحل شد.[38] در سال تحصیلى ۱۳۱۹-۱۳۲۰ "دانشکدهٔ هنرهاى زیبا" به منظور "پرورش معماران، نقاشان، و حجاران لایق" بنیان‌گذارى شد.[39] در آن سال تحصیلى دانشگاه تهران شامل "دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى"، "دانشکدۀ  ادبیات و دانشسرای عالى"، "دانشکدۀ فنى" و "دانشکدۀ معقول و منقول"، "دانشکدۀ هنرهاى زیبا" و "دانشکدهٔ پزشکى و داروسازى و دندانسازى" بود.[40] با اصلاح قانون تأسیس دانشگاه "از تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۱۹ بیمارستان‌هاى تهران ضمیمهٔ دانشکدۀ  پزشکى" شدند. بدین‌سان "در این قانون هر جا دانشکدۀ  پزشکى نوشته مى‌شود منظور دانشکدۀ  پزشکى و داروسازى و دندان‌سازى و بیمارستان‌هاى ضمیمهٔ آن مى­باشد."[41]



[1] - "هدف ما،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۱-۲؛ نقل قولها به ترتیب در ۱ و ۲.

[2] - شمارههاى ۱-۳ آیین دانشجویان را را آقاى ناصر حسنزاده و شمارۀ ۴ را خانم زینت ایروانى، همسر شادروان محمد رحیم متقى ایروانى، در اختیارم گذاشتند. از پشتیبانى این دوستان فرهنگ‌دوست و دانشپرور سپاسگزارم.

[3] - در نخستین شماره عنوان کامل نشریه بدین قرار بود: "آیین دانشجویان: نشریهٔ دانشکدهٔ حقوق براى دانشجویان دانشگاه" در شماره‌هاى بعد عنوان این "نامهٔ ماهانه" چنین درج شده بود: "آیین دانشجویان: آیینهٔ افکار دانشجویان دانشگاه"

[4] -  "هدف ما،" ۱.

[5] -  "هدف ما،" ۲.

[6] - بنگرید به: ابوالحسن ضیاء ظریفى، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران: نگاهى دیگر به پیشینهٔ مبارزات دانشجویى در ایران ۱۳۳۲-۱۳۲۰ شمسى (تهران: شیرازه، ۱۳۷۸). در این کتاب یادى از آیین دانشجویان و کوششهاى ارزندۀ دانشجویان دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران نشده است. آنچه که در باب "انجمن دانشجویان حقوق" نوشته شده است، بیانگر نگرشى سیاسىاى است که بافت روایى این کتاب را تشکیل می‌دهد: "در دانشکدۀ حقوق بعد از شهریور ۱۳۲۰ یک سازمان ساختگى به نام 'انجمن دانشجویان حقوق' وجود داشت که چند تن از دانشجویان مورد نظر دانشکده براى اداره آن انتخاب و منصوب مىشدند. مسلم است که انجمن مزبور صرفا مجرى نظرات رؤسا و مسئولان دانشکده بود ولى دانشجویان حقوق از همین انجمن ساختگى استفاده کردند و هنگام انتخاب نماینده موفق شدند با اکثریت قاطع کاندیداى حقیقى دانشجویان را انتخاب نمایند."

[7] -  "مختصرى از شرح حال نویسندگاه این شماره،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۳۲.

[8] - پایۀ نخستین دبیرستان البرز را هیأت امریکایى به سرپرستى آقاى باست (Bassette) که در ۱۸۷۱ م / ۱۲۵۰ ش به تهران آمده بود با احداث دبستانى در نزدیکى دروازه قزوین در ‌سال ۱۲۵۲ بنیان گذاشت. در سال ۱۳۰۳ ه.ش. / ۱۹۲۴م ساختمان جدید دبیرستان خیابان یوسف‌آباد ساخته شد و مدرسه از محل سابق در خیابان مارشال استالین/قوام السلطنه به این محل منتقل شد که در سال ۱۳۱۹ به دستور رضا شاه کالج تهران از آمریکایی‌ها خریدارى شد و امور مدرسه به دست ایرانیان افتاد. مدیران قبلی و ایرانى مدرسه عبارت بودند از آقاى وحید ۱۳۲۰، آقاى پرتوى ،۱۳۲۲، آقاى ذوقى ۱۳۲۲ و دکتر صورتگر ۱۳۲۳. در سال ۱۳۲۳ محمد على مجتهدى ریاست این مدرسه را برعهده گرفت و آن را به نهاد آموزشى نمونهاى تبدیل کرد. بنگرید به سال‌نامهٔ دبیرستان البرز، سال ۱۳۲۸-۱۳۲۹.

[9] هیأت نمایندگى ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو عبارت بودند از: دکتر اعتبار، دکتر عبده، نصرالله انتظام، منصورالسلطنه عدل، دکتر على اکبر سیاسى، دکتر رضازاده شفق، اللهیار صالح، فضلالله نبیل، گودرزى، احمد اردشیر، على اکبر دفترى، دکتر صورتگر، حسین نواب و دکتر قاسم زاده بودند.

[10] "مصاحبه با آقاى نصرالله انتظام وزیر امور خارجه و رئیس هیأت نمایندگان ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو،" آیین دانشجویان  ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۱۴-۹۱؛ نقل بر۱۵-۱۶.

[11] عبدالله ریاضى، "نواقص برق تهران،" ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۱۰-۱۳.

[12] صادق رضازاده شفق، "پیدایش دانشگاه،" آیین دانشجویان، ۴ (تیر مرداد ۱۳۲۴)، ۱۷-۱۹؛ نقل‌ها به ترتیب بر ۱۸ و ۱۹.

[13] سیدعلى شایگان، "ملیت،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۱-۵؛ نقل بر ۴.

[14] اسدالله آلبویه، "نویسندگان جوان و مباحت علمى،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۳-۵؛ نقل قول‌ها به ترتیب بر ۳، ۳، ۳،  و ۵.

[15] احمد متین‌دفترى، "اندرزهاى برادرنه به عموم دانشجویان خصوصاً دادرسان و استادان آینده،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۱-۷؛ نقل به ترتیب بر ۲ و ۵.

[16] متین‌دفترى، "اندرزهاى برادرانه،" ۵ و ۶.

[17] احمد متین‌دفترى، دخالت مستقیم دولت در اقتصاد کشور: خاطراتى چند از دورهٔ زمامدارى نویسنده در سال اول جنگ (تهران: بى ناشر، ۱۳۲۴)، نقل بر ۴۳.

[18] "هدف ما،" آیین دانشجویان شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، صص ۱-۲؛ نقل بر ۱.

[19] رحیم متقى ایروانى، "سنن در پارلمان انگلیس،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۳-۴.

[20] عباس اردوبادى، "آدام اسمیت،" آیین دانشجویان ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۸-۱۵.

[21] "اتاتیسم در فرانسه،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، صص. ۲۸-۳۱.

[22] دکتر مهدى مسیح، "شیمیوتراپى،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۶-۷.

[23] هوشنگ منتصرى، "ماتریالیسم دیالکتیک و علوم جدید،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۱۱-۱۳؛ به ترتیب نقل بر ۱۱ و ۱۳. هوشنگ منتصرى خواهرزادهٔ رضا رادمنش بود. رادمنش از اعضاى برجستهٔ حزب تودۀ ایران بود.

[24] احمد کسروى، آیین (تهران: بى ناشر، ۱۳۱۲).

[25] یوسف رحمتى، "سیاست و مستشرق،" آیین دانشجویان ۴ (فروردین ۱۳۲۴)، ۲۷-۲۸؛ نقل بر ۲۸.

[26] جلال آلاحمد، "گنج،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۳۰-۳۴.

[27] یوسف رحمتى، "ماتریالیسم پایهٔ سوسیالیسم،" آیین دانشجویان، شمارۀ ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۲۰-۲۵. یوسف رحمتى همدورهٔ رحیم ایروانى بود و همزمان با او از دانشگاه حقوق فارغالتحصیل شد. وی در ۱۳۲۴ پروانۀ وکالت دادگسترى را گرفت و پس از فارغ‌التحصیلى مدتى در خبرگزارى پارس مشغول به کار شد. مدتى عضو هیأت تحریریۀ کیهان بود و سپس به اطلاعات رفت. در اتوبیوگرافى کوتاهى رحمتى نوشت: "تشویق رحیم متقى ایروانى و کمک ایشان براى خرید اولین ماشین چاپ به من جرأت داد که به یک ابتکار جدید یعنی تأسیس اولین روزنامه یومیه اقتصادى در ایران به نام بورس دست بزنم." متن این اتوبیوگرافى را خانم نزهت خسروشاهى در اختیارم گذارد. از یارى ایشان سپاس‌گزارم.

[28] عباس اردوبادى، "خادمین فرهنگ ۱: دکتر جردن،" آیین دانشجویان ، شمارۀ ۱، ۲۱-۲۲.

[29] براى شرح مختصرى از این مدرسه و عکس باغچهبان همراه با پنج تن از دانشآموزانش بنگرید: ایران باستان، ۲۳ آذر ۱۳۱۳ [۱۳ دسامبر ۱۳۳۴])، ۱۴.

[30] "خادمین فرهنگ ۲: باغچهبان،" آیین دانشجویان ۲ (اسفند ۱۳۲۳)، ۲۴-۲۵.

[31] "خادمین فرهنگ ۳: خانم تربیت،" آیین دانشجویان ۳ (فروردین ۱۳۲۴)، ۲۱-۲۳.

[32] "خادمین فرهنگ ۳،" ص. ۲۳.

[33] جلال الدین همایى، "خادمین فرهنگ ۴: جلال الدین همایى، استاد فقه و ادبیات دانشگاه،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۵-۶.

[34] "خادمین فرهنگ ۴: جلال الدین همایى، استاد فقه و ادبیات دانشگاه،" آیین دانشجویان ۴ (تیر-مرداد ۱۳۲۴)، ۶-۷.

[35] "خردهگیرى،" شمارۀ ۱ (بهمن ۱۳۲۳)، ۵.

[36] شور اول لایحهٔ تأسیس دانشگاه در روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۱۳ و شور دوم در سه­شنبه ۸ خرداد ۱۳۱۳ در مجلس شوراى ملى برگزار شد. بحث‌هاى این جلسه اهمیتى خاصى دارند که کمتر مورد توجه تاریخ‌دانان قرار گرفته است. از جمله مسائلى که در این جلسه از جانب فروغى نخست‌وزیر وقت مطرح شد مسئلهٔ اعزام دانشجو به اروپا بود. فروغى در این مورد گفت: "اگر توجه بفرمایید نه تنها ما شاگرد و محصل به اروپا می­فرستیم، در ممالک اروپا هم که خودشان تقریباً از حیث دانش و تقریباً از حیث تمدن و علوم هم‌قوه هستند الان هم این مسئله معمول است. از آلمان به فرانسه از فرانسه به آلمان همین طور شاگرد مى­فرستند و محصلین می­روند و مى­آیند. امروز علم یک چیزى است که یک مرکز واحد ندارد و حال واقعاً باعث پیشرفت تمدن عالم است که علم یک مرکز معینى ندارد. چه در اروپا، چه در امریکا و چه در آسیا هر روزه سعى می­کنند که از معلومات و اکتشافات یکدیگر استفاده کنند و تحقیقات کنند و آن اکتشافات را به همدیگر ارائه بدهند و همه از همدیگر اقتباس و استفاده کنند. راست است که جراید و مجلات هم هست و نوشته می‌شود ولى ملاقات‌ها و دیدن دارالعلوم‌ها و دانشکده­ها براى مملکت ما مفید است. (مذکرات مجلس: صورت مشروح مجلس روز ىکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۱۳ (بیست و هشتم محرم ۱۳۵۳)، دورۀ نهم مقننه، جلسۀ ۸۲، شمارۀ مسلسل ۶۲۶، ص. ۱۱۷۵ [۸].  براى روایت‌هایى از چگونگى تأسیس دانشگاه تهران بنگرید: عیسى صدیق، یادگار عمر: خاطراتى از سرگذشت دکتر عیسى صدیق استاد ممتاز دانشگاه، جلد ۲ (چاپ ۲: تهران: دهخدا، ۱۳۵۴)، ۱۷۲-۱۸۶ و ۱۳۸-۱۵۲؛ على‌اکبر سیاسى، گزارش یک زندگى (تهران: نشر اختران، ۱۳۸۶). 

[37] صورت مشروح مذاکرات مجلس ۸ خرداد ماه ۱۳۱۳-۱۵ صفر ۱۳۵۳، دورهٔ نهم قانون‌گذاری، جلسۀ ۸۵، ص۱۷.

[38] در شرح این تصمیم در ۷۴اُمین جلسۀ شوراى دانشگاه مورخ ۲۹ آذر ۱۳۱۸ ریاست دانشگاه "شرحى بیان فرمودند در بارهٔ اینکه چون بناى دانشکدۀ  معقول و منقول براى تحصیل دانشجویان مناسب نبود و به علاوه در آنجا وسایل کافى براى مراقبت در طرز تحصیل دانشجویان و اجراى برنامه وجود نداشت تصمیم گرفته شد که قسمت معقول و ادبیات آن به دانشکدۀ ادبیات (دانشسرای عالى) و قسمت منقول به دانشکدۀ حقوق منتقل گردد تا هم وضع تحصیل دانشجویان بیشتر تحت مراقبت قرار گیرد و هم دانشجویان آن در اثر معاشرت با دانشجویان دانشکده­هاى دیگر بیشتر به رسوم و آداب و وضع زندگى امروز آشنا شوند . " (راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹، بخش ۴، ص. ۱). در جلسهٔ بعدى شوراى دانشگاه (۹ آبان ماه ۱۳۱۸) "آیین نامه انتقال دانشکدۀ  معقول و منقول به دانشکده­هاى حقوق و ادبیات" به تصویب رسید. بنگرید، راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹، بخش ۴، ص. ۱-۲. این دانشکده در سال ۱۳۴۴ به دانشکدۀ  الهیات و معارف اسلامى تغییر نام یافت.

[39] "اساسنامۀ دانشکدۀ هنرهاى زیبا،" راهنماى دانشگاه تهران، جلد دوم ۱۳۱۸-۱۳۱۹ (تهران: شرکت سهامى چاپ، ۱۳۱۸)، جزو ۴، ص. ۱-۴.

[40] مادهٔ دوم  لایحهٔ مصوبهٔ خرداد ۱۳۱۳ دانشکده­ها را چنین درج کرده است: "دانشگاه تهران داراى شعب ذیل است که هریک از آنها موسوم به دانشکده خواهند بود: ۱. علوم معقول و منقول، ۲. علوم طبیعى و ریاضى، ۳. ادبیات و فلسفه و علوم تربیتى، ۴. طب و شعب و فروع آن، ۵. حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى، ۶. فنى. دانشسراى عالى و مدارس صنایع مستظرفه ممکن است از مؤسسات دانشگاه محسوب شوند و نیز ممکن است مدارس و مؤسسات دیگرى لدى‌الاقتضاء به دانشگاه منضم گردد." (صورت مشروح مذاکرات مجلس ۸ خرداد ماه ۱۳۱۳-۱۵ صفر ۱۳۵۳، دورهٔ نهم قانون‌گذاری، جلسه ۸۵، ص۱۷).

[41] در مادهٔ ۱ "اصلاح قانون تأسیس دانشگاه راجع به دانشکدۀ پزشکى مصوب ۱۲ آبان ۱۳۱۹" آمده است: "از تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۱۹ بیمارستان‌هاى تهران ضمیمهٔ دانشکدۀ پزشکى مى­شوند و در این قانون هر جا دانشکدۀ پزشکى نوشته مى­شود منظور دانشکدۀ پزشکى و داروسازى و دندان‌سازى و بیمارستان‌هاى ضمیمهٔ آن مى­باشد." مجموعهٔ قوانین سال ۱۳۱۹، ۸۱-۸۵.

Comments