سال دوم / شمارۀ دوازدهم / سخن سردبیر / کم توجهی نابجا ... / فرداد فرشته هوش

کم‌توجهی نابجا ولی آگاهانه؛ توجه نابجا ولی ناآگاهانه


دو چیز طیرۀ عقل است، دم فرو بستن به وقتِ گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی.

                                                                                    شیخ اجل سعدی
با سلام

بدون تردید اصطلاحات "ما ایرانی‌ها مرده پرستیم" و "ما ایرانی‌ها بیگانه پرستیم" را بارها شنیده‌اید. این اصطلاحات رایج که ریشه در فرهنگ چند صد سالۀ ما دارند را از چند بُعد متفاوت می‌توان مورد نقد و بررسی قرار داد. مرده‌پرست بودن شاید به معنای امروزی آن این گونه تعبیر شود که ما قدر و منزلت افراد را بعد از این که مردند بیشتر می‌دانیم و ... اما یکی از ابعاد آن هم می‌تواند این باشد که ما سخت به برخی از سنت‌ها و آداب و رسوم مرده و پوسیدۀ پیشینیان خود چسبیده‌ایم و به تعبیری انسان‌های تغییرناپذیر یا انعطاف‌ناپذیری هستیم، و اگر خوش‌بینانه‌تر به آن بنگریم باید بگوییم که به کُندی تغییر می‌کنیم. البته بر همگان روشن است که ما ایرانی‌ها همواره در مقابل غیرخودی و بیگانگان انعطاف‌پذیری بیشتری داریم و این یکی از ویژگی‌های عجیب فرهنگی ماست که بیگانه‌پرست بودن را نیز به بخشی از فرهنگ ما تبدیل کرده است، البته اگر بتوان آن را "ویژگی" نامید. شاید "بیماری فرهنگی" واژۀ درست‌تری باشد.
به هر جهت نکته‌ای که مرا به نوشتن این سطور واداشت تعبیر و تفسیر این دو اصطلاحی که همگان از آن واقف‌اند نبود. هدف من بیشتر اشاره به اصطلاح جدید دیگری است که من درآوردی ا‌ست و شاید اگر به همین روال پیش برویم متاسفانه روزی همانند این دو اصطلاح همه‌گیر شده و به بخشی جداناپذیر از فرهنگ غنی ما تبدیل گردد. این اصطلاح جدید و من درآوردی عبارت است از "کم‌توجهی نابجا ولی آگاهانه و توجه نابجا ولی ناآگاهانه"!!
ممکن است که در خواندن یا فهم این اصطلاح من درآوردی قدری دچار مشکل شده باشید. پس اجازه بدهید که با ذکر چند نمونه آن را قدری بیشتر توضیح بدهم.
     
کم‌توجهی نابجا ولی آگاهانه یعنی این که ما در بسیاری از موارد به طور آگاهانه (تاکید می‌کنم به طور آگاهانه) نسبت به برخی از موارد و مسائل، به خصوص مسائل اجتماعی، که از اهمیت ویژه‌ای هم برخوردار هستند و لازم است که به آن توجه شود، چشم پوشی می‌کنیم. یعنی به طور آگاهانه نسبت به یک واقعیت و یا حرکت اجتماعی با اهمیت و مهم بی‌توجهی نشان می‌دهیم.

توجه نابجا ولی ناآگاهانه یعنی این که ما به مسائل و مواردی که از اهمیت چندانی برخوردار نیستند و شاید بهتر است که مورد بی‌توجهی هم قرار بگیرند، ناآگاهانه توجه بیش از اندازه نشان می‌دهیم و وقت و انرژی زیادی برای آن صرف می‌کنیم.  

مثلاً منتظریم تا آدم سخیف و کم عقلی که در مسند قدرت هم نشسته حرفی بزند و آن وقت تمام انرژی و توان خود را صرف نقد و بررسی و تحلیل چیزی ‌کنیم که همگان در نادرست بودن و یا کم‌مایه بودن آن موافقند و شکی هم در آن ندارند. مقاله‌ها می‌نویسیم، تحلیل‌ها می‌کنیم، شعرها می‌سراییم، کاریکاتورها می‌کشیم، ایمیل‌ها می‌فرستیم و ... در حالی که بهترین مبارزه و یا مقابله با این قبیل افراد تنها نادیده گرفتن‌شان است نه توجه به آنان و آن هم توجه بیش از اندازه.
یا مثلاً سال‌ها در مورد اشعار و آثار بی‌اهمیت و غیرکاربردی پیشینیان خود نقد و تعبیر و تحلیل می‌نویسیم و در همین حال به صداهای جوان، رسا، کاربردی و زندۀ عصر حاضر خود توجهی نداریم و از استعدادهای درخشان نیروهای سخت‌کوش معاصر خود غافلیم.
حرکت‌های جوان اجتماعی‌ای‌ که نیاز به حمایت و توجه دارند را به حال خود رها می‌کنیم و متاسفانه در بسیاری از موارد این کار را آگاهانه انجام می‌دهیم. البته اگر این کار را ناآگاهانه نیز انجام دهیم باز نمی‌توان توجیهی برای آن یافت. و خلاصه صدها مورد و مثال دیگر که می‌توان به آن اشاره نمود.

به قول سعدی شیرازی

اوفتاده است در جهان بسیار
بی‌تمیز ارجمــند و عاقل خوار

به راستی چرا ما این گونه‌ایم؟ به نظر من ترکیب مرده‌پرستی و بیگانه‌پرستی با این کم توجهی و توجه نابجا، معجونی است که ریشه در بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی ما دارد.
  
شاید یکی از ریشه‌های این نقصان فرهنگی در حس حسادت ما باشد. البته حسادت در همۀ انسان‌ها به نوعی وجود دارد و تنها مختص ما ایرانیان نیست. از طرفی حسادتِ به جا و سالم که نتیجه‌اش تنها ارتقای کیفیت خود فرد باشد نیز امری است پسندیده و مورد قبول
. اما مشکل زمانی است ‌که این حس حسادت جلوی چشمان حقیقت‌بین ما را گرفته باشد. این‌جاست که به جای بهبود و ارتقای خود تنها به حذف و از بین بردن طرف مقابل می‌اندیشیم و در بسیاری از موارد تنها با نادیده گرفتن آنها به حس حسادت خود آرامش می‌بخشیم. به هرشکل بنده نه روان‌شناسم و نه قصد نصیحت و راهنمایی کسی را دارم، چرا که هنوز محتاج یادگیری‌ام و در حال ممارست برای خودسازی، و نه دیگران‌سازی. به نظر من اگر هر کسی تنها از خودش شروع کند و سعی کند بهترین هر آنچه که می‌تواند باشد، بسیاری از مشکلات ما به خودی خود برطرف شده و درهای سعادت و خوشبختی به روی جامعۀ ما گشوده خواهند شد. یکی دیگر از مشکلات ما این است که تنها حرف می‌زنیم و آنچه برای دیگران می‌خواهیم برای خود نمی‌پسندیم. انگار مشکلات فرهنگی ما تمامی ندارند ...

بی‌سبب نیست که در کُنج دلم جا داری
آنچه خوبان هــمه دارند تـو یک‌جا داری!!  


تا وقتی دیگر.

با درود فراوان

فرداد فرشته هوش

Comments