حقوق بشر

پروندۀ مهرگان: 62 سال پیش در
تاریخ دهم دسامبر 1948 میلادی اعلامیۀ جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد در 30 ماده به
تصویب رسید. در مقدمۀ اين اعلاميه آمده است که مجمع عمومى
اين اعلاميۀ جهانى حقوق بشر را آرمان مشتركى براى تمام انسانها و همۀ ملتها اعلام مىكند تا همۀ اركان
اجتماع آن را دائماً مد نظر داشته باشند و مجاهدت كنند كه به وسيلۀ تعليم و تربيت،
احترام به اين حقوق و آزادىها توسعه يابد و با تدابير تدريجى ملى و بينالمللى
شناسايى و اجراى واقعى و حياتى آنها چه در ميان خود ملل عضو و چه در بين مردم
كشورهايى كه در قلمرو آنها هستند، تامين شود.
پس از 62 سال هنوز موضوع حقوق بشر یکی از بحث برانگیزترین
موضوعات محافل اجتماعی است. نظرات و عقاید متفاوت و ضد و نقیضی در مورد حقوق بشر و
مفهوم مدرن آن وجود دارد. هنوز حقوق اولیه و حیاتی بسیاری از انسانها در نقاط
مختلف دنیا به راحتی و با گذاشتن کلاه شرعی برای آن به زیر پا گذاشته میشود.
پروندۀ این شماره از مهرگان به مفهوم و تاریخچۀ حقوق بشر اختصاص دارد که امید است
مورد توجه شما خوانندۀ محترم واقع گردد. در شمارههای آیندۀ مهرگان به بررسی و
تحلیل این مفهوم از دیدگاههای مختلف خواهیم پرداخت.
مقدمه
حقوق بشر مفهوم تازهای نیست هر چند که جنبشهای مرتبط با آن به نوعی از جنبشهای
جدید و نوپا به شمار میآیند. امروزه در بسیاری از جوامع از "حقوق بشر"
سخن گفته میشود. این مفهوم را میتوان از دیدگاههای مختلفی بررسی و تحلیل نمود.
آیا "حقوق بشر" مربوط به یک ناحیه و یا سرزمین خاص است و یا دامنۀ آن
همۀ "نوع بشر"
را در بر میگیرد؟ آیا این دیگران هستند که باید برای عدهای حق و حقوق آنان را
تعیین کنند و یا این خود ملتها هستند که در تعریف و گرفتن حقوق خود دخیلاند؟
آیا حقوق بشر شامل حقوق سیاسی افراد نیز میگردد؟ آیا حقوق بشر شامل حقوق فرهنگی و
اجتماعی افراد نیز میگردد؟ آیا حقوق بشر یک مفهوم اخلاقی است؟ آیا حقوق بشر یک
مفهوم حقوقی است؟ آیا حقوق بشر یک مفهوم اجتماعی و یا فلسفی است؟ و دهها پرسش
دیگر که میتوان در این مورد مطرح نمود.
بشر ذاتاً خود را با شرایط و محیط پیرامونِ خود تطبیق داده و از این رو همواره از
حق و حقوقی نسبی برخوردار بوده یا حداقل گمان میکند که از آن برخوردار است.
نخستین نمونههای مکتوب در تاریخ حقوق بشر را میتوان در قوانین حمورابی یافت. این
قوانین مربوط به حمورابی یکی از پادشاهان مقتدر بابِل است که در حدود 2000 سال قبل
از میلاد مسیح در بابِل سلطنت میکرده است.
از طرفی عدهای سفال نوشتۀ کوروش کبیر را به عنوان اولین سند مرتبط با حقوق بشر میدانند،
که جای بحث و گفتگو دارد. البته در اهمیت تاریخی این منشور شکی نیست اما در متن
ترجمه شدۀ این منشور مفاهیم دقیقی از حقوق بشر، حداقل به مفهوم امروزی آن به چشم
نمیخورد و از طرفی نکات مبهم و بحث برانگیز خاص خود را نیز دارد. بیشتر نوشتهها
و مقالات مرتبط با این منشور به نوعی اغراقآمیز به نظر میرسند و کمتر کسی نگاه
واقعبینانه و به دور از تعصب به آن داشته است.
از طرفی نخستین بار این محمدرضا شاه پهلوی بود که در سال 1967 میلادی در کتاب خود تحت عنوان "انقلاب سفید ایران[1]" از منشور کوروش به عنوان
"نخستین اعلامیۀ حقوق بشر[2]" نام برد و بر همین اساس بود که
وی نوروز سال 1971 میلادی یا 1350 خورشیدی را به عنوان 2500اُمین سالگرد جشنهای شاهنشاهی
ایران باستان اعلام نمود.
بررسی و تحلیل پیرامون منشور کوروش کبیر از حوصلۀ این گزارش کاربردی خارج است اما
مهرگان این قول را به خوانندگان خود میدهد که در آیندۀ نزدیک گزارش کاملی از مفاد
این منشور را با بررسی کارشناسانه، بدور از تعصبات غیر ضروری و توجه به همۀ زوایای
آن، خدمت خوانندگان خود ارائه دهد.
در هر صورت جدای از حقوق اولیۀ افراد که به نوعی حق مسلم برای ادامۀ حیات محسوب میگردد،
مفهوم حقوق بشر در جوامع و فرهنگهای مختلف متفاوت بوده و بعید به نظر میرسد که
بتوان حقوق یکسان و از پیش تعیین شدهای را برای همۀ جوامع در نظر گرفت.
"حقوق بشر" پیراهنی نیست که بتوان آن را بر تن همۀ ملتها و سرزمینها
پوشاند. در بسیاری از موارد، حقوقی که در یک فرهنگ و منطقه حق مسلم افراد در نظر
گرفته میشود ممکن است در جامعهای دیگر مفهومی کاملاً متضاد با آن داشته باشد و
نه تنها حق مسلم افراد محسوب نگردد بلکه ارتکاب جرم نیز به حساب آید.
نکتۀ کلیدی اینجاست که بسیاری از افراد حتی ذهنیت درستی از مفهوم "حقوق
بشر" ندارند و در مواردی آن را با حقوق مختص به یک فرهنگ و یا قومیت خاص به
اشتباه میگیرند. "حقوق بشر" به معنای نوین آن مجموعهای از حقوقی است
که برای همۀ انسانها و بدون توجه به مکان و زمانی که افراد در آن زندگی میکنند
در نظر گرفته میشود که میتواند مفهوم بسیار پیچیده و بحث برانگیزی باشد.
تعریف حقوق
بشر
حقوق بشر[3] به مجموعهای از قوانین و آزادیهایی
اطلاق میگردد که حق مسلم انسانها به شمار میرود بدون توجه به مکانی که در آن
زندگی میکنند. طرفداران این مفهوم معتقد هستند که هر انسانی تنها به صرف انسان
بودن استحقاق داشتن این حقوق اولیه را دارد. بدین جهت از این مفهوم به صورت یک
مفهوم جهانشمول و به عنوان اصل برابری استفاده میشود.
چنین استحقاقی میتواند به عنوان مقیاسی برای حقوق اخلاقی مشترک بین همۀ انسانها
به کار برده شود. حقوق طبیعیای که در چارچوب قوانین طبیعی، قوانین ملی و یا
قوانین بینالمللی به افراد داده میشود.
با این وجود هنوز ماهیت دقیقی از این مفهوم مبنی بر این که چه زمانی باید این حقوق
به انسانها داده شود و چه زمانی داده نشود وجود نداشته و همواره مورد بحث و انتقادهای
فلسفی مختلفی واقع میگردد.
جنبش حقوق بشر از دهۀ 1970 به ویژه از فعالیتهای کنشگران کشورهای اروپای شرقی و اروپای
غربی و با همکاری و اعانۀ ایالات متحدۀ آمریکا و برخی از کشورهای آمریکای لاتین
آغاز گردید. این جنبش به سرعت و به عنوان یکی از فعالیتهای اجتماعی پویا به اقصا
نقاط دنیا منتقل گردید.
بسیاری از پایههای اصلی این جنبش بعد از وقوع جنگ جهانی دوم و پس از صدور
"بیانیۀ جهانی حقوق بشر[4]" توسط مجمع عمومی سازمان ملل
متحد در سال 1948 میلادی تشکیل گردید. هر چند که واژۀ "حقوق بشر" واژۀ
به نسبت جدیدی محسوب میگردد اما ردِ پای ساختاری و بنیادی این واژه را میتوان در
مفاهیمی نظیر "تاریخ فلسفه"، "قانون طبیعت" و
"آزادی" که در قوانین رُم و یونان باستان ذکر شده است یافت.
طلایهداران و پیشروان این جنبش را به نوعی میتوان به افرادی نظیر "جان لاک[5]" و "ایمانوئل کانت[6]" نسبت داد.
بر اساس قانون اول بیانیۀ جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد، تمام
انسانها آزاد به دنیا میآیند و از عزت و حقوق برابر برخوردارند. انسانها دارای
قدرتِ انتخاب و تصمیم گیریاند و باید به همنوعان خود با روح برادری بنگرند.
تاریخچۀ
حقوق بشر
اگرچه ایدۀ "حقوق" و "آزادی" در طول تاریخ بشر همواره وجود
داشته اما مشخص نیست که از چه زمانی میتوان آن را به مفهوم "حقوق بشر" با
تعریف مدرن و امروزی آن به کار برد. بدون شک مفهوم "حقوق" در بسیاری از
فرهنگهای قدیمیتر وجود داشته است. بیشتر فلاسفۀ باستانی نظیر "ارسطو"
به طور مفصل در مورد حقوق شهروندی و مشارکت در امور عمومی در نوشتههای به جا
مانده از خود توضیح دادهاند. هر چند که هیچ کدام از فلاسفۀ رم و یونان باستان تعریف
عمومی و جهانی برای حقوق بشر نداشتند. به عنوان مثال بردهداری در جوامع پیشمُدرن
و مُدرن همواره به عنوان یک پدیدۀ طبیعی به وضوح وجود داشته است.
حتی نشانههایی از آزادیخواهی و برابری حقوق انسانها که در دوران قرون وسطی به
ظهور پیوستند و مطرح گردیدند، نظیر "لایحۀ مَگنا[7]"
در انگلستان، به طور انحصاری از "حقوق بشر" صحبتی به میان نمیآوردند.
این حرکتها بیشتر به حقوق مردم یک منطقۀ خاص توجه داشتند و در راستای محدود کردن
حقوق سیاسی یک گروه و یا دولت خاص به کار برده میشدند.
پایههای اصلی و تعابیر حقوقی از مفهوم "حقوق بشر" را میتوان در تاریخ
معاصر اروپا ردیابی کرد. شاید بتوان از "دوازده مقاله[8]"
که در سال 1525 میلادی نگاشته شد به عنوان نخستین مدرک معتبر در ارتباط با حقوق
بشر نام برد. این مقاله در زمان "جنگ دهقانان آلمان[9]"
و در راستای خواستههای دهقانان از حاکمین مستقر در بخشی از کشور آلمان که
"سُوآبیَن[10]" نامیده میشدند، نگاشته شده
است.
"لایحۀ
حقوقها[11]"ی سال 1683 انگلستان و نیز
"مطالبۀ حق[12]" اسکاتلند هر یک به نوعی بسیاری
از اعمال حکام ستمپیشه را به زیر سوال بردند.
انقلاب و ماجرای تاریخی دیگری که در قرن 18 میلادی به وقوع پیوست و تاثیر به سزایی
در شکلگیری مفهوم حقوق بشر داشت عبارتاند از استقلال ایالات متحدۀ آمریکا در سال
1776 میلادی و انقلاب فرانسه در سال 1789 میلادی. آمریکا با صدور "بیانیۀ
استقلال ایالت متحده[13]"
و فرانسه با صدور "بیانیۀ حقوق انسان و شهروند[14]" به نوعی مفهوم داشتن حقوق قانونی
برای بشر را پایهگذاری نمودند.
بیانیۀ حقوق انسان و شهروند فرانسه در تاریخ 26 آگست 1789
میلادی نگاشته شد که توسط مجمع ملی فرانسه مورد تایید قرار گرفت.
در بخشی از بیانیۀ استقلال ایالت متحده آمده است که:
"این حقیقت واضح و مبرهن است که همۀ انسانها به طور یکسان و برابر خلق شدهاند
و دارای حقوق غیر قابل انتقال و یا داد و ستدی هستند، از جمله حق زندگی، آزادی و حق
در جستجوی خوشبختی بودن"
این مفاهیم توسط فلاسفۀ حقوق بشر در قرون 18 و 19 نظیر "توماس پین[15]"، "جان استرات میل[16]" و "فریدریش هگل[17]" توسعه پیدا کردند. واژۀ
"حقوق بشر" احتمالاً از ترکیب واژههای "حقوق انسان" که توسط "پین"
به کار برده شده بود و مقالۀ "آزادی" که توسط "ویلیام گَریسون[18]" در سال 1831 نگاشته شده بود به
وجود آمد.
مفهوم حقوق بشر در قرن نوزدهم میلادی بیشتر پیرامون مسائل بردهداری به کار گرفته
شد و به نوعی در انگلستان و آمریکا تاثیرات اجتماعی متفاوتی به جای گذاشت. از جمله
این که، در آمریکا و بعد از جنگهای داخلی به هر کسی که در خاک ایالت متحدۀ آمریکا
متولد شده بود تمامی حقوق شهروندی اعطا گردید و نیز به همۀ سیاهپوستان آفریقایی
مقیم آمریکا حق رای داده شد.
بسیاری از کنشگران اجتماعی در قرن بیستم با نام و مفهوم حقوق بشر تغییرات ژرف و
اساسیای را در عرصۀ اجتماع به وجود آوردند. در اروپای غربی و آمریکای شمالی
اتحادیههای کارگری شکل گرفتند که به عنوان مثال به کارگران حق اعتصاب دادند و
حداقل شرایط محیط کاری را برای آنان فراهم نمودند. جنبشهای حقوق زنان موفقیتهای
چشمگیری داشتند و به زنان حق شرکت در انتخابات و حق رای داده شد. در بسیاری از
کشورها جنبشهای آزادیخواهانه دست قدرتهای استعمارگر را از سرزمین خود کوتاه
نمودند که یکی از تاثیرگذارترین این جنبشها متعلق به مهاتما گاندی در هند بود که
به رهایی صد و چند سالۀ هندوستان از استعمار بریتانیا پایان بخشید.
تاسیس کمیتۀ بینالمللی صلیب سرخ در سال 1864 میلادی، کنوانسیون 1864 ژنو که منجر
به پیدایش "حقوق بین المللی بشردوستی[19]"
شد، تاسیس "ال.او.ان[20]"، "کنفرانس یالتا[21]"، تاسیس سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم و دهها مورد دیگری که در اقصا نقاط دنیا به ویژه پس از جنگ
جهانی دوم شکل گرفتند، نمونههایی از این حرکتهای اجتماعی به شمار میآیند.
ناگفته نماند که برخی از فلاسفه نیز مفهوم حقوق بشر را به هیچ عنوان قبول نداشته و
همواره آن را به باد انتقاد گرفتهاند. از جملۀ این فلاسفه میتوان به "جرمی
بنهام"، "ادموند بیرک"، "فریدریش نیچه" و "کارل
مارکس" اشاره نمود.
از معروفترین سازمانهای غیر دولتیای که در سالهای اخیر تاسیس گردیده (سال 1978
میلادی) و به رسیدگی در مورد حقوق بشر در سطح بینالمللی میپردازد، سازمانی است
تحت عنوان "دیدهبان حقوق بشر[22]"
که نام سابق آن "دیدهبان هلسینکی[23]"
بود. این سازمان که مقر آن در شهر نیویورک آمریکا قرار دارد دارای شعبههایی در
برلین، بیروت، بروکسل، شیکاگو، ژنو، ژوهانسبورگ، لندن، لسآنجلس، مسکو، پاریس، سانفرانسیسکو،
توکیو، تورنتو و واشنگتن دی.سی است.
پانویسها:
1. White Revolution of Iran
2. Declaration of Human
Rights
3. Human Rights
4. Universal Declaration
of Human Rights
5. John Locke
6. Immanuel Kant
7. Magna Carta
8. Twelve
Articles
9. German Peasant's War
10. Swabian League
11. Bill if Rights
12. Claim of Right
13. United States
Declaration of Independence
14. Declaration of the
Rights of Man and of the Citizen
15. Thomas Paine
16. John Stuart Mill
17. W. Hegel
18. William Garrison
19. International
Humanitarian Law
20. (LON) League of Nations
21. Yalta
Conference
22. Human Right
Watch
23. Helsinki
Watch
|