شعر نو
دو شعر از تارا آغداشلو
تارا آغداشلو شاعر و هنرمند جوانِ مقیم تورنتو است. اشعار زیر از روی سرودههای
این شاعر جوان در مراسم جشن مهرگان گروه نارنج که چندی پیش در دانشگاه تورنتو
برگزار گردیده بود، نوشته شده است.
نصیحت
کاجهای خسیس اتفاق میافتند گوشۀ اتاق
من شرمنده شدم باز
که دَر باز مانده
و بازماندهها
دایرهوار
در دَوَران
از پنجرۀ مات که بیرون میریزی بیاختیار
جمع میکُنمت میپاشمت دوباره روی دیوار که غلیظ و بیغیرت
صحنه میشوی
و بوم نقاشی میخندد.
تکانهای سر گیاهان در باغچه در تمسخر در حیرت
طبیعت را دزدیدهاند.
و نردبان در کشمکش جّو با هوا
پس دلم را بگذار کنار اَدای شب
و دلیرانه بگذار باز رهاتر از ماهی
تُنگها نرم، مثل بالش خواب کردهاند.
جوهر جایش گرم
جوهر صدایش تر
قضاوت جوانه کرده دور گردنت
و سُرمهات شمعوار میسوزد.
تا سایهای در بیست چند سالگی دوباره میروید.
تخم مرغ پخته
در این کابوس سه اژدها با سه سنجاق قفلی
پیغام مرگ کفتری را به من مژده دادند و من نترسیدم.
فاجعهای در سطح چمدان قفل شد:
یک - مردان بومی سبیلهایشان را گم کردهاند.
دو - مجسمه در حفظِ تراکم در خیالِ خود شاهزاده زایید.
سه - حنجره، غیرقانونی چند کوپه ابر نذر کرد و فرار
فندک میزنیم و راه حل، راهش را پیدا میکند.
من شاهزاده را صیغه میکنم و از سپید، قِسِر در میروم.
ظروف ماهواره پر از گوشواره و غذا
کُپههای ابر پنبه در گوش و هوار
فندک میزنیم و اژدها میترسد
فندک میزنیم و کبریتها میسوزند.
دَرِ این کابوس را کفتری میبندد و من از شاهزاده آبستنم.
|