بیعدالتی منشاء ناهنجاریهای اجتماعی
در منزل غم فگنده، مفرش ماییم
وز آب دو دیده، دل پر آتش ماییم
عالم چو ستم کند، ستمکش ماییم
دستِ خوشِ روزگارِ ناخوش ماییم
رودکی
با سلام
به دنبال تیراندازیهای اخیر در شهر "توسان"[1] آریزونای آمریکا، تحلیلهای متعددی
توسط رسانههای کانادا و آمریکا در این زمینه صورت گرفت. عدهای بر این باورند که
جوان بیست و دو سالۀ آمریکایی "جِرید لی لاگِهر"[2] احتمالاً با خواندن آثار
نیچه و پیروی از افکار او دچار نیهیلیسمی شد که نتیجۀ آن منجر به بروز این حادثۀ
غمبار و کشته و زخمی شدن عدهای بیگناه گردید.
به نظر
میرسد که فردریش ویلهلم نیچه فیلسوف آلمانی، که 111 سال پیش دیده از جهان خاکی
فروبست و خواهرش الیزابت به نوعی از متهمین اصلی تیراندازیهای اخیر شهر "توسان"
آریزونای آمریکا و موارد مشابه اتفاق افتاده در گذشتهاند!! البته در بحثهای
متعددی که در رادیو سی.بی.سی صورت گرفت برخی معتقد بودند که مقصر اصلی خواهر نیچه است
که پس از مرگ او برخی از آثار و نوشتههای ویرایش نشدۀ وی را در کتابی تحت عنوان
"ارادۀ قدرت"[3] به چاپ رساند. شاید اگر نیچه زنده
بود هرگز اجازۀ چاپ این کتاب را به خواهر خود نمیداد. نکتۀ دیگری که در خلال این
سلسله بحثها مطرح گردید این بود که در مجموع آثار نیچه توسط خوانندگان آن به
درستی تعبیر و تفسیر نشده و در بسیاری موارد منجر به بدفهمی و در موارد حادتر منجر
به نیهیلیسم یا همان پوچگرایی افراد میگردد.
تعبیر و تفسیر در مورد آثار فیلسوفی که در قید حیات نیست تا از خود دفاع کند، آن هم
فیلسوف بزرگی مانند نیچه کار آسانی نیست. از طرفی اینکه چگونه خواندن تنها یک
کتاب به تنهایی میتواند افکار فردی را این چنین دگرگون سازد باز جای سئوال دارد.
حتی اگر خواندن این کتاب منجر به چنین رفتاری شده باشد ریشهها را باید در جای
دیگر جست. نکتهای که در این سلسله بحثها از آن حرفی به میان نیامد این بود که
اصولاً چه عواملی منجر میگردد تا فردی شیفتۀ خواندن کتابی از نیچه و امثال آن
شود؟
شاید برخی وجود بیماریهای روحی و روانی را مطرح کنند. البته کسی منکر وجود بیماریهای
روحی و روانی در افراد نیست، اما به نظر من بسیاری از رفتارهای نابههنجار اجتماعی
که منجر به نتایجی از این دست میشوند، ناشی از سرخوردگیها، بیتوجهیها،
نابرابریها، فساد مالی، دروغ، تزویرِ حاکمان و صاحبان قدرت، و در یک کلام بیعدالتیهای
اجتماعی است. این بیعدالتیها ممکن است به شکلهای گوناگون و در مقیاسهای مختلف در
هر جامعهای اعمال شوند. بیعدالتی پدران نسبت به زنان و فرزندان، بیعدالتی معلمان
نسبت به دانش آموزان، بیعدالتی مدیران نسبت به کارمندان و در یک کلام بیعدالتی سوارگان
قدرت نسبت به پیادگان قدرت.
به نظر من نمونههایی در مقیاس کوچک، مانند این حادثه، میتواند درس بزرگی برای
تمامی صاحبان و سوءاستفاده کنندگان قدرت باشد. خواه پدری که احساس میکند تنها به
واسطۀ مرد بودن، نسبت به زن و به فرزند خود دارای اختیار و قدرت بیشتری است و خواه
دولتمردان ابلهی که شهوت قدرت چشم خِرد آنها را کور کرده و گمان میکنند دور گردون همواره بر وفق
مرادشان خواهد گشت.
بیداد، تبعیض و نابرابری هیچگاه پایدار نیست و ادامه و استمرار آن نتیجهای جز
طغیان و انزجار و انفجار نخواهدداشت. هرچه مدت و شدت این بیعدالتیها در جامعهای
طولانیتر و بیشتر باشد، نتایج حاصل از انزجار عمومی نسبت به آن همه بیداد شدیدتر
و غیرقابل پیشبینیتر میگردد. از سوی دیگر شاید تشکیل هزاران هزار گروهک تندرو و
تروریستی در اطراف و اکناف دنیا و در طول تاریخِ حیات بشری، معلول بیعدالتی قدرتهای حاکم باشد. امروزه حتی فرزندان
توان تحمل زورگویی و بیمنطقی والدین خود را ندارند چه رسد به زورگوییها و بیمنطقیهای
دولتها و سوارگان قدرت در جامعه.
خوشبختانه در جوامع به نسبت متمدن همۀ اقشار جامعه تا حدودی به این نتیجه رسیدهاند
که دوام و بقای اجتماعی آنان بستگی به رفتار و عملکرد خودشان دارد و چنانچه پا را
از حریم خود فراتر نهند با برخورد جدی تودههای مردم و گروههای مخالف روبرو
خواهند شد. خواه پدر و همسری باشد که به زن و فرزند خود زور میگوید و خواه
دولتمرد و صاحب قدرتی که از قدرت خود سوء استفاده میکند. شاید این یکی از دلایلی
است که ما شاهد نمونههای با مقیاس بزرگتر در این جوامع نیستیم. به عنوان مثال
اجازۀ برپایی اعتصابات عمومی، کشاندن پدران و مادران به دادگاه توسط فرزندان و یا
بلعکس و قانونی شناختن دیگر حقوق اجتماعی برای تکتک افراد جامعه بدون در نظر
گرفتن پست و مقامی که دارند، همگی از نشانههای مثبت این جوامع به حساب میآیند.
متاسفانه در کشورهای جهان سوم از جمله سرزمین آباء و اجدادی و ستمکشیدۀ ما ایرانیان،
هنوز بسیاری بر این باور نادرستاند که ظلم و ستمشان در حق مردم پایدار و همیشگی باقی
خواهد ماند. طبق معمول کمتر کسی هم از تاریخ درسی میآموزد. حوادث و ناآرامیهای اخیر
در کشور تونس که منجر به سرنگونی و خلع قدرت "زینالعابدینبنعلی" رئیس
جمهور این کشور شد و به دنبال آن ناآرامیهای مصر بر علیه "حُسنی مبارک"
رئیس جمهور این کشور و نیز درگیریهای اخیر لبنان همگی نمونههای بارزی از این واقعیتاند
که ظلم و ستم هرگز پایدار نمیماند و اعمال بیعدالتی در سطح بزرگتر نتایج بزرگتری
از خود برجای خواهد گذاشت.
به امید حقِ آزادی و انتخاب برای همه و برقراری عدالت اجتماعی در عرصۀ بینالمللی.
با سپاس
پانویسها:
1. Tucson
2. Jared Lee Loughner
3.
Will to Power
|