سال دوم / شمارۀ سیزدهم / ادبیات / مانیفیستی برای نقد / رضا نجفی

مانیفستی برای نقد
رضا نجفی
تعاریف نقد

- نقد
[1] نه انتقاد است و نه ستایش. نقد سنجش است و در بهترین شکل خود فراتر از آن، یعنی تحلیل و تفسیر.
- معرفی و حتی بررسی
[2] یک اثر نقد شمرده نمی‌شود.
- کار منتقد توضیح آگاهانۀ آن خلاقیتی است که هنرمند اغلب به گونهای ناخودآگاه  آن را به انجام رسانده است.
- خوانش و بازخوانش دقیق‌تر یک اثر نه تنها نخستین گام برای نقد، که گاه عین نقد است.

نقد هنری مستقل نیست، بلکه صناعت است، زیرا شیوه‌های نقد را می‌توان آموخت و دیگر این که منتقد به یاری دانش‌های دیگری همچون زبان‌شناسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، سیاست، فلسفه و ... به تحلیل متن ادبی می‌پردازد و ناچار تابع قواعد و قوانین حاکم بر این دانش‌هاست. اما نویسندگی هنر شمرده می‌شود، زیرا مستقل به خود و خلاقانه است.


اما آن‌گاه که نقد ادبی بهانه‌ای باشد برای ارائۀ متنی خلاق، آن‌گاه که متنِ یک نقد جدای از اثری که نقد می‌شود، دارای زیبایی‌های ادبی باشد، آن‌گاه که منتقد بتواند از مکتب‌ها و دستگاه‌های رایج نقد فراتر رود و به بیان احساس که در قبال یک متن ادبی دارد بپردازد، این نوع نقد می تواند در حکم هنر تلقی شود.
 
چیستی‌ها و بایستگی‌های نقد

- هیچ نقدی نهایی نیست. هر منتقدی در هر بازخوانی یک اثر، با متنی نو مواجه می‌شود. ما همواره دگرگون می‌شویم و با هر دگرگونی ما، متنی که خوانده‌ایم نیز دگرگون می‌شود. دانش‌های نظری نیز دگرگون می‌شوند و شیوه‌هایی نو در نقد پدید می‌آید.
- منتقد در هنگام نقد نباید باورهای سیاسی، مذهبی، اخلاقی و ... خود را دخالت دهد. منتقد می‌تواند با باورهای نویسندۀ اثر مخالف باشد، اما به هنگام نقد تنها ملاک داوری او می‌باید میزان انسجام یک اثر و وفاداری یا عدم وفاداری اجزای یک اثر نسبت به یکدیگر و کل اثر باشد. به عبارت دیگر ابزار سنجش موفقیت یا عدم موفقیت یک اثر را باید از درون خود اثر بیرون کشید.
- هر مکتبی در نقد ادبی در بازگشایی لایه‌های خاصی از اثر موفق و در بازگشایی پیچیدگی‌های دیگر ناتوان است. نقد جامعه‌شناختی نمی‌تواند میزان ارزش ادبی اثر را به ما بنمایاند و در مقابل، نقد فرمالیستی از حل رازهای روان‌شناختی نهفته در یک اثر عاجز است.
- میان شیوه‌های گوناگون نقد و مکتب‌های گوناگون ادبی سنخیتی وجود دارد. به این معنا که یک اثر ممکن است به سادگی با یک شیوۀ نقد تحلیل و تفسیر شود، اما به شیوۀ دیگری تن در ندهد. برای نمونه نقدهای جامعه‌شناختی برای متون رئالیستی یا ناتورالیستی بیش‌تر مناسب‌اند و در عوض نقد فرمالیستی برای متون منظوم بیش‌تر کارآیی دارد.
- با عطف به بندهای پیشین، منتقد نباید به یک یا دو مکتب نقد وابسته باشد. بهترین نقد، نقدی است که بکوشد از بیشترین زوایای ممکن به متن بپردازد. به عبارت دیگر نقدِ خوب، نقدی جامع و تلفیقی از شیوه‌های گوناگون نقد است.
 
انواع نقد

در یک تقسیم‌بندی کلی، مکتب‌های نقد ادبی به سه دسته تقسیم‌پذیرند:
1. نقدهای معطوف به نویسنده (نقدِ ستنی، نقدِ جامعه‌شناختی و ...)
2. نقدهای معطوف به اثر (نقد فرمالیستی، نقد ساختارگرا و ...)
3. نقدهای معطوف به خواننده (نقد هرمنوتیکی و ...)
 
نقدهایی که معطوف به محتوای اثر هستند، قدمتی به اندازۀ خود ادبیات دارند، اما نظریه‌های فرمالیستی و صورت‌گرا نسبتاً جدیدترند. نقدهای محتوایی بسیار متنوع‌اند (روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، سنتی و ...) و گاه با یک دیگر بسیار متفاوت و در تناقض، اما نقدهای فرمالیستی گر چه محدودترند و تخصصی‌تر و دشوارتر، اما کمتر مورد مناقشه قرار می‌گیرند.
 
عمده‌ترین مکتب‌های نقد را می‌توان چنین نام برد:

1. نقد سنتی، 
نقد بر اساس شرح حال نویسنده و دیدگاه‌های اوست.

2. نقد جامعه‌شناختی
که بسط و توسعۀ نقد سنتی است با اتکا به جامعۀ نویسنده و اثر.

3. نقد مارکسیستی
که شاخه‌ای از نقد جامعه‌شناختی است که در عین حال نگاهی ایدئولوژیک به اثر دارد.

4. نقد تکوینی
گونه‌ای از نقد مارکسیستی‌ست که می‌کوشد از ساختارگرایی نیز کمک بگیرد.

5. نقد روان‌شناختی
که از آموزه های فروید بهره می‌جوید.

6. نقد اسطوره‌گرا 
که از آموزه‌های یونگ بهره می‌گیرد.
7. نقد فرمالیستی
که نقد زبان‌شناختی اثر است و به فرم و صورت اثر می‌پردازد و محتوا را نادیده می‌گیرد.

8. نقد ساختارگرا
که بسط و تکامل نقد فرمالیستی است و اثر را در رابطۀ اجزایش با یک‌دیگر و با کل مجموعه می‌سنجد.

9. نقد امپرسیونیستی
که به بیان تاثیرگذاری اثر بر منتقد می‌پردازد و ضد دستگاه و روش خاصی است.

10. نقد هرمنوتیک
که به بررسی معانی متعددی که نمی‌توان از یک متن برداشت کرد، نظر دارد.
 
11. نقد نمودگرا
که به نمادها و نمودهای مهم اثر می‌پردازد
و ...

چند توصیۀ کاربردی برای نقد
 
- متن را بیش از یک بار بخوانید.
- از همان آغاز پرسش‌هایی را دربارۀ عناصر داستان، جهانی که متن می‌آفریند، شرح حال نویسنده، معانی‌ای که می‌توان از متن دریافت و ... مطرح کنید و در حین مطالعه به دنبال پاسخ بگردید.
- سعی کنید آثار دیگر صاحب متن را نیز بخوانید و دنبال ویژگی‌های مشترک و نقاط افتراق باشید.
- آثار مربوط به اثر را بخوانید. مثلاً شرح حال نویسنده، تاریخ ادبیاتی که اثر و نویسنده به آن متعلق است، مباحثی که در متن به آن پرداخته شده است و ...
- نقدهای منتقدان دیگر را بخوانید.
- دربارۀ اثری که خوانده‌اید، با دوستان و خوانندگان دیگرِ اثر بحث کنید.
- برای آغاز نقد، مضامین اصلی داستان، نماد یا تنش داستان، مخاطب داستان، شخصیت اصلی اثر و ...  را مشخص کنید.
- مکتبی که اثر به آن متعلق است و نیز وجه مشخصۀ اثر و سبک نویسنده را بیابید.
- ارتباط بخش‌های یک اثر را با یک‌دیگر بیابید. سعی کنید ببینید آیا بخش یا بخش‌هایی از اثر قابل حذف و به عبارتی زائد هستند یا نه؟
- پس از مطالعۀ اثر و یادداشت‌برداری، با توجه به مصالحی که گرد آورده‌اید، اسکلت نقد خود و دستگاه و استراتژی آن را مکتوب کنید. سعی کنید مطالب خود را با در نظر گرفتن ترتیب و توالی آنها منظم کنید. 
- مراقب انسجام نقد، عدم اطناب کلام، شفاف بودن نثر، زبان، ارتباط اجزا با هم و ... باشید.
- فراگیری مهارت‌های جنبی را فراموش نکنید. ویرایش، روش تحقیق، اطلاعاتی دربارۀ مکتب‌های ادبی، فلسفی، اسطوره‌ها، مطالعات فرهنگی، مباحث نظری و ...
- نقدنویسی را محدود به حوزه‌ای تخصصی بکنید، مثلاً برهه‌ای خاص از تاریخ ادبیات، یا ادبیات کشوری خاص، یا یک کرانۀ ادبی، یک اثر مربوط به مکتبی خاص و ...
بر همین قیاس حوزۀ مطالعاتی خود را نیز مشخص سازید و بکوشید برای خودتان برنامۀ حساب شدۀ مطالعاتی تنظیم کنید.

و جدای از ده‌ها توصیۀ دیگری که می‌توان کرد، از همه بیش‌تر از پیش بخوانید و بنویسید. بخوانید و بنویسید. بخوانید و بنویسید.
Comments