دانشگاه تهران
پروندۀ مهرگان:
خرداد ماه 1312 خورشیدی سالروز تصویب تأسیس دانشگاه تهران توسط مجلس شورای ملی
ایران است. به همین مناسبت و نیز به مناسبت هفتادوهفتمین سالروز تأسیس دانشگاه
تهران در سال 1313 (که استاد باستانی پاریزی آن را به مزاح ترکیب دو عدد 13 نامیدهاند
که نزد بسیاری عدد نامیمونی است) مهرگان مراسمی در تجلیل از پروفسور فضلالله رضا
به عنوان هدمین رئیس دانشگاه تهران برگزار نمود. مطالب این پرونده برای روز همایش
تجلیل از پروفسور رضا تهیه و تدارک دیده شده و قرار بود به همراه کلیپهای تصویری
در روز همایش به نمایش گذاشته شوند. به دلیل محدودیت زمانی، این امکان پیش نیامد و
لذا چکیدهای از آن را در پروندۀ این شماره از مهرگان تقدیم حضور خوانندگان فهیم
مهرگان مینماییم. امید است که مورد استفاده و بهرۀ همگان واقع گردد.
تاریخچۀ
دانشگاه تهران
درمیان مؤسسات و سازمانهای وابسته به آموزش عالی ایران
دانشگاه تهران از هرحیث و از هر نظر از جایگاهی رفیع بهرهمند است.
در واقع اگر متغیرهایی چون سابقه و قدمت، تدریس استادان بنام و
بلندمرتبه، تحصیلِ دانشجویان ممتاز، کثرت دانشجویان، استادان و
کارکنان، ارزش مدارک تحصیلی در کشور و خارج از آن، پیوند و
تعامل با دستگاههای اجرایی و مؤسسات و شرکتهای صنعتى،
ادارى، اجرایی و ... داشتن کتابخانهها و آزمایشگاههای
غنی و مجهز، تعدد رشتهها و دانشکدهها و مؤسسات پیوسته و وابسته، واقع شدن در
پایتخت و در مرکز شهر و ... را ازمعیارهای تعیین اعتبار و
اهمیت یک دانشگاه برشماریم، بىگمان دانشگاه تهران را
باید معتبرترین و مهمترین دانشگاههای کشور دانست. بیجهت نیست که از
این دانشگاه با تعبیر "دانشگاه مادر" و "نمادآموزش عالى"
یاد شده است .
اندیشۀ ایجاد
مرکزی برای آموزش عالی در ایران و به تعبیر دیگر
دانشگاه، نخستین بار با تأسیس دارالفنون در 1230 خورشیدی
به همت میرزاتقیخان امیرکبیر عملی گردید.
دارالفنون گرچه توسعه نیافت اما تجربۀ مغتنمی پیش روی کسانی که در
آرزوى آشنایی ایرانیان با دانشهای جدید و پیشرفتهای اروپائیان در
صنعت، اقتصاد، سیاست و ... بودهاند، قرار داد. با عطف به این تجربه در
1307 خورشیدی پروفسور دکتر محمود حسابی پیشنهاد راهاندازی مرکزی جامع که
همه یا اغلب دانشها را در بر گیرد با وزیر وقت فرهنگ، دکتر علیاصغر
حکمت، در میان نهاد.
در بهمن ماه سال 1312 شمسى، جلسۀ هیأت دولت وقت تشکیل و در
آن در موضوع آبادى تهران و زیبایى و شکوه ابینه، عمارات و کاخهاى زیباى آن سخن به
میان آمد. مرحوم فروغى که در آن زمان ریاست وزراء را برعهد داشت از یک سو و
دیگر وزیران از سوى دیگر زبان به تحسین و تمجید شهر گشودند و برخى از آنان براى جلب
رضایت شاه در این مقال، عنان از کف بدادند. اما دراین میان مرحوم علىاصغر حکمت،
کفیل وزارت معارف بىآنکه پیشرفتهاى پایتخت را نادیده انگارد با لحنى محتاطانه
چنین گفت: "البته که در آبادى و عظمت پایتخت شکى نیست ولى تنها نقص آشکار آن
این است که انیورسته ندارد و حیف است که در این شهر نوین از این حیث از دیگر بلاد
بزرگ عالم، واپس ماند." این سخنان ارزشمند تأثیر خود را بر جاى نهاد و بىدرنگ
مقبول همگان افتاد. از این رو آنان با تخصیص بودجۀ اولیهاى به میزان 250000 تومان
به وزارت معارف اجازه دادند تا زمین مناسبى براى تأسیس دانشگاه بیابد و ساختمان
آنرا در اسرع وقت پدید آورد. علىاصغر حکمت بىدرنگ دست به کار شد و جستجو براى
مکانیابى مناسب دانشگاه را با کمک و مشاورۀ آندره گدار، معمار چیرهدست
فرانسوى که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد. آنان
پس از جستجوى بسیار در میان ابنیه، باغها و زمینهاى فراوان آن روز اطراف تهران
باغ جلالیه را براى احداث دانشگاه برگزیدند. در همین حال بر خلاف امروز که یافتن
زمین مناسب در شهر تهران براى ایجاد دانشگاهى عظیم تقریباً ناممکن است، در آن
روزها زمینهاى فراوانى وجود داشت که صاحبان آنها نه تنها در فروش آنها امساکى
نداشتند بلکه براى واگذاری به چنین مؤسساتى که مسلماً سود کلانى هم بدنبال داشت،
سر و دست مىشکستند. از همین رو بود که گروهى از مالکین اراضى بهجتآباد باسوء
استفادههایى نظر وزیر مالیۀ وقت را جلب کرده بودند که زمینهاى آنها را براى تأسیس
دانشگاه خریدارى نماید. در حالی که به نظر موسیو گدار عرصۀ آن زمینها تنگ و
موقعیت آنها سیلگیر بود و براى تأسیس دانشگاه به هیچ روى مناسب نبود. با این همه
مرحوم داور رجحان در جلسۀ هیات دولت به سختى بر خرید اراضى بهجتآباد پاى
فشرد و نظر بیشتر اعضاء را جلب کرده و سرانجام دولتیان، بهجتآباد را برگزیدند. در
همین حال که علىاصغر حکمت دلشکسته و ناامید ناظر ماجرا بود، رضاشاه وارد شد و پس
از اطلاع از موضوع با قلدرى خاص خود اوضاع را برهم زد و گفت: "باغ جلالیه را
برگزینید. بهجت آباد ابداً شایسته نیست. عرصۀ آن کم و اراضى آن سیل گیر است."
دولتیان در برابر این سخنان قاطع، زبان در کام کشیدند و احدى دم برنیاورد.
باغ جلالیه در شمال تهران آن روز ما بین قریۀ امیرآباد و
خندق شمالى تهران قرار داشت. این باغ زیبا که پوشیده از درختان کهنسال مثمر و غیرمثمر
بود، در حدود 1300 قمری در واپسین سالهاى حکومت ناصرالدین شاه قاجار به فرمان
شاهزادهاى به نام جلالالدوله بنا یافته و در آن زمان در مالکیت تاجرى ترک به نام
"حاجرحیم آقاى اتحادیه تبریزى" بود. به هر حال باغ جلالیه از
قرار مترى 5 ریال و جمعاً به مبلغ 100000 تومان از این تاجر خریدارى شد و موسیو
گدار به سرعت مأمور تعیین حدود، نرده گذارى، طراحى و اجراى عملیات ساختمانى در آن
شد. در
همین حال پانزدهم بهمن ماه 1313 خورشیدی لوح یادبود تأسیس دانشگاه با حضور مقامات
دولتى در محلى که اکنون پلکان جنوبى دانشکدۀ پزشکى است در دل خاک به امانت گذاشته
شد.
***
پردیس دانشگاه تهران که از جنوب به خیابان انقلاب، از شمال
به خیابان پورسینا و از شرق و غرب به ترتیب به خیابانهای قدس و 16 آذر محدود است
در سال 1313 خورشیدی در مساحتی به وسعت 21 هکتار تأسیس شد. در این مجموعه ساختمان
دانشکدههای:
هنرهای زیبا، ادبیات و علوم انسانی، علوم فنی، حقوق و علوم سیاسی، پزشکی،
دندانپزشکی، داروسازی و ساختمان کتابخانۀ مرکزی (که از مهمترین کتابخانههای
کشور به شمار میآید) و مسجد دانشگاه واقع شده است. سازمان مرکزی دانشگاه، ادارۀ
امور دانشجویی، مرکز بهداشت و درمان دانشجویان، دانشکدۀ محیط زیست، جغرافیا، و ...
نیز در خیابانهای اطراف دانشگاه قرار دارند. دانشکدههای علوم اجتماعی، علوم
تربیتی، کوی دانشگاه، اقتصاد، الهیات و معارف اسلامی به ترتیب در امیرآباد شمالی و
خیابان مطهری واقع شدهاند. همچنانکه شماری دیگر از دانشکدهها و مراکز تحقیقاتی
و پژوهشی دانشگاه تهران در بیرون از تهران در شهرهای قم، کرج، پاکدشت، ساری،
چوکا و نشتارود واقع شدهاند.
در سال 1370 خورشیدی دانشکدههای: پزشکی، دندان پزشکی و
داروسازی از دانشگاه تهران جدا شدند و دانشگاه علوم پزشکی تهران را تشکیل دادند.
نشان رسمی
دانشگاه تهران، نشانی به قدمت تاریخ ایران
آدمی برای
ساده کردن فهم خود از هستی برای هر چیز "نامی" انتخاب کرد و در مرحله
بعد آنها را طبقهبندی کرد تا بتواند نامها را به خاطر بسپارد. با آموختن نامها
دیگر وقتی شکل بیرونی را هم نمیدید تنها با شنیدن نام، تصویری انتزاعی در ذهنش
متصور میشد. آرم یا نشانه آنگاه وارد زندگی او شد که دنیایش به قدری پیچیده شد
که ذهن او توان به خاطر سپردن همه چیز را نداشت، پس هویت با تصویرهای ساده یا همان
آرم قابل شناسایی شد. شرکتها و سازمانها برای کوچک کردن تصویری که قرار بود آدمها
رمزگشایی کنند تا به یاد بیاورند، به تصاویر گرافیکی پناه بردند. آرم یا نشانه،
نمادی سمبلیک و کوچک شده است. چند خط در ترکیب رنگها باید در رمزگشایی سریع،
انتقال دهنده و یادآور هویت باشد.
آرم دانشگاه تهران به عنوان نمادی از این دانشگاه که بالای کارت شناسی و معرفینامهها
و مقالات و ... قرار میگیرد، نمادی از ارزشها و آرمانها و هویت دانشگاه تهران
است و در مرحلۀ بعد به آن کاغذ، کارت، مکان، فرد و ... که این آرم را دارد هویت میبخشد.
آرم دانشگاه تهران توسط دکتر محسن مقدم، استاد دانشکدۀ هنرهای زیبا طراحی
شده است. این نشان، برداشت و تقلیدی است از نقشی که به صورت گچبری شده در محوطههای
دوران ساسانی، نقش برجستهها و نقوش مهرهای این دوره دیده شده است و دراین مورد به
ویژه تقلیدی است از پلاک گچبری شدۀ مکشوفه از شهر ساسانی تیسفون. در تحلیل و
دانستن چرایی این انتخاب برای دانشگاه تهران از رویکرد همنشینی و روش پارادایمی
استفاده میکنم.
رویکرد همنشینی: روشی است که توسط "ولادمیر پراپ" پایهگذاری شد.
یک نگاه فرمالیستی حاکم است که به مراحل پیوستۀ توسعۀ یک قطعۀ روایتی توجه میکند
و همنشینی عناصر را در کنار یکدیگر ارزیابی میکند. با توجه به این تعریف از همنشینی
باید عناصر تشکیل دهندۀ آرم را به صورت جزء جزء و دلیل این انتخاب را تفسیر کرد. آرم
دانشگاه تهران تصویری است از دوبال، نوشته دانشگاه تهران و نیز دایرهای به دور این
دو.
دوبال: در گذر تاریخ این تصویر به صورت "داغ" در بین طوایف مسکون
در ایران مورد استفاده بوده است و کلاً این به عنوان نشان مالکیت بود بر هر چیزی
که صاحب آن بودند. در دوران ساسانی این نشانها در نقش برجستهها، سکهها و ظروف
نقره به عنوان نشانهای خانوادگی بهکار رفتهاند. در مهرهای ساسانی، نشانها عموماً
در میان دو بال تزئینی (که میتواند بال عقاب باشد) قرار داده شدهاند که کاربرد
آن را در دیگر نقوش این دوره و شکل تاجهای ساسانی مخصوصاً در اواخر این دوره شاهد
هستیم. در شاهنامۀ فردوسی نیز این گونه تاجها با عنوان تاجهای "دوپر" یاد
شده است.
فونت دانشگاه تهران: دو کلمۀ دانشگاه و تهران از ترکیب حروف خط دورۀ
پهلوی و ساسانی نوشته شده است.
حاشیۀ دایره: حاشیۀ تزئینی که از دوایر ریز تشکیل شده نیز در دوران هخامنشی
به عنوان یک عامل تزئینی مخصوصاً در سکهها بهکار میرفته و در دوران ساسانی نیز
در سکهها، مهرها و گچبری مورد استفاده داشته است.
تحلیل همنشینی: در عهد قدیم و گلهداری مطمئناً احشام و چهارپایان ارزشمندترین
دارایی فرد بوده است. در عهد ساسانی نیز نشانها و مهرها مهم بودند. از آن زمان
وقتی به دنیای امروز میرسیم علم و دانش میشود مظهر بهترینها، و دانشگاه تهران
معنایی چون احشام برای عصر گلهداری و نشان و مُهر برای عصر ساسانی مییابد. دانشگاه
تهران در میان این دوبال در دایرهای محسور است که ارزشی چون سکه دارد.
روش پاردایمی: در این روش پارادایمی که از درون کار ساختارگرائی لوی ستراس
ظهور پیدا کرده با ملاحظۀ بستر مخالف که از درون روایت و یا ژانر بیرون میآید به
تحلیل روایت میپردازند. در واقع نگاه در اینجا فهم واقعیت از طریق تصویر متضاد و یا
بستر مخالف است. با توجه به ذکر دلایل انتخاب این نقش و این سبک برای آرم دانشگاه
تهران باید در این مرحله دید چه چیزهای دیگری نیز میتوانست جانشین آنچه هم اکنون
هست شود.
تغییر و بازگشتی دوباره: بنا به گفتۀ دکتر مظفر بختیار، استاد
دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، در نشان دانشگاه در زمان ریاست جهانشاه صالح تغییراتی
داده شد. نشان اصلی، مانند آرم بیشتر دانشگاههای غربی، داخل قابی به شکل سپر رومی
قرار گرفت و عنوان "دانشگاه تهران" به خط لاتین و نیز شعار "میاسای
ز آموختن یک زمان" بر آن اضافه شد.شکل جدید علاوه بر اینکه هیچ گونه تناسبی
با نقشهای اصیل ایرانی نداشت، اهداف و فعالیتهای گستردۀ دانشگاه را در شعار
"آموختن" منحصر کرده بود که بار رسالت مهم تربیتی، پرورشی و انسانساز
دانشگاه مغایرت داشت. در حدود سال 1350 نیز در شکل اصلی نشان دانشگاه تغییراتی
گرافیکی اعمال شد و مدتی هم با آن شکل به کار رفت. وجود "دو بال" در آرم
دانشگاه تهران، نشانی که به سادگی و در اولین نگاه به چشم میخورد برای هر آن
کس که حتی پیشینه و فلسفه این انتخاب را نمیداند یادآور اوج گرفتن و حرکت رو به
سمت بالا است. دانشگاه را تنها مظهری برای صرف آموختن نمیداند بلکه بستری برای پرورش
و رشد آدمی است و او را به تعالی میرساند.
سردر
دانشگاه تهران، نشانِ علم و معرفت
بیشک ارزش بینالمللی دانشگاه تهران، شهرت سردر اصلی آن
را نیز به ارمغان آورده است. برخی بر این عقیده اند که طرح سردر دانشگاه، الهام
گرفته از تصویر خیالی دوپرندهای است که بالهایشان را برای اوج گرفتن و برخاستن
از زمین، باز کردهاند. علم و دانش به دو بال تشبیه شدهاند که ورود به دانشگاه با
آن دو ممکن است و خروج از دانشگاه نیز با تقویت این بالها موجب صعود افراد بر
فراز اجتماع خود و پاسداری از آن میشود.
عدهای دیگر آن را به عنوان کتابی که به صورت باز در مقابل
دیدگان گذارده شده باشد میدانند که بیانگر ارزش مطالعه و تحقیق است. اما از
تاریخچه و نحوۀ ساخت این سردر اطلاعات و اسناد کاملی به دست نیامده است.
بنابر گفتهای در سالهای 46-45 به دستور ریاست وقت دانشگاه طرحی در میان
دانشجویان و طراحان مختلف به مسابقه گذاشته شد. از میان طرحهای رسیده طرح
دانشجویی به نام کوروش فرزامی از دانشکدۀ هنرهای زیبا، به عنوان طرح برتر
برگزیده شد. کار اجرای طرح، ابتدا به یک شرکت پیمانکار سوئیسی واگذار شد که به
دلیل نواقص مربوط به مراحل قالب بندی از ادامه کار توسط این شرکت ممانعت شد و یک
شرکت پیمانکاری ایران به نام شرکت آرمه اجرای طرح را به عهده گرفته و به
اتمام رساند.
بنابر آخرین صورتحساب و وضعیت شرکت آرمه هزینۀ اجرای طرح
مبلغ 24 هزار و 500 تومان بوده است. اگر چه تاریخ ساخت سردر را در سال های 46-45
میدانند، اما تا سال 1348 هیچ سندی در خصوص آن در آرشیو دانشگاه مشاهده نشده است.
در نشریۀ شمارۀ 2 هنر معماری (تیر، مرداد، شهریور 1348) عکسهایی از سردر دانشگاه
تهران به چاپ رسیده است که در زیر آن نام طراح و محاسب سردر آورده شده است. این
منبع طراح را کوروش فرزامی و محاسب آن را سیمون سرکیسیان ذکر کرده است. علاوه بر
این در کتابچۀ راهنمای دانشگاه تهران (1351) نیز عکس سردر چاپ شده است.