گزینگویههای ایمانوئل کانت
گردآوری و ترجمه از مهرگان

"ایمانوئل کانت" فیلسوف قرن 18 میلادی که پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار میرود، در 22 آپریل 1724 در کونیگسبرگ آلمان متولد شد. وی چهارمین
فرزند از نه فرزند یک خانوادۀ تهیدست مسیحی بود.
کانت آخرین فیلسوف اروپایی بود که تحت تاثیر "تئوری خِرد" آغاز عصر
روشنگری در اروپا که توسط خِردورزانی چون "جان لاک"، "جورج
برکلی" و "دیوید هیوم" پایهگذاری شده بود قرار گرفت.
کانت چشم انداز جدیدی در تاریخ فلسفه گشود که تاثیرات آن تا قرن بیست و یکم
همچنان ادامه دارد.
کانت معتقد بود که متافیزیک باید از طریق معرفتشناسی مدرن بازسازی شود. به عقیدۀ
کانت با شناخت محدودیتهای دانش بشری میتوان به بسیاری از پرسشهای ماورای طبیعت
پاسخ داد.
کانت
همچنین استاد فلسفه در دانشگاه کونیگسبرگ آلمان بود و کلاسهای فلسفۀ
او همواره شاهد حضور دانشجویان فراوانی بود. کانت در زندگی خصوصی خود، نظمی
استثنایی داشت. او هر کاری را در ساعت مخصوص به خود انجام میداد و ذرهای از آن
سرپیچی نمیکرد تا حدی که بین مردم شهرش این جمله رایج بود که "میتوانید
ساعت خود را با کارهای کانت تنظیم کنید". کانت با وجود خلق و خوی خشک و
جدیتی که داشت، انسانی اجتماعی، خوشبیان و عضو محبوب و مورد احترام حلقههای
اجتماعی و ادبی و حتی وزرای پادشاه بود.
وی در آخرین سالهای عمر خود، حضور ذهن و توانایی شناخت دوستان قدیمی و حتی توان
به پایان بردن جملات ساده را از دست داد و به بیحسی کامل دچار شد. وی سرانجام در
دوازدهم فوریۀ 1804 میلادی درگذشت.
از کانت آثار ارزشمندی در زمینههای معرفتشناسی، مذهب، قانون و تاریخ به یادگار
باقی مانده است.
یکی از ارزشمندترین آثار فلسفی کانت کتابی است تحت عنوان "سنجش خِرد ناب".
وی خود در این مورد میگوید که "این کتاب نتیجۀ دوازده سال اندیشۀ ژرف و
جدٌی است". اساس این کتاب در واقع حمله به علوم ماورای طبیعت یا همان
متافیزیک و معرفتشناسی سنتی است. از طرفی این کتاب در برگیرندۀ نظرات و اندیشههای
خود او در این زمینهها نیز هست. این کتاب توسط دکتر میر شمس الدین ادیب سلطانی
به فارسی ترجمه شده، که بهترین ترجمۀ این کتاب به شمار میآید.
تنها با یک دروغ، انسان شان انسانی خود را
تباه میکند.
تجربۀ بدون نظریه اغفالکننده است، اما نظریۀ بدون تجربه تنها به مثابه نمایشی در اندیشه
است.
از چوب کژی که بشر از آن ساخته شده چیز راست و درستی نمیتوان انتظار داشت.
شادمانی آرمان خِرد نیست بلکه تصورات آن
است.
کسی که به حیوانات ستمگری کند در رفتار با انسانها نیز خشن خواهد بود. قلب انسانها
را میتوان از روی رفتارشان با حیوانات قضاوت کرد.
... بنابراین مجبور شدم خِرد را بیرون کنم تا اینکه برای اعتقاد جا
باز شود.
چنانچه رفتار کِرمگونه داشتی از زیر دستوپا له شدن شکوه نکن.
خامی یعنی نداشتن توانایی استفاده از بینش بدون هدایت دیگران.
در قانون، شما زمانی مجرم هستید که به حقوق دیگران تجاوز کرده باشید اما در اخلاقیات
شما زمانی مجرمید که حتی به تجاوز به حقوق دیگران بیاندیشید.
قدرناشناسی جوهر بیاحترامی و خشونت است.
تمام خواستههای من چه در
بُعد نظری و جه در بُعد عملی ترکیبی از سه سوال است: چه میتوانم بدانم؟ چه بایستی
انجام دهم؟ چه امیدی میتوانم داشته باشم؟
این پایبندی به اخلاقیات نیست که موجبات شادمانی ما را فراهم میآورد بلکه این خود
ما هستیم که باید لایق شادمانی باشیم.
هیچ چیزی الوهیت ندارد مگر اینکه دلایلی قابل قبول برای همگان داشته باشد.
مذهب، بازشناخت تمام وظایف ما بر طبق فرامین الهی است.
علوم، دانشِ نظمیافته و دانایی، زندگی نظمیافته است.
افکار بدونِ مضمون تهی، و بینش بدون مفاهیم نابیناست.
بودن، انجام دادن است.
دو چیز به من بیشترین بدهکاری را دارند، آسمان پرستاره در بالای سرم و قوانین
اخلاقی در درونم. |