سال اول / شمارۀ هفتم / سخن سردبیر/ وجدان آگاه

وجدان آگاه


سیاست گـــر
سوار است و سمندی تیزرو دارد

حقیقت چون کمندش، سخت گردن در گرو دارد

"رذیلت" گرچه پیش ظلم گـــردن خم کند، شاید

"فضیلت" گردنی –در عین ذلت– خَــم نشو دارد

                                               از کلیات شهریار

با سلام

وجدان آگاه منصفانه ترین دادگاه
است. فرقی ندارد که در شرق عالم باشی یا در غرب، در عصر آتش باشی یا در عصر اتم، نصارا باشی یا جهود، گَبر باشی یا زندیق، مسلمان اَثنی عشری باشی یا مُلحد، پیرو دین مانی باشی و یا مَزدک. دین دار دو آتشه باشی و یا مست لایعقل و بی دین. دکتر و مهندس باشی یا رفته گر. دارا باشی یا ندار و خلاصه هرکه و هرچه که می خواهی باشی ولی انسان نباشی. انسانی با وجدان بیدار. وجدان آگاه و بیدار بزرگرترین نعمتی است که در وجود هر کس به ودیعه گذاشته شده است. آنچه که در انتهای هر روز و قبل از سر به بالین گذاشتن به سراغ مان می آید همانا وجدان آگاه ماست. وجدان آگاه همانند دادگاه و محکمه ای است که در ضمیر هر کسی نهفته است. در انتهای روز؛ و به عبارتی در پایان سفر عاریه ما به عالم مادی، مهم این است که خود، در باره اعمال و رفتار های خود چگونه قضاوت کنیم. مهم نیست دیگران در مورد ما چگونه قضاوت می کنند و یا چه بُعدی از شخصیت ما را می بینند. مهم این است که خود چگونه به چهره واقعی و بی نقاب خود می نگریم. و آیا خود از آنچه انجام می دهیم خرسندیم یا نه؟ فعال بودن این وجدان آگاه می تواند سر منشاء سرور و شادمانی ابدی در درون باشد.
متاسفانه یکی از ایراد هایی که می توان از مذاهب به طور عام گرفت، نقش آنان در منحرف کردن این وجدان آگاه و غریزی در وجود انسان هاست. هر یک از مذاهب، حداقل مبلغین آنها در عصر حاضر، به نوعی کلاهی شرعی برای وجدان بیدار و آگاه افراد می دوزند و اینجاست که این وجدان پاک و آگاه تو دیگر در اختیار تو نیست و تسخیر عقاید مذهبی و ایدوئولوژیکی تو می گردد. بدین سان تو هر آنچه که می خواهی و می خواهند انجام می دهی و هیچ احساس گناهی هم نمی کنی. اینجاست که می گویند عمله های شیطان از خود شیطان منفورترند چرا که خود را تنها موظف به اجرای فرامین او می دانند. به راستی مفهومی به نام انجام وظیفه وجود ندارد هر چند که ما به دفعات آن را در محاورات روزمره خود بکار می بریم. اگر عملی و یا درخواستی با معیار های درونی و وجدانی ات سازگاری ندارد نباید آن را بپذیری. و چنانچه چشم و گوش بسته پذیرفتی این یعنی نادیده گرفتن وجدان آگاهی که به طور غریزی در وجودت نهفته است.
عامل دیگری که بازدارنده عملکرد این وجدان آگاه است، تکرار و نادیده گرفتن عمل ناپسند و نشندیدن صدای ضمیر ناخودآگاه درون است. یا همان "تخم مرغ دزد شتر دزد می شود"ی که می گویند. و چقدر مفهوم این ضرب المثل درست است. البته وجدان بیدار فرد تا حوالی "سگ و گربه" دزدی ها هنوز عمل می کند و ندایی از درون، آگاهت می کند. (یاد حکایت شیرین اوستا عَلم، اوستا عَلم ... این یکی رو بکش قلم اکبر عبدی افتادم در یکی از سریال های قدیمی او در محله برو بیا اگر درست در خاطرم مانده باشد) ولی چنانچه این نداها را نادیده بگیری و به مرحله "شتر" دزدی برسی شاید دیگر دیر باشد.
اگر عمل خلافی انجام می دهید و صدایی از درون خود نمی شنوید مطمئن باشید که به مرحله شتر دزدی رسیده اید. البته این به معنای پایان راه نیست و همیشه راه برگشت وجود دارد هر چند که انرژی و تلاش بیشتری باید صرف کرد تا به تعادل رسید.  
 البته نه قصد دارم که نقش پدربزرگ ها و ناصحان دینی را بازی کنم و نه منظورم نفی مذهب و یا اعتقادات مذهبی و ایدوئولوژیکی است. مذهب پدیده ای کاملا شخصی است و هر کس مختار است پیرو هر آیین و مسلکی که می خواهد باشد. انسان موجودی است مختار و هر شخص با توجه به رشد فکری و بینش عمومی نسبت به جهان پیرامون خود، تصم
یم می گیرد که "این" باشد یا "آن".

آنچه که من به آن معتقدم، وجود نیرویی است در طبیعت که در درون هر انسانی نهفته است. نام این نیرو "وجدان آگاه" است. قدرت بازدارندگی و اصلاح کنندگی این نیرو فراتر از هر مذهب و آیینی است به شرط آنکه کمی ممارست کنی. و اگر صدای این خودِ درونی را شنیدیم و به آن عمل نمودیم، هرشب با روانی پاک و آسوده سر به بالین خواهیم گذاشت و در انتهای راه نیز سفر خود را آسوده تر طی خواهیم نمود.
اگر تلاش کنیم که وجدان آگاه خود و دیگران را به نوعی از گرد و غبار و تیرگی ها پاک کنیم به یقین روز و روزگاری بس بهتر و آسوده تر درانتظار ما و بشریت خواهد بود. 

ننگ بر آنكه در اين جنگل شَر
گــــرگ گرديده چو گرگانِ دگر

با سپاس

فرداد فرشته هوش

 

Comments