سال اول / شماره ششم / نیک ویچچ

نشانه ای از قدرت شگرف پروردگار
نیک وُیچِچ
گرد آوری و ترجمه از مهرگان




... که دردها، رنج ها و سختی هامان را چیزی جز برای شادی و لذت بردن از آنها به حساب نیاوریم.
                                                                                                                       آیه ای از انجیل


نام من نیک ویچچ است و من به خداوند این افتخار را می دهم، که چگونه وجود مرا دلیلی بر این قرار داده تا قلب هزاران انسان را در سرتاسر دنیا به لرزه در آورد.

... که دردها، رنج ها و سختی هامان را چیزی جز برای شادی و لذت بردن از آنها به حساب نیاوریم
... از آنجایی که والدین من مسیحی هستند و پدرم که یک کشیش است، هر دوی آنها معنی این آیه از انجیل را به درستی می دانستد. هر چند که در سحرگاهان 4 دسامبر 1982 در ملبورن استرالیا تنها دو کلمه ای که در ذهن آنها جاری بود، این بود که "جل الخالق! "
چرا که اولین فرزند آنها بدون دست و پا به دنیا آمده بود. آنها حتی فرصت این را نداشتند که به این مسئله درست فکر کنند. پزشگان هم هاج و واج مانده بودند و هیچ پاسخی برای این مسئله نداشتند. حتی هنوز هم هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد و نیکولاس هم اکنون دارای برادر و خواهر دیگری است که همانند همه کودکان دیگر سالم به دنیا آمده اند.

تمام کلیسا به خاطر به دنیا آمدن من به عزاداری نشست و والدین من آسیب شدیدی دیدند. همه می گفتند: اگر خداوند به راستی "خداوند عشق" است، چرا اصولا باید همچین اتفاق ناگواری برای موجودی بیافتد؟ پدرم گمان می کرد که من برای مدت زیادی زنده نخواهم ماند. هرچند که معاینات پزشکی نشان داد که من کودک سالمی مانند همه کودکان دیگر هستم و تنها فاقد دو دست و دو پا می باشم.

و ما همه می دانیم که در هر چیزی خداوند بهترین ها را به آنهایی که دوستش دارند هدیه می دهد. و من معنی این آیه را با تمامی ذرات قلبم به درستی درک کردم و قانع شدم که چیزی به عنوان شانس، بخت و اقبال، و اتفاقات "بدی" که در زندگی ما می افتد، وجود ندارد.
من به این شهود رسیده بودم که خداوند هیچ اتفاقی را در زندگی ما بدون دلیل بوجود نمی آورد. من نشانه ای از قدرت شگرف پروردگارم.

من معتقدم که اگر شما آرزو و خواستۀ انجام کاری را داشته باشید، و اگر خواست خداوند هم در آن باشد، قطعا در زمان مناسب به آن دست خواهید یافت.  ما به عنوان مخلوقات زمینی مدام انواع محدودیت ها را بدون هیچ دلیلی به زندگی خود راه می دهیم. و از همه بدتر همۀ این محدودیت ها را به خدا نسبت می دهیم.

                                                                                             برگرفته از سخنرانی نیک ویچچ  


نیکولاس جیمز وُیچِچ[1]، 28 ساله، متولد 4 دسامبر 1982 میلادی، خطیب، سخنران انگیزه دهنده[2] و مدیر مسئول موسسۀ غیر انتفاعی مسیحی "زندگی بدون دست و پا"[3] می باشد.

نیک ویچچ متولد ملبورن استرالیا و اولین فرزند خانوادۀ صِربی تبار مهاجر به استرالیا است که با بیماری بسیار نادر "تترا آملیا"
[4] دیده به جهان گشود. بیماری فقدان هر دو دست از شانه ها و هر دو پا از باسن به پایین.  

زندگی نیکولاس انباشته از مشکلات و سختی های فراوان بود. در کنار تمامی این مشکلات بدون شک یکی از آن ها قوانین ملکه ویکتوریا بود که از حضور فردی با معلولیت های جسمی، مانند نیکولاس، در مدارس عمومی جلوگیری می کرد. هر چند که او از نظر فکری هیچ گونه مشکلی نداشت. با نزدیک شدن سن وی برای رفتن به مدرسه، این قوانین تغییر کرد و نیکولاس از اولین دانش آموزان معلولی بود که از قوانین جدید استقبال نمود و شروع به تحصیل با امکانات ویژه نمود. خوشبختانه پای چپ معلول و چند سانتی متری نیکولاس، دارای دو انگشت است که نیکولاس از آنها و همچنین از دستگاه ویژه ای که برای او شد بود، برای نوشتن و گرفتن اشیا استفاده می کرد. وی آموخت که از انگشتان و پاشنۀ پای معلول خود برای بکار گیری کامپیوتر و تایپ کردن استفاده کند. وی همچنین آموخت که چگونه توپ تنیس را پرتاب کند، ضرب بنوازد، موهای خود را شانه کند، مسواک بزند، به تلفن پاسخ دهد، صورت خود را اصلاح کند و برای خودش یک لیوان آب تهیه کند.

با تمام این تفاسیر و به دلیل تمسخر و اذیت دیگران در مدرسه، نیکولاس دچار افسردگی شدید شد و در سن هشت سالگی اقدام به خودکشی کرد که موفقیت آمیز نبود. بعد از سال ها خواهش و تمنا از خداوند که دست ها و پا هایش را به وی برگرداند، به نیکولاس الهام شد که هر آنچه و هر آنکه که هست، می تواند سرمشقی برای دیگران باشد. این بود که شروع به ستایش و تشکر از خداوند نمود به خاطر اینکه زنده است. در اصل نکته اساسیی که زندگی نیکولاس را دگرگون نمود، مقاله ای از یک روزنامه در مورد فردی کاملا معلول بود که مادر نیکولاس به وی نشان داد. این مقاله او را به تفکر وا داشت که وی تنها موجود این هستی نیست که باید با مشکلات دست و پنجه نرم کند. وی وقتی که هفده ساله بود شروع به سخنرانی و راهنمایی کردن دیگران در گروه کوچکی نمود که با آن ها به عبادت می نشست. و این امر او را به سوی راه اندازی سازمان غیر انتفاعی "زندگی بدون دست و پا" هدایت نمود.

نیکولاس ویچچ در سن بیست و یک سالگی در رشته حسابداری و برنامه ریزی مالی از دانشکده فارغ التحصیل شد. وی پس از آن مسافرت های دور دنیای خود را به عنوان سخنران انگیزه دهنده آغاز نمود. بیشتر تمرکز او بر روی مشکلاتی انگیزشی است که نسل های نوجوان با آن روبرو هستند. هر چند که وی برای سازمان ها و ارگان های مختلف هم سخنرانی می نماید اما هدف اصلی و نهایی نیکولاس این است که به عنوان سخنران انگیزه دهندۀ بین المللی برای مسیحیان و غیر مسیحیان ادامه کار دهد.
نیکولاس به طور مرتب در حال مسافرت به کشور های مختلف دنیاست تا برای کنگر های مسیحی، مدارس و جلسات سازمان های مختلف سخنرانی کند. وی تا کنون برای بیش از دو میلیون مخاطب، در دوازده کشور جهان و در چهار قاره (آفریقا، آسیا، استرالیا و آمریکای شمالی) سخنرانی نموده است.

نیکولاس امید داشت که تا سن 25 سالگی از نظر مالی کاملا مستقل شود. او همچنین آرزو داشت که بتواند سخنانش را از طریق برنامه های نمایشی تلوزیونی از قبیل برنامه های تلوزیونی "اُپرا وینفری"[5] و نگارش کتاب به گوش همه جهانیان برساند. اولین کتاب وی تحت عنوان "نه دست، نه پا، نه نگرانی"[6] اخیرا انتشار یافته است.
دی.وی.دی آموزشی او تحت عنوان "دلایل گرانبهاتر زندگی"
[7] در وب سایت موسسه "زندگی بدون دست و پا"[8] موجود می باشد. بیشتر این دی.وی.دی در سال 2005 فیلم گرفته شده است که خلاصه ای از شرح زندگی خصوصی او می باشد. و اینکه وی علی رغم نداشتن دست و پا، چگونه به کار های معمولی روزانه خود می پردازد. بخش دوم این دی.وی.دی فیلم هایی از سخنرانی های انگیزشی اولیه نیکولاس در کلیسای بریسبین[9] می باشد.
نیکولاس همچنین به ایفای نقش در فیلم "سیرکِ پروانه"
[10] پرداخت که بالاترین جایزه فستیوال "دور پست پروجکت"[11] در سال 2009 را به خود اختصاص داد. این فیلم همچنین جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره "متود فست فیلم"[12] را به خود اختصاص داد که ویچچ به عنوان بهترین هنرپیشه در این فیم کوتاه شناخته شد. 

نیکولاس ویچچ در حال حاضر در کالیفرنیای آمریکا زندگی می کند.

******

یــــکی روبهی دید بی دست و پای      فرو مانـد در لطف و صُنع
خــــــــدای
که چون زندگانی به ســـــر
می‌برد؟     بدین دست و پای از کجا
می‌خــورد؟
...
بخــور تا توانی به بازوی خویـــــــش    که سعیت بود در تـــرازوی خــــــویش
چــــــو مردان ببر رنج و راحت رسان    مخنث خـــــورد دســترنج کــــــــسان
بگـــــــیر ای جوان دست درویش پیر    نه خود را بیفکن که دستم
بگـــــــــیر
خــــدا را بر آن بنده بخشـایش
است    که خلق از وجودش در آسایش است

کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست    که دون همتانند بی مــــــغز و پوست
کسی نیــــــک بیند به هر دو سرای    که نیکـــــــــی رساند به خلق خدای
    
                                                          استاد سخن سعدی شیرازی

پانویس ها:

1. Nicholas James Vujicic
2.
Motivational Speaker
3. Life Without Limbs

4. Terta-amelia
5. The Oprah Winfrey Show

6.
No Arms, No legs, No Worries
7.
Life’s Grater Purpose
8.
http://www.lifewithoutlimbs.org
9.
Brisbane
10.
The Butterfly Circus
11.
Doorpost Film Project
12.
Method Fest Film Festival

 

Comments