سال اول / شماره پنجم / زندگینامه / محمد جمالزاده

آغازگر داستان نویسی در ایران

سید محمد علی جمال زاده

به اهتمام دکتر ماریا صبای مقدم






سید محمد علی جمال زاده را پایه گذار داستان نویسی جدید فارسی و آغازگر سبک رئالیستی در ایران نامیده اند. 14 مجموعه داستان، هفت ترجمه، و دویست و سی و نه مقاله در زمینه های گوناگون آثار به جا مانده از وی است. داستان های جمال زاده به زبان های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ایتالیایی و ژاپنی و غیره ترجمه شده است. در سال 1959 یونسکو برگزیده ای از داستان های او را در مجموعه ای منتشر کرد.

سید محمد علی جمال زاده در سال 1270 خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد. پدر وی از خطیبان مشهور مشروطه بود که در به ثمر سانیدن انقلاب مشروطه نقش موثری داشت و سرانجام به حکم محمد علی شاه به قتل رسید.

پدر جمال زاده فرزند را در دوازده سالگی برای تحصیل به بیروت فرستاد. پس از قتل پدر به مصر، فرانسه و سویس رفت و در فرانسه در رشته حقوق درجه لیسانس گرفت. پس از 15 سال اقامت در آلمان به سویس رفت و در دفتر بین المللی ژنو با سمت مامور مطالعۀ قوانین و مقررات کار مشغول به کار شد. او در تاسیس وزارت کار در ایران نقش به سزایی داشت. چندی نیز در دانشگاه ژنو زبان و ادبیات فارسی تدریس کرد. 

 

جمالزاده فعالیت های خود را با پژوهش آغاز کرد و نویسندگی را با نگارش مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی در مجله کاوه شروع کرد. پس از تعطیلی کاوه با مجله فرنگستان در برلن و سپس با روزنامه های ایران همکاری کرد.


آثار جمالزاده را می توان به شش گروه تقسیم کرد:


نوشته های پژوهشی

(گنج شایگان، تاریخ اقتصادی ایران، تاریخ روابط ایران و روس، فرهنگ لغات عامیانه)


نوشته های داستانی

(فارسی شکر است، یکی بود و یکی نبود)


نوشته های اجتماعی – سیاسی

(آزادی و حیثیت انسانی، تصویر زن در فرهنگ ایرانی)


ترجمه

(قهوه خانه سورات، خسیس)


خاطرات، تفننی

(هزار بیشه، کشکول جمالی، اصفهان)


انتقاد و معرفی کتاب

(نزدیک به هشتاد مقاله)


جریان داستان نویسی در ایران با جمال زاده آغاز شد. او روح ایرانی را در چهارچوب اروپایی داستان کوتاه ریخت و به ادبیات داستانی ایران جان تازه ای بخشید. او از نویسندگان اروپایی تاثیر گرفت اما خود زبانی مستقل و شیوا داشت.

جمال زاده داستان نویسی را با یکی بود یکی نبود آغاز کرد. این کتاب شش داستان را در بر می گیرد و اولین داستان آن "فارسی شکر است" نام دارد. این داستان ها در ابتدا در مجله ی کاوه چاپ شدند و مورد استقبال قرارگرفتند.  قصد جمال زاده در این داستان ارائۀ نمونه ای از یک نثر ساده با استفاده از گنجنیۀ فرهنگ و لغات مردم بود. با یکی بود یکی نبود مکتب و سکب رئالیستی در ایران آغاز شد و همین سبک و مکتب بود که در واقع شالودۀ جدید ادبیات داستان سرایی در ایران گردید. تازگی مضامین، طرز و اسلوب ارایه معانی در قالب تصویر از ویژگی های داستان های یکی بود و یکی نبود است. 


پیش از جمال زاده ابراهیم بیگ در سیاحت نامه و دهخدا در چرند پرند در ساده نویسی کوشیدند، اما جمال زاده محتاط تر از دهخدا، از زبان شکسته عامیانه استفاده نکرد و ترکیبی از زبان ادیبانه و زبان گفتاری را به کار گرفت.با به کار گیری لغات و اصطلاحات و امثال عامیانه از ساخت گفتاری در نوشتن بهره جست و به غنای نثر خود افزود. پس از چرند و پرند دهخدا، یکی بود یکی نبود مهم ترین رویداد نثر فارسی سدۀ  گذشته است. 

شیوه ی متفاوت و مستقل جمال زاده در نثر نویسی و تاثیر این شیوه بر ادب معاصر در واقع بیش و پیش از تاثیر او بر داستان نویسی ایران مطرح است. او نثر زنده و شیرین عامیانه را در خدمت داستان سرایی قرار داد. از نثر داستانی ساده و صمیمی در نگارش داستان های کوتاه استفاده کرد.  نثر یکی بود و یکی نبود از لحاظ تکامل نثر جدید فارسی در نیمه ی قرن بیستم دارای اهمیت تاریخی است. این نثر شیرین و زیبا به او توانایی توصیف و ایجاد فضا و خلق شخصیت های گوناگون می دهد. یکی از امتیازات جمال زاده قدرت طنزپردازی اوست که در آثار اولیۀ وی شیرین و خوش بینانه است. در نخستین داستان هایش به طور غیر مستقیم وارد میدان انتقاد اجتماعی می شود و با حربه ی طنز ریاکاران، متعصبان، دروغ گویان حاکمان و سیاست بازان را رسوا می کند. جامعه ی زمان جمال زاده تشنه شنیدن انتقادات اجتماعی در قالب طنز بود و او راه طنز و طنز نویسی را در قالب داستان های شیرین و لطیفه وار اجتماعی به روی نویسندگان جدید باز کرد.

جمال زاده هشیارانه مشکل نثر فارسی را تشخیص داد و با توجه به آثار ادبی اروپا راه درستی پیش پای نویسندگان ایرانی گذاشت. پیش از او نیز دهخدا و دیگران کوشیده بودند که نثر فارسی را از قید زبان علما و فضلا نجات دهند، یعنی زبانی که اهل قلم نه برای مردم عادی بلکه برای اهل فضل به کار می بردند. ولی این جمال زاده بود که در سال 1300 با چاپ یکی بود و یکی نبود در برلین نثر فارسی را پس از چند قرن تقلید از گذشتگان و تکرار مضامین پیشینیان رها کرد. در دیباچه آن او از فواید رمان که به عقیده او بهترین آینه برای نمایاندن احوال اخلاقی و سجایای مخصوص اقوام و ملت هاست داد سخن داد و اهمیت زبان محاوره و کاربرد کلمه های عوامانه را در نثر فارسی روشن کرد.

 

در مقدمه یکی بود و یکی نبود جمالزاده نظر خود را در باره ضرورت تغییر سبک نثر فارسی  نوشت و خود به شیوه ای نو به نگارش پرداخت. سبکی که داستان نویسان ایران پس از او مانند هدایت در آن راه گام برداشتند. جمال زاده معتقد بود که ایران از جهت ادبیات از غالب ممالک دنیا بسیار عقب بود چرا که در کشورهای دیگر ادبیات به مرور زمان تنوع پیدا کرده بود و به همه طبقات از فقیر و دارا و زن و مرد و کودک و سالخورده نفوذ پیدا کرده بود. در حالی که در ایران پا از شیوه پیشینیان بیرون نهادن را مایه تخریب ادبیات می دانستند و عموما همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است در ماده ادبیات نیز دیده می شود. به این معنی که نویسنده وقتی قلم در دست می گیرد، نظرش تنها متوجه فضلا و ادباست و اصلا التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص با سواد بسیاری که نوشته های ساده و بی تکلف را می توانند بخوانند و بفهمند در نظر نمی گیرد و خلاصه آن که پیرامون دموکراسی ادبی نمی گردد. 

جمالزاده بدون این که شعر را که رکن اصلی ادبیات فارسی بوده انکار کند رمان نویسی را اساس پیشرفت فرهنگی خواند و به دفاع از آن بر خاست. یکی بود و یکی نبود را به گفته خود نوشت که راه نوی پیش پای نویسندگان بعد بگذارد. ده سال بعد صادق هدایت با ارایه داستان هایش، آرزوی جمالزاده را برآورده کرد. از این جهت جمالزاده را پایه گذار ادبیات نوین ایران خوانده اند.

 

درون مایه داستان های جمال زاده ساده است و از تحلیل های روانی در آن ها خبری نیست.  داستان های او هنوز رنگ و بوی داستان های قدیمی را دارند، شخصیت ها ایستا هستند و او همواره از یک زاویه به آدم ها و حتی رویدادها می نگرد و از دگرگونی یا دگرگون کردن خبری نیست.  زاویه دید داستان های او شکل روایتی و تک گویی دارد. قهرمانان او در حین انجام عمل دیده نمی شوند بلکه راویان کارهای خود هستند. به همین دلیل، داستان ها در حد حکایت و روایت باقی می مانند و طرح داستان از میان می رود. جمال زاده مبتکر و  پیشگام در نوشتن داستان کوتاه به شیوه اروپایی است. اشخاص متفاوتی در داستان های او ظاهر می شوند و اغلب قهرمانان مردم متوسط کوچه و بازار مثل پنبه زن، بزاز، رمال، سورچی و غیره هستند. فضای داستان های جمال زاده قدیمی و مربوط به دورۀ قاجاریه یا قبل از آن است.


جمال زاده در آثارش به داشتن و نداشتن می پردازد. نومیدی در نوشته های او جنبه سیاسی و اجتماعی دارد و در نتیجه برای خوانندگان قابل لمس و فهم است. سرچشمه الهام او تجربه ها و خاطرات شخصی است. جمال زاده از کردار و رفتار متعصبانه و نادرست خادمین به مذهب ایراد می گیرد.

 

 بدعت او در توصیفات و به ویژه تصاویر و تمثیلات، متل ها، نکات و استعارات و امثال و حکم است که بسیار به جا و موثر به کار گرفته شده اند. نثر وی ساده و بی تکلف و قابل خواندن و فهم برای عموم درس خوانده ها بود. شرح روابط فرهنگی و اجتماعی اهل کوچه و محل از دیگر ویژگی های داستان های اوست. جمال زاده تصویری از زندگی اجتماعی در کوچه و محله های تهران و شهرهای دیگر به دست می دهد. جمال زاده نویسنده رئالیست و ناقد اجتماعی است که فردیت آدم های داستان هایش با تیپ و محیط اجتماعی شان سخت آمیخته است. خلقیات اینان بیش از روحیاتشان مطرح است. آدم های داستان های او به شخصیت نزدیک می شوند اما در حد خلقیات و رفتار و  خواننده از اعماق روحیاتشان اثری نمی بیند. تاکید او بر انواع یا تیپ های گوناگون و نه شخصیت ها و فردیت های دقیق و ویژه با روحیات منحصر به فرد است.

از ایرادهایی که در شیوه داستان نویسی پس از 1320 به جمال زاده گرفته اند، این است که نوشته های وی بر اساس ایران زمان قاجار هستند. این نکته را نویسنده خود تایید می کند که در ایران نبوده و از آن چه بر مردم می گذشته خبر نداشته، پس در موضوع داستان های خودف به آن چه از گذشته در خاطر دارد تکیه می کند.

 

جمال زاده در سال 1355 قسمتی از کتاب های کتاب خانه خود را در سه مرحله به کتاب خانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران بخشید. ضمنا اجازه داد که زیر نظر هیئت امنایی یک سوم از حقوق تالیف کتاب های نوشته او صرف خرید کتاب برای همان کتاب خانه بشود، یک سوم آن به دانشجویان مستحق که علاقمند به تحقیقات ادبی و تاریخی هستند بشود، و باقی مانده به یک موسسه خیریه در اصفهان داده شود.

در سال 1355 دانشگاه تهران به جمال زاده درجه دکترای افتخاری اعطا کرد.

اگر چه جمال زاده بیش از سیزده سال از عمر صد و شش ساله خود را در ایران زندگی نکرد، همواره پیوند خود با ایران را که زبان فارسی است حفظ نمود. در پایان کتاب سر و ته یک کرباس نوشته بود که آرزو دارد که در اصفهان در جوار زاینده رود به خاک سپرده شود. وی در هفدهم آبان 1376 در شهر ژنو در سویس چشم از جهان فرو بست، اما آرزوی او برآورده نشد و به جای آرمیدن بر کناره زاینده رود کنار دریاچه لمان در سویس به خاک رفت.   

 

منابع

  1. فرزانه، م. ف. (1376). جمال زاده و هدایت پایه گذاران ادبیات نوین فارسی، ایران نامه، سال شانزدهم، شماره 61، ص 25- 47.
  2. افشار، ایرج (1376). محمد علی جمال زاده، نامه فرهنگستان، شماره 3، ص 51-9.
  3. متینی، جلال(1376). جمال زاده و مخالفان او، مجله ایران شناسی، سال نهم، شماره 4، ص  645-600.
  4. کاتوزیان، محمد علی همایون (1376). قلتشن دیوان جمال زاده، ایران شناسی، سال نهم، شماره 4،  ص 690-672.
  5. ذوالفقاری، حسن (1377). یاد یاران، سید محمد علی جمالزاده، رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شماره 49، ص 15-21.
Comments