مهاجرت
پرونده مهرگان:
مهاجرت پدیده ای است انکار ناپذیر. به نظر می رسد مهاجرت همواره همزاد بشر بوده و راه گریزی از آن نیست. بررسی و تجزیه و تحلیل پدیده مهاجرت نیز از دیدگاه های مختلف قابل بحث و گفتگو است. پروندۀ مهرگان بناست در این شماره به کنکاش در مورد این پدیده بپردازد. بدیهی است هر یک از این موارد می تواند در حد نگارش چندین کتاب بحث بر انگیز باشند. لذا از خوانندگان محترم تقاضا داریم تا ما را از نقطه نظرات و تجربیات شخصی خود در این زمینه مطلع سازند. باشد که با بررسی و انعکاس آنها در شماره های بعدی مهرگان نور بیشتری بر پدیده مهاجرت بتابانیم.همچنین در همین شماره و به سفارش مهرگان، تحلیلی روانشناختی از پدیدۀ مهاجرت به چاپ رسیده که توسط دکتر محمود صادقی، روانشناس مقیم تورنتو تهیه گردیده است. این پرونده به بررسی موارد زیر خواهد پرداخت: تعریف مهاجرتتاریخچه مهاجرت انواع مهاجرتنرخ مهاجرتعلل مهاجرتپیامدهای مهاجرتنقش کشور های مهاجر پذیر و مهاجر گریز در پدیده مها جرتتعریف مهاجرتدر فرهنگ لغتنامۀ علامه دهخدا مهاجرت به معنای "ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی، بریدن از جایی به دوستی جایی دیگر، ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن" تعریف شده است. همچنین واژه مهاجرت کردن در کنار واژه های هجرت کردن و کوچ کردن قرار گرفته است. هر چند تعریف این واژه تا حدودی درست است، اما کامل نیست و نیاز به توضیح و تعریف از دیدگاه های مختلف دارد. در تعاریف جامعه شناسی مهاجرت به معنی تغیر محل اقامت یک فرد از مکانی به مکان دیگر است. سازمان ملل متحد از مهاجرت تعریف شفاف تر و جامع تری دارد. بنا به تعریف این سازمان "مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا ترک مکانی است که بین دو واحد جغرافیایی صورت میگیرد. این تحرک جغرافیایی تغییر اقامتگاه از مبدا یا محل حرکت به مقصد یامحل ورود میباشد. اینگونه مهاجرت ها را مهاجرت دائم گویند و باید آن را از اشکال دیگر حرکات جمعیت که متضمن تغییر دایمی محل اقامت نمیباشد تفکیک کرد".
تاریخچه مهاجرت
مهاجرت پدیده ای است هدفمند و هجرت همواره تمدن ساز است. انسان موجودی است تنوع طلب که همواره در پی کسب درآمد بیشتر، زندگی بهتر و راحت تر برای خود یا اعضای خانواده خود می باشد. پديده مهاجرت بخشی جدا ناپذیر از تاریخ تمدن بشریت است. بنا براین مهاجرت از ازل وجود داشته و به نظر می رسد که تا ابد وجود خواهد داشت. مهاجرتِ فصلی که واژه مناسبتر آن کوچ می باشد، امری است مرسوم بین بسیاری از پرندگان و حیوانات. این امر نشان دهنده غریزی بودن این پدیده است. حتی حیوانات نیز به دلیل شرایط نا مطلوب آب و هوایی و نیاز به بقا، مجبور به مهاجرت های فصلی یا کوچ می باشند.
حال که صحبت از تاریخچه مهاجرت است، بد نیست اشارۀ مختصری به تاریخچه مهاجرت اقوام آریایی به ایران داشته باشیم. بنا به روایات متعدد، بسیاری از آبا و اجداد ما ایرانیان، از نژاد آریایی هایی هستند که از جانب سيبری به سمت فلات قاره ايران كوچيده اند. آریائیان حدود دوهزار سال پیش از میلاد به شکل قبیلههای کوچک در دورترین نقطه شرقی فلات ایران و در مغرب فلات پامیر و برخی معتقدند آنها در شمال کوههای هندو کش و یا در روسیه اطراف دریاچه آرال میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را آریایی مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو مانند ریگودا دید. بعدها، با افزایش تعداد اعضا، این قبایل ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل اصلی آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست. آریاییان ساکن سرزمینهایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته میشود.
انواع مهاجرت
1. مهاجرت داخلی
مهاجرت داخلی به معنای کلیه حرکات جمعیتی است که در درون مرزهای یک کشور انجام میگیرد. این قبیل مهاجرت می تواند شامل مهاجرت از شهری به شهر دیگر، از روستایی به شهر دیگر و یا از روستایی به روستای دیگر باشد.
نمونه بارز این قبیل مهاجرت ها را می توان در بسیاری از شهر های ایران و حتی کانادا مشاهده نمود. جالب است بدانید در برخی از کشور ها از جمله کشور چین، به جهت کنترل جمعیت و اقتصاد محلی، مهاجرت داخلی نیز مجاز نیست و چنانچه فردی قصد مهاجرت داخلی داشته باشد باید مراحل قانونی بسیار سخت و طولانی مدتی را پشت سر بگذارد.
2. مهاجرت خارجی
مهاجرت خارجی به معنای کلیه حرکات جمعیتی است که در خارج از مرزهای یک کشور انجام میگیرد. و یا به زبان ساده تر، مهاجرت از کشوری به کشور دیگر. این قبیل مهاجرت ها می تواند شامل آوارگان جنگی، آوارگان سیاسی و یا آوارگان حوادث طبیعی نیز باشد. نمونه بارز مهاجرت آوارگان حوادث طبیعی را می توان در زلزله اخیر کشور هائیتی مشاهده نمود که منجر به کشته شدن و آوارگی هزاران بی گناه گردید.
در بسیاری از موارد مهاجرت افراد از یک یا چند مهاجرت داخلی آغاز و به یک یا چند مهاجرت خارجی تغییر می یابد.
نرخ مهاجرت
پدیده مهاجرت همانند بسیاری از پدیدههای دیگر قابل محاسبه و اندازهگیری است. نرخ مهاجرت را می توان در مورد مهاجرت های داخلی یا خارجی، به طور جداگانه و یا با یکدیگر بررسی و تحلیل نمود. نرخ مهاجرت جمعیت یک جامعه را از طریق تفاضل نرخهای مهاجرت های داخلی و خارجی بر جمعیت میانه سال، در هر صد یا هزار نفر از جمعیت بدست میآورند. نرخ مهاجرت ممکن است مثبت باشد یا منفی.
علل مهاجرت
همانطور که گفته شد، مهاجرت می تواند علل مختلفی داشته باشد. از بارزترین آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود.
مشكلات موجود در دستيابي به رضايت مالی، شغلی و انسانی
کسب موقعیت های شغلی و رفاهی بهتر
کسب دانش و موقعیت بهتر اجتماعی
نبود رابطه مطلوب بين صنعت و دانشآموختگان
محدودیت های سنتی/مذهبی و دست و پا گیر
مشکلات ناشی از شرایط اقلیمی و آب و هوایی
حس کنجکاوی و تجربه شخصی
جنگ و بلایای طبیعی
ازدواج
پیامدهای مهاجرت
پیامد های مهاجرت از دیدگا ه های مختلف قابل بحث و بررسی است. این پیامد ها را می توان از دیدگاه جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و حتی علمی بررسی نمود. در هر علمی با توجه به پیامدها و اثراتی که مهاجرت بر روی جوامع و اجتماعات میگذارد بحثهایی مطرح شده است؛ بعنوان مثال علم اقتصاد راجع به پیامدهای اقتصادی این عمل صحبت میکند؛ که مهاجرت چه اثراتی را بر اقتصاد یک جامعه میگذارد. جمعیتشناسان به بررسی تغییرات جمعیتی ناشی از مهاجرت میپردازند؛ یعنی جابجاییهای جمعیت و میزانهایی نظیر "رشد جمعیت"، "شاخص باروری"، "میزان مرگ و میر"، "شرایط اشتغال"، "نسبت جنسی" و نظایر آن را مورد بررسی قرار میدهند. که خود از دیدگاه جمعیتشناسی دارای اهمیت فراوان است. بنابراین جمعیتشناسان کم و بیش، بیش از یک سوم از تلاشهای خود را صرف تغییرات ناشی از پدیده مهاجرت مینمایند.
بسیاری بر این باورند که تاثير مهاجرت برای فرد مهاجر مثبت و برای جامعه ای که از آن مهاجرت می کند منفی است. هرچند که تاثير مهاجرت برای فرد يا جامعه، بسته به شرايط می تواند مثبت يا منفی باشد. در عمل بسياری از مهاجران ممکن است به برخی از هدفهای از پیش تعریف شده خود نرسند.
از سوی دیگر "علل مهاجرت" تا حدود بسیار زیادی بر پیامد های ناشی از آن تاثیر گذار خواهد بود. سن و شرایط مالی فرد مهاجرکننده نیز از فاکتورهای اصلی در پیامد های ناشی از مهاجرت است. فرد مهاجر همانند درختی است که آن را از ریشه بیرون آورده باشی و در سرزمین دیگری کاشته باشی. این درخت رشد می کند، سبز می شود، میوه می دهد، اما برگ های آن هیچوقت طراوت و شفافیت درخت اولیه را نخواهند داشت.
آگاهی و هدفمند بودن از عناصر اصلی و تایین کننده در نتایج هر کاری از جمله مهاجرت است. افراد با آگاهی بیشتر از شرایط و ضوابط کشور یا محل مهاجر پذیر، سریعتر خود را با ظوابط موجود در محیط جدید وفق داده و بر مشکلات و نا هنجاری های اولیه مهاجرت غلبه می کنند.
به نظر می رسد ما ایرانیان در قبال پدیده مهاجرت تا حدودی شکننده تر از اقوام و ملل دیگر هستیم. شاید یکی از دلایل اصلی آن داشتن تعصبات ملی، فرهنگ ریشه دار و ادبیات غنیی است که دور بودن و یا جدا شدن از آنها چندان آسان نیست.
یکی از دلایل بارز عدم آگاهی کافی فرد مهاجر، از پدیده مهاجرت را، می توان در بخشی از شکوه نامۀ زیر مشاهده نمود.
"مهاجرت دلتنگی دارد. دلتنگی مهاجرت واقعی است. بخش مهمی از وقت و انرژی يک فرد مهاجر صرف اين مساله می شه: شنبه ها انکارش می کنی، دوشنبه ها احساسش می کنی، سه شنبه ها نديده اش می گيری، پنج شنبه ها فراموشش می کنی و جمعه ها به يادش گريه می کنی ..."
تفاوت در دیدگاه های فرد مهاجر را نیز می توان به سادگی و از روی نظر دو نویسنده سرشناس مهاجر ایرانی بررسی نمود. همانطور که خواهید دید نیازی به توضیح در این مورد نمی باشد.
مرتضی نگاهی می گوید: "من در گوشۀ ایرانم نیستم. در سراب یا تبریزم نیستم. و سپاس می گویم که اکنون در آن دیار نیستم ... اصلا چه اهمیتی دارد که در سراب باشم یا در سانفرانسیسکو. من اینجا انسانم و آنجا، در زادگاهم رعیت صغیر حقیری بیش نیستم ... مهم نیست که در سانفرانسیسکو باشم یا در سراب ... اگر وطن با من باشد من در وطن خواهم بود"
ابراهیم نبوی در موردی مشابه ولی با دیدگاهی کاملا متضاد می گوید: "اینجا که نشسته ام جایی بس خوش و نیکوست، اما جای من نیست… باید می آموختم که نویسنده نمی تواند بی سرزمین بماند، حتی اگر سرزمین اش بخواهد که بی نویسنده باشد ... .آموختم که سرزمین بی نویسنده حاصل اش نویسنده بی سرزمین است ... آموختم که در سرزمین غربت آدمی هرگز احساس داشتن نمی کند، حتی اگر همه چیز داشته باشد"
شعر زیر از سعیدی سیرجانی، دیدگاه دیگری از پیامد های مهاجرت را به نمایش می گذارد.
هجرت که در آن ز شهر و آبادی من
نَبوَد خبری
از من همه چیزم بگرفت،
آری،
همه چیزم، بجز آزادی من!
در وب لاگی دیگر و به نقل از نویسنده ای خوش ذوق، مواردی در ارتباط با مهاجرت و تاثیر آن بر زندگی ایرانیان خارج از کشور مطرح شده است که در اینجا به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.
1. ما قادر به زندگی در ايران نيستيم و نخواهيم بود
ما با کسی تعارف نداريم: ما نمی توانيم در ايران زندگی کنيم ... اصلا بحث اين حکومت و اون حکومت نيست ... اصلا بحث عدم وجود امکانات و حقوق اوليه پيشرفت و زندگی نيست ... شايد فقط از اينکه در يک صف کسی با زرنگی از ما جلو بزنه آزرده می شيم ... شايد فقط از رانندگی با آرامش در بين خطوط و زدن راهنما لذت می بريم ... شايد اصلا بحث اين هم نيست ... شايد فقط و فقط همون جور که علی های دايی و کريمی حق دارند از پيشرفت خودشون در يک باشگاه سطح جهانی استفاده کنند و لذت ببرند، ما هم برای پيشرفت و لذت احتياج به فضای بزرگتری داريم ... به هر حال و با هر دليلی، ما با کسی تعارف نداريم: ما نمی توانيم در ايران زندگی کنيم ...
اما با خودمون هم تعارف نداريم: ما ديگر هيچ گاه قادر به زندگی در ايران نخواهيم بود. بله ... درسته ... عوض شدن شرايط و اقتضائات خانوادگی و بيزنسی بعضی از ما را به ايران بر می گردونه، اما حتی در صورت برگشت هم ديگر در "ايران" "زندگی" نخواهيم کرد: .... يا "ايران" ايران نخواهد بود (همون جور که بنگلوری که اون هندی بهش برگشت اون بنگلور نبود) ... يا "زندگی"، زندگی ... ما اين حقيقت را می دونيم و با خودمون تعارف نداريم.
2. ما قادر به زندگی بدون ايران نيستيم و نخواهيم بود
ايران با ماست ... ما ديوانه ايرانيم ... صد ها بار news.gooya.com را چک می کنيم ... از مردم درون ايران بيشتر روزنامه ايرانی می خوانيم ... موقع انتخابات از مردم درون ايران بيشتر حرص و جوش می خوريم ... دعای ربنای رمضان در وبلاگها ما را ديوانه می کنه ... بارها خاطرات ايران را مرور می کنيم ... برامون مهمه الان ايران سرده يا گرم؟ ... پاييزه يا بهار؟ .... مردم خوشحالند يا ناراحت؟ ... عاشق دوربينهای کنترل ترافيک تهران هستيم ... هر چند وقت يک بار به ايران سفر می کنيم و در تمام روزها و ماههای بعدش با سرخوشی اون به کارهامون ادامه می ديم ... هرچند به روی خودمون نمیاريم ، اما يک چيز را خوب می دونيم: ... ما ديوانه ايرانيم ...
3. ما می توانيم به ايران کمک کنيم
ما بهترين گزينه برای کمک به ايران هستيم ... ما تنها با جمع کردن 1 سنت از هر دلار درآمدمون که 90 برابر پول ملی ما ارزش داره می تونيم هزاران کار انجام بديم ... (ما با چشم به هم زدن انسانی را آزاد کرديم) ... ما با منتقل کردن ديده هامون از تجربيات کشورهای ديگه می تونيم تاثيرگزار باشيم (سرنوشت خواهر و برادر و خواهرزاده و برادرزاده من و تو در خطره اگر در همين وبلاگهای شخصی مون واقعيتهای اجتماعی دنيا را براشون نگيم ... دختر خطرناکه يا الکل؟ الکل خطرناکه يا اکس؟ ميلياردها نفر از مردم دنيا چه کرده اند؟) .... ما اگه حتی فقط و فقط به فکر پيشرفت خودمون باشيم باز برای ايران مفيديم ... دهها تحقيق و مقاله نشون داده رسيدن مهاجر به هدفهای خودش و سمبلی که به عنوان موفقيت به وجود مياره باعث رشد و تکاپوی مفيد در کشور مبدا می شه ... ما بهترين گزينه برای کمک به ايران هستيم ...
4. ما می توانيم از ايران انرژی بگيريم
می دونی ... اگه قرار بود قدرت انتخاب داشته باشم، دوست داشتم "روزها" را در غرب زندگی کنم و "شبها" را در شرق ... "هيجانم" در غرب باشه و "سکوتم" در شرق ... "بيرونم" در غرب باشه و "درونم" در شرق ... ايران يعنی شرق ... يعنی شب و سکوت و درون ... ما به اينها احتياج داريم ... البته غرب هم از اينها داره ، کوئيلو و بودا بار داره ... اما اگه غرب بايد کوئيلو داشته باشه تا حرفهايی از جنس مولانای ما را تکرار کنه، تک تک ما يک مولانا هستيم ... اگه غرب بايد بودا بار داشته باشه تا با موزيک شرقيش به آرامش برسه تک تک ما در بودا بار بزرگ شده ايم .... البته فرهنگ خودمون را خوب می شناسيم و از بابت 90 درصد اون شرمساريم. اما قدرت تفکيک بخشهای خوب و بد اون را داريم و لازم نيست به دليل حوادث روزگار با همه اون خداحافظی کنيم ... از آرامش Starbucks و شيطنتهای nightlife محل زندگيمون لذت می بريم ، اما گاه و بيگاه هم با ربنای شجريان به آسمان می ريم، با خوندن حافظ ديوانه می شيم، و برای بچه هامون با افتخار از سرزمين مولوی ها تعريف می کنيم ...
بد نیست در اینجا به شعر زیبایی از زنده یاد مرحوم دکتر خسرو فرشيد ورد در مورد پدیده مهاجرت اشاره کنیم.
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی,
طناز سیه چشــم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
نقش کشور های مهاجر پذیر و مهاجر گریز در پدیده مهاجرت
معمولا کشورهای مهاجرپذیر از نیروی کار مهاجران نفع میبرند. بسیاری از کشورهای صنعتی برای گردش اقتصادی خود به نیروی کار ارزان مهاجرین نیاز دارند. بسیاری از مهاجران به ویژه در بخشهای کشاورزی، ساختمانی، رستورانداری و هتلداری، مراقبت از سالمندان، نظافت و خدمتکاری منازل مشغول به کار هستند. حتی در درون اتحادیه اروپا نیز انجام کار محدودیتهای اقامتی برای بعضی از کشورها دارد و این امر به شکل رسمی به مهاجرت و کار غیرقانونی دامن میزند. در واقع در بحثهای مربوط به مهاجرت غالباً چنین جلوه داده میشود که مهاجرین خود را به زور به جوامع مرفهتر تحمیل میکنند. در این میان نه تنها به علل مهاجرت، که ریشهٔ بسیاری از آنان، مناسبات اقتصادی جهانی است، اشاره نمیشود، بلکه در مورد منافع سرشاری که از راه مهاجرت قانونی و غیرقانونی نصیب سوداگران میگردد نیز سکوت میشود.
بنابراین بسیاری از کشور های مهاجر پذیر با بررسی و تجزیه و تحلیل های حساب شده اقدام به پذیرش مهاجرین جدید از سر اسر دنیا می کنند. و در برخی موارد با خوش آب و رنگ جلوه دادن پدیده مهاجرت سعی در ترغیب و جمع آوری نیرو های کاری آماده و ارزان دارند. خواسته یا نا خواسته بسیاری از کشور های جهان سوم از جمله ایران، با بسته نگاه داشتن جامعه از ارتباطات جهانی و فراهم ننمودن شرایط اولیه مدنی و حقوقی برای برخی از اقشار جامعه، به ویژه جامعه تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر، بر این امر دامن زده و به کشورهای مهاجر پذیر کمک شایانی می کنند.
دكتر محمد علی زلفی گل، دانشمند بينالمللی ISI در رشته شيمی و دانشيار دانشگاه بوعلی سينای همدان در این مورد معتقدند که: عدم كارايی علمی و فنی در وطن براي سطوح عالی نخبگان اعم از نخبگان علمی، ورزشی و هنری، عدم امكان كسب علوم و دانش مورد علاقه برای دانشجويان مستعد همراه با دريافت حمايت مالی (بورسيه شدن) - رويهای كه در كشورهای نخبه پذير در حال انجام است - عدم تامين امكانات زندگی در شان نخبگی و قابل مقايسه نبودن با حقوق و شرايط رفاهی كشورهای نخبه پذير، كمبود تجهيزات و امكانات تحقيقاتی، عدم هماهنگی و همجهتی سياستهاي علمی و فنی، عدم امكان تهيه نشريات و كتب علمی جديد و به روز، ناكافی بودن بودجههاي پژوهشی و عدم تحقق بودجههاي پيشبينی شده در برنامههای توسعه كشور از جمله عوامل موثر در مهاجرت گسترده نخبگان از كشور به شمار می روند.
براساس گزارش صندوق بينالمللي پول، مهاجرت سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار ايراني به خارج از كشور، سرمايهاي معادل ۵۰ ميليارد دلار را از كشور خارج می كند. بر اساس همین گزارش كشور ايران همراه با سه كشور كرهجنوبي، فيليپين و چين تايپه در صدر كشورهای نخبهگريز جهان قرار دارد.
بر طبق آمار تخمینی سازمان ملل متحد در حدود ۱۹۰ میلیون مهاجر بین المللی در سال ۲۰۰۵ وجود داشتهاست، که 3 درصد از کل جمعیت دنیا را شامل میشود. ۹۷٪ بقیه جمعیت دنیا در کشورها و محل هایی زندگی میکنند که به دنیا آمدهاند یا بهطور خانوادگی زندگی کردهاند.