سال اول / شماره سوم / فرشتگان زندگی / بابک مدنی

فرشتگان زندگی

       بابک مدنی






مواردی که در این مقاله تحلیلی، کاربردی بطور فشرده مورد بررسی قرار می گیرد عبارت است از:

 

ü       شناخت کودکان و مراحل رشد آنان

ü       اصول تربیتی     

ü       کودک آزاری

ü       کنوانسیون حقوق کودک






شناخت کودکان و مراحل رشد آنان

شناخت کودکان

تنها در پرتو شناخت کودکان، انتظارات منطقی و رفتار صحیح خواهیم داشت و برای تغییرات منطقی، راهی منطقی در پیش خواهیم گرفت.
 

1.مفاهیم:


1.1شرطی سازی
: اگر رفتاری با در نظر گرفتن پاداش برای آن عمل تقویت شود، آن عمل با تکرار پاداش دهی یادگرفته می شود و می توانیم انتظار داشته باشیم که در آینده تکرار شود. و اگر هم با بی تفاوتی و بدون توجه مثبت (پاداش) و بدون توجه منفی (ابراز ناراحتی، خشم، ...) از کنار آن عمل نامطلوب بگذریم، ترک آن عمل را می توانیم انتظار داشته باشیم.


1.2 تعمیم سازی: در این فرایند، یادگیرنده آنچه را که یاد گرفته است برای موارد مشابه هم در نظر می گیرد.

1.3 سازماندهی و سازگاری: کودک با مکانیزم هایی، آنچه را که در اطرافش می گذرد و حس می کند سازماندهی کرده و سازمان شناختی آن سن را پی ریزی می کند. و برای سازگاری با محیط از دو فرایند درونی سازی (assimilation) و برونی سازی (accommodation) استفاده می کند.

1.4 مهمترین مراحل رشد روانی/ اجتماعی کودک (اریکسون):

ü       اعتماد اساسی در برابر بی اعتمادی (بدو تولد تا 18 ماهگی)
دریافت محبت بی دریغ و ارضای نیازهای اساسی بی تاخیر و تحقیر.

ü       خود پیروی کردن بجای شرم و گوشه گیری (19 ماهگی تا 3سالگی)
آغاز اتکا به خود با نوپایی و تحسین کودک در این مرحله با هر میزان موفقیت.

ü        ابتکار در برابر احساس بی لیاقتی (3 تا 4 سالگی)
طرحریزی کودکان برای کارهای خود که با راهنمایی والدین می توانند موفقیت را تجربه کنند.

ü       تلاش در برابرحس تحقیر (از 5 سال به بالا)
کار با ابزار و ساختن و همکاری با بزرگترها، که با روشهای درست، اشتباهات باید تصحیح شود و غرورشان جریحه دار نگردد و حس حقارت بوجود نیاید.

 

1.5 مراحل رشد ادراکی کودک (پیاژه):

ü       دوره حسی، حرکتی (تا 2سالگی)
در ابتدا کودک بر اساس بازتابها (مکیدن، گرفتن و ...) با محیط تعامل می کند و سپس بر پایه حواس و کارکرد عضلاتش (گرفتن، پرتاب کردن، دیدن و ...) دنیای خود را شناسایی می کند.

ü       دوره پیش از عملیات عینی کودک (2 تا 7سالگی)
از نمادهای ذهنی استفاده، و خیالپردازی می کند. بازیهای نمادین، نقش پذیری، صحبت کردن و پرسیدن، نقاشی و ... برایش فعالیت مطلوبی است.
 

ü       دوره فعالیت عینی (7 تا 11سالگی)
درک موقعیت واقعی اشیا و انجام تفکرات منطقی بر پایه مشاهدات مثل طبقه بندی، مرتب کردن و ...

ü       دوره تفکر صوری (11سالگی به بالا)
می تواند تفکر انتزاعی داشته باشد و به خلق ایده های انتزاعی بپردازد وبرای آن آزمایش طراحی کند.

ü       رشد هرکودک بطور طبیعی و براساس طرحی ذاتی، که خاص هر کودک است انجام می گیرد و باید بر اساس نیاز و درخواست هر کودک و هماهنگ با ویژگیهایش ،آموزشی برای پشتیبانی از او فراهم گردد.

 

1.6 مراحل رشد روانی / جنسی کودک (فروید):

ü       مرحله دهانی (Oral Stage) لذت جویی کودک از طریق مکیدن در اولین سال تولد

ü       مرحله مقعدی (Anal Stage) لذت جویی از عمل دفع در 2 تا 3سالگی

ü       مرحله آلتی (Phallic Stage) لذت از خود انگیزشی جنسی

ü       مرحله نهفتگی (Latency Stage) دوره آرامش جنسی تا آغاز نوجوانی

ü       مرحله جنسی(Genital Stage)



1.7 تحلیل متقابل: هر انسانی با گذر زمان و آموخته هایش و کششهای درونی،که بقا را برایش به ارمغان می آورند، از همکاری متقابل سه بخش سود می جوید، که از آنها با نامهای کودک (Child)، بالغ (Adult)، والد (Parent) یا به اختصار PAC یاد می شود.

"کودک درون انسان" لذت جوست و بدنبال گریز از سختی، رنج و مقررات.
"بالغ  درون انسان بدنبال انتخاب های منطقی و حسابگری.
"والد درون انسان"، بدنبال انضباط و جریمه و داوری.
 

در شبیه سازی آن با یک ورزش، می توان گفت که:

"کودک درون"، بازیگری است که دوست دارد فراتر از ضوابط عمل کند و تنها به فکر  خودنمایی و برد از هر راهی است.

"بالغ درون"، مربی است که بدنبال برد با رعایت ضوابط وبرنامه ریزی و تجزیه وتحلیل است.
"والد درون"، داور است که نقض ضوابط را با توقف بازی و جریمه گوشزد می کند.


کودکان هم این سه بخش را دارند و باید با هنرمندی والدین آگاه و مهربان، ضمن برآورده شدن حس لذت بردن از زندگی، برای برد کودکان، به آنان موارد منطقی، ضوابط و جریمه آموزش داده شود.  



2. کاربردها:


بر اساس رهیافتهای علمی و مفاهیم موثر بر رشد کودک درمیابیم که طیف وسیعی از مشکلات با کودکان ازسه منبع سرچشمه می گیرد:


1. الگوها
(ویژگی های خود الگوها، آموزش مستقیم و از همه مهمتر، غیر مستقیم آنان، فضایی ارتباطی یا فضایی رزمگاهی که ایجاد می کنند)


2. عدم تناسب
(عدم تناسب مطلوبیت های کودک با خواست والدین، عدم تناسب خواست ها با توان کودک، و ...)


3. مشکلات پزشکی و روانپزشکی
(کودک یا والدین و اطرافیان)

بنابراین مسائلی که بزرگتران با کودکان دارند، مسائل کودکان به تنهایی نیست، بلکه مسائلی است که بزرگتران نقش اول را بازی می کنند و خود کاوی و خودسازی بزرگتران بسیار راهگشاست.


برخی از کاربردها:

ü       تشویق کودکان به هر کار غیر آسیب زایی که استقلالش را سبب می شود. چون راه رفتن، که با وجود افتادن کودک، باز تشویقش می کنیم.

 

ü       تشویق کودکان برای آشامیدن و خوردن با وجود کثیف شدن لباس، بدون  کوچکترین ابراز ناراحتی  و در عوض استفاده از پیشبند و ... و همچنان تشویق عمل درست با حفظ صمیمیت کامل

ü       تشویق به آنچه کودک انجام می دهد، اگر که موفقیت کامل دارد یا با موفقیت کامل نیست ولی پیشرفت نسبی دارد را باید تشویق کرد. و یا خسته می شود و ادامه نمی دهد که در اینجا هم باید با تحسین روبرو شود.

ü       نباید با موفقیت و زندگی بر اساس منطق 0 و 1 عمل کرد. (شکست یا پیروزی، خوب یا بد، دروغگو یا راستگو و...) بلکه باید بر پایه منطق فازی عمل نمود و دانست که بینهایت حالت می تواند بین 0 و 1 قرار گیرد و هر حالت را هم،  باید با دید مثبت بیان کرد.

ü       بی تفاوت بودن به حرف نامربوطی که کودک گاهی بر زبان می راند.
(واحتمالا از خود والدین هم یادگرفته است و مهمتر از همه، بازنگری اساسی  والدین در مدیریت رفتار خودشان)

 

ü       مک زدن و به دهان گرفتن هرچیزی ناشی از تعمیم مکیدن سینه مادر: بنابراین عدم پرخاشگری برای این فرایند کاملا طبیعی کودک در مواردیکه سایر اشیا را به دهن می گیرد و در عوض گذاشتن اشیا ی غیر خطرناک و تمیز در اختیار کودک و به آرامی جدا کردن اشیا از دهانش.
 

ü       قبل از انتقاد از رفتاری از کودکان (دروغگویی، بد دهنی و ناسزاگویی، شلختگی، کمرویی، پرخاشگری، بی استعدادی و ...)، بهتر است بررسی شود که تعمیم و بازتابی از توان، استعداد و رفتار خود والدین نیست. و همچنین بهتر است، بجای انتقاد، بدنبال جانشینهای انتقاد باشیم.

ü       مدارس باید بجای برنامه_محوری (داشتن برنامه ثابت برای همه دانش آموزان) کودک_محور باشد. (مدرسه دارای برنامه های مختلف آموزشی برای پوشش سلیقه های مختلف کودکان باشد تا آنچه را که دوست دارند بیاموزند و موارد ضروری آموزش چون حساب و ... از طریق ابزارها و برنامه هایی که مورد توجه کودکان است، به آنها آموزانده شود.

 

ü       در خانه، هرگز هیچ کودکی با هیچ کودک دیگر نباید مقایسه منفی شود و  لحن کلام هم برای مقایسه مثبت، نباید آنچنان باشد که آن کودک دیگر (حتی غایب در آن زمان) تحقیر شود.

 

ü       در مدارس، هیچ کودکی نباید با دیگری مقایسه منفی شود. باید بر نقاط قوت هرکودک  تاکید شود و برای شکوفا شدن استعداد های مختلف سرمایه گذاری شود (ورزش، هنر، علم و ...)

 

ü       برخورد انسانی و محترمانه با سرمایه های انسانی و غنی کردن زندگی با تفاوتها و مسیر دهی به کششهای متفاوت در کودکان و تمرکز بر استعداد هر کودک:
قدرت بدنی، قدرت بازیگری و نمایشگری، سخنوری، خنداندن دیگران، نواختن موسیقی، قدرت برقراری ارتباطات اجتماعی، نقادی و ...

ü       تشویق کودکان به انتخاب فعالیتهایی در زمینه های هنر، ورزش، مطالعه کتاب، دوستی با دوستان خوب (پس از شناخت کافی). با ورزش سبک با کودک ازسنین نوزادی، قصه خوانی، برگزاری مهمانی با دوستان  کودک و ...

ü       دانستن مراحل رشد و احترام گذاردن به هر مرحله و غیر طبیعی ندانستن آن و عدم برخورد تحقیر آمیز و همچنین با توجه به هر مرحله، انتظارات منطقی همان مرحله را باید داشته باشیم و برنامه هایی خاص آن مرحله ترتیب دهیم و هماهنگ با رشد عاطفی، شناختی، اجتماعی کودک عمل کنیم. اصلاحات را هم بر پایه خصوصیات همان مرحله شناسایی و برخورد کنیم. بعلاوه با توجه به مراحل بعدی می توانیم ضوابط و آمادگی آن مراحل را هم فراهم سازیم.

ü       با توجه به" کودک، بالغ، والد" درون هر کودک، باید در هر مساله ای بررسی شود که کدام بخش دچار مشکل است، تا با توجه به ارتباطات متقابل بتوان آنرا حل کرد.
  

1. در ناراحتی کودک از مساله ای

- نوازشش کنیم و همدردی با "کودک درونش"

- راه پیشگیری و رفع آنرا از نظر "بالغ درونش" بخواهیم و اینکه چقدر خودش در بروز آن رویداد نقش داشته است.

- جویا شویم، که اگر این رویداد برای دیگری رخ می داد،"والد درون کودک" چه نظری می داشت.

 

2. در انضباط و جریمه کودک

در هر صورت فضایی برای لذت بردن باقی بگذاریم، چنانکه محکومان زندان هم، آزادی در محل زندان، فعالیت ورزشی، مطالعه و ... دارند و زندان انفرادی، مصداق شکنجه است. یا در ورزش ها، بازیگر خاطی برای مدتی از بازی در سطحی مثلا بین المللی یا سطح یک کشوریو ... محروم می شود.
پس جریمه ای  مثل این که "اگر تو شهر بازی نوبت را رعایت نکنی و بچه ها را هل بدی... جریمش اینه که برمی گردیم و دفعه بعدش هم که رفتیم  به  شهر بازی، فقط از دو وسیله باید استفاده کنی" یا "به سینما میریم ولی از خوراکی به همراه دیدن فیلم خبری نیست".

این جریمه ها، هم حاشیه امنی برای "کودک درون" کودک است و هم "بالغ درون" کودک را به اندیشه وامیدارد. و هم "والد درون" کودک را به داوری بهتر ترغیب می کند.

ادامه دارد

 

Comments