چرا "ویس و رامین" بخوانیم؟ دکتر ماریا صبای مقدم
بسیاری از ما ایرانیان از کودکی با داستانهای "لیلی و مجنون"، "یوسف و زلیخا" و حتی "رومئو ژولیت" آشنا بوده ایم، اما با برخی از داستانهای ایرانی الاصل آشنایی نداشته و نداریم. برای مثال، من به طور کاملا تصادفی با منظومه "ویس و رامین" آشنا شده و متوجه شدم که داستانی از ایران باستان است. پس از خواندن منظومه، شروع به کنکاش کردم ومتوجه شدم که این داستان حقیقتا از نظر غالب مردم دور مانده و بسیاری افراد حتی اسم آن را هم نشنیده اند. ممکن است این مسئله خیلی عجیب یا غیرعادی به نظر نیاید، چرا که سرنوشت بسیاری از آثار قدیمی ما فراموشی است. اما نکته ای که در باره "ویس و رامین" توجه مرا به خود جلب کرد و مصمم شدم که داستان را بشناسانم، این بود که کم نام شدن این منظومه تا اندازه ای عمدی بود. به نظر می رسید که از هزار سال پیش تا کنون تلاش هایی در بدنام و نهایتا کم نام کردن منظومه صورت گرفته که در دوران حاضر به حذف این اثر با ارزش ادبی از برنامه کلاسهای ادبیات انجامیده و این سرگذشت کمتر منظومه ای در ادبیات فارسی است. من نوشته را با توضیح کوتاهی در باره داستان، اهمیت ادبی و تاریخی آن آغاز می کنم و سپس به بررسی مختصرپاره ای از دلایل کم نام شدن و نتایج آن می پردازم. "ویس و رامین" از معدود داستان های عاشقانه ایرانی به جا مانده از زمان پیش از اسلام در ایران است. این داستان توسط فخرالدین اسعد گرگانی درحدود 1000 سال پیش به نظم درآمده. محققین این داستان را متعلق به زمان اشکانیان یا پارت ها یعنی حدود 2000 سال پیش می دانند. اهمیت داستان هم به لحاظ استقامت و کیفیت داستان و شیوایی زبان آن و هم به عنوان یکی از تنها آثار بجا مانده از دوران اشکانی که دریچه ای به شناخت آداب و احوال مردم آن دوره می گشاید، است. گرگانی پیشقدم غالب شعرای ما در قصه سرایی به نظم بوده و موضوع و نحوه سرودن شعر، توصیفا ت و ... در "ویس و رامین" مورد تقلید بسیاری شاعران دوره های بعد قرار گرفته است. مثلا گفته شده که نظامی "خسرو و شیرین" را به تقلید یا با سر مشق از "ویس و رامین" سروده. دلیل این ادعا وزن یکسان شعر در دو منظومه که تا قبل از "ویس و رامین" چندان مرسوم نبود، شباهت های بسیار بین اتفاقات دو داستان، توصیفات و اشعار بین دو منظومه است و از آنجایی که گرگانی "ویس و رامین" را حدود صد و سی سال قبل از "خسرو و شیرین" نظامی سروده، طبعا او نمی توانسته از نظامی تقلید کند. روانی و سادگی و بکاربردن واژه های مستعمل و ساده زبان، یکی از جالب ترین ویژگی های منظومه "ویس و رامین" است. این شیوه طبیعی و دلپذیر بعدها مورد توجه واقع شد و سعدی آن را به سرحد کمال و زیبایی رسانید. چیره دستی در وصف، سادگی و پیراستگی و طبیعی بودن شعر، تاثیر گذاری داستان را به نهایت می رساند. گرگانی از اکثر علوم متداول در آن عصر از جمله نجوم بهره داشته و در گفتاری که در توصیف شب پرداخته، اصطلاح های علمی نجوم را با دقت تمام بر می شمارد و هر یک از صورت های فلکی را در جای خویش ذکر می کند و خصوصیات هر یک را چنانکه در علم نجوم آن عصر رایج بوده است بازمی گوید. این نیز یکی از مواردی است که بعدها مورد تقلید شاعران دیگر نیز قرار گرفت. استفاده گرگانی از موضوعات مختلف مربوط به فرهنگ مردم از جمله ضرب المثل ها، جانوران افسانه ای، قصرها و بناهای عجیب و سحر آمیز، اعتقاد به جادو و طلسم و ... اطلاعات گرانبهایی از عادات و رسوم و معتقدات مردم آن زمان به دست می دهد. ممکن است که همه اینها از نسخه اصلی داستان گرفته نشده باشد، ولی قدر مسلم در زمان گرگانی هنوز این اعتقادات زنده بوده است. گرگانی همچنین داستان را با روالی منطقی پیش می برد و تمرکز خط اصلی داستان را با آوردن داستان در داستان، شیوه ای که بکرات در آثار جامی یا "کلیله و دمنه" بکار رفته، تحت تاثیر قرار نمی دهد. داستان پایان خوش بینانه ای دارد که با کامیابی و آرامش و بدون قتل و خونریزی ختم می شود و با داستان های دوران پس از اسلام که معمولا عشق ها با ناکامی و جدایی خاتمه می یابند، متفاوت است.
اتفاقات و روابطی که در طول داستان نمایان می شوند، متعلق به دورانی بس دور و بیانگر عرف و رسوم دو هزار سال پیش هستند و ممکن است که با اخلاق، عرف و حتی قانون این زمان ناسازگار باشند. مثلا ازدواج خواهر و برادر که در زمان اشکانیان به لحاظ گوناگون از جمله اهمیت خویشی و خون پذیرفته شده بوده که در این دوران قابل قبول نیست. ماهیت داستان که قهرمانان آن در پی عشق، نام و نسب و قراردادهای اجتماعی و اخلاقی را نادیده می گیرند نیز خشم و سرزنش بسیاری را در طی هزارسال که از زمان به نظم در آوردن داستان می گذرد، برانگیخته. آنان که این داستان را پرداخته اند، از سرشت انسان که آمیزه ای از بد و خوب است، بخوبی آگاه بوده اند و کوششی در پنهان کردن جنبه بد او نکرده اند. گرگانی نیز شاعری صریح و بی پرواست و تکلف و صنعت نه در لفظ و نه در معنی برای او ارجی ندارد. او به صراحت بیان می کند که عشق واقعی فراتر از دین و اخلاق و محق اتحاد جسمانی در خارج از چهارچوب ازدواج است. چندین قرن از زمان سرودن "ویس و رامین" می گذرد تا همدردی گرگانی با دو عاشق جوان، در ادبیات غرب توسط کسانی مانند دی اچ لارنس در "معشوق بانو چاترلی" و کیت شوپن در "طوفان" تکرار شود. منظومه نیز بیش از سایر منظومه ها مانند "خسرو و شیرین" به "آتش پرستی" و "گبری" تمایل دارد که این موضوع هم نمی تواند مورد پسند افراد متعصب و ظاهر بین باشد. این عوامل دست به دست هم داده و باعث شده که داستان در طول زمان کم نام تر و کم نام تر شود. اما این اثر مربوط به دورانی دیگر و تمدنی دیگر است و طبعا نمی تواند با موازین اخلاقی و دینی قرن ها بعد منطبق باشد. در زمان گرگانی، مردم عادی این داستان را بسیار دوست می داشته اند. وقتی خواجه عمید درباره "ویس و رامین" می پرسد، گرگانی پاسخ می دهد که "ویس و رامین" حکایتی مملو از عجایب بی شمار بوده که مهان و بزرگان از آن پند می آموخته اند و مردم عادی نیز آن را بسیار دوست می داشته اند. به نظر نمی رسد که در آن زمان کسی، چه صاحبان قدرت و کلام و چه مردم عادی، مسئله ای از نظر اخلاقی با این داستان داشته باشند و مسایل اخلاقی و تعارضات از حدود یک قرن پس از سروده شدن منظومه آغاز می شود. لازم به توضیح است که کسانی چون عوفی و رازی منظومه را ستوده اند و شرق شناسان بسیاری از جمله مینورسکی، موریسون، واردرپ، ... منظومه را موضوع مطالعه و بررسی و ترجمه و نقد قرار داده اند و هیچیک از آنان انتقاد اخلاقی بر آن ندارد. "ویس و رامین" تنها داستان زمان گذشته ما نیست که از آن کم اطلاع یا کاملا بی خبریم، اما تنها داستان زمان ایران باستان است که به نظر می رسد که خود بخود به دست فراموشی سپرده نشده. علیرغم زیبایی داستان و ارزش ادبی و تاریخی، این منظومه به واسطه معیار غیر منصفانه غیر اخلاقی بودن از برنامه درسی دانشگاه ها بیرون مانده. باید در نظر داشت که سنجش و نقد هر اثر ادبی باید در چهارچوب زمان آن اثر انجام شود. از طرفی ادبیات و اخلاق در ایران، قرن ها بر روی دو خط موازی حرکت کرده اند و ما اگر محتوای آثار ادبی را با موازین اخلاقی و فکری زمان خود بسنجیم، باید بر بسیاری از آثار بزرگ ادبی، از لحاظ اخلاقی خط بطلان بکشیم. به واسطه قضاوت های عده ای، اکنون مردم عادی این قصه را نمی دانند و طبعیتا در باره آن نمی توانند قضاوتی بکنند. هراس من از این است که داستان و منظومه کاملا به فراموشی سپرده شوند و ما از خواندن یکی دیگر از آثار زیبا و با ارزش ادبی خود برای همیشه محروم شویم.
منابع 1. جام جهان بین، محمد علی اسلامی ندوشن، چاپ گلشن، تهران، 1374، ص. 197 -248. 2. ویس و رامین، داستانی بر اساس منظومه ویس و رامین، ماریا صبای مقدم، نغمه زندگی، تهران. 3. ویس و رامین، به اهتمام مجتبی مینوی، کتابخانه و مطبعه بروخیم، تهران، 1314. 4. ویس و رامین، داستان عاشقانه پارتی، ولادیمیر مینورسکی، پژوهشنامه موسسه مطالعات آفریقا و شرق، جلد 11، شماره 4، دانشگاه لندن، ص. 763-741 ، 1946.
سوتیتر ها:
|