سال اول / شماره پنجم / جامعه مدنی / بابک مدنی

جامعه مدنی





بابک مدنی 
                                                                                               

 



پیکر بندی جامعه مدنی


در این مقاله تلاش شده تا به پیکر بندی جامعه مدنی پرداخته شود.

 

تعریف جامعه مدنی

جامعه ای که مردم حق آگاهی یافتن، انتخاب، تصمیم گیری و پاسخ خواهی آزادانه را دارند.

در اینجا سه سازه را می توان از هم بازشناخت:

1.      زیر ساخت ها

2.      ساختارها

3.      روساخت ها


1. زیرساخت ها (اندیشه گرایانه)


شناخت و اندیشه های باز و افکار انسانی


اگر عوامل جامعه را به دو گروه مردم (شامل نهادهای مردم-نهاد) و مباشرین مردم (همه ارکان حکومت) تقسیم کنیم، نداشتن اندیشه باز، جامعه را از "مدنی بودن" دور و به "رزمگاه" تبدیل می کند. در بین خود مردم، پیکارهای بیهوده ای می تواند شکل بگیرد. چه بسا پشت نقاب شوخی و دست انداختن همدیگر، که مبتنی بر تفاوت های طبیعی زبانی، قومی و ... است و یا تفاوت های از تعلق داشتن به طبقات مختلف اقتصادی، اجتماعی و ... و نتیجه همه این تفاوت ستیزی و تعصب گستری چیزی جز حذف و نفی  همدیگر نیست.
در بین مردم و مباشرین، نبود اندیشه های باز، بجای پیشبرد جامعه، پسرفت و خشونت نهادینه شده را به ارمغان می آورد.
 

1.1 انسان در اولویت است
در"جامعه مدنی" میلیون ها ارتباط انسانی در هر لحظه در فضای چنین جامعه ای جریان دارد  که جویای همبستگی است. به عنوان نمونه از فراوانی سرویس های اینترنتی، که تنها کارکرد "ارتباطی، اجتماعی، فرهنگی" دارد (
face book, twitter, Skype, My Space, ...) می توان آنرا فهمید. این ارتباطات میلیونی، هیچکدام توسط ابرذهنی بر انسان ها دیکته نشده است و مبتنی بر ذات اجتماعی انسان است که "پیکره نوینی" را ملموس تر از گذشته بنام "جامعه جهانی" می سازد. پس هر آنچه بقای انسان را بهبود بخشد، مورد استقبال قرار می گیرد و هر آنچه تهدیدی برا ی او باشد طرد می شود. آنچه (از کالا گرفته تا فکر) که دیروز بدلیل محدودیت ذهنی، تکنیکی و ... مطلوب می نمود، امروز چه بسا به موزه سپردن آن می تواند به صلاح بشریت باشد. همچون بسیاری از روشهای مداوا که امروز جایگزین بهتری یافتند و بسیاری از باورهای دینی فرا انسانی (تصور خاصی از انسان تسلیم شونده، خوبی و بدی، ازدواج و طلاق، مجازات، جنس و روابط جنسی و ... با این آموزه و دکترین که برای رستگار شدن در جهان دیگر، آن باش که ما می گوییم و خودت نباش!) که  جایشان را به حقوق انسانی آزادمنشانه داده اند با این آموزه که برای آفریدگاری در این جهان، خودت باش ولی بی تجاوز به انتخاب دیگران.

 و چون این ارتباطات عظیم و "حضور جهانی هر فرد" بر اساس تعلقات انتسابی نیست، پس نوعدوستی فراتر از تعلقات دینی، زبانی، طبقاتی و نژادی پیام آنست.

2.1 عدم قطعیت، ناپایداری / شجاعت، همبستگی

پس از قدرت زدایی از قدرت های متمرکز غیر مردمی و تکثر و انتقال قدرت به مردم، از "نظمی خطی" با مختصات تقدس و باور، اطاعت و بندگی، ترس و حذف, قطعیت، ثبات، گنگی؛ به "خود نظمی برآیندی یا auto balance" می رسیم با مختصات پرسشگری، انتقاد، شناخت، آفرینش گری و انتخاب، شجاعت و گفتگو، تغییر، عدم قطعیت، ناپایداری و شفافیت. از نظمی که از دو قطب "کامل، مطلق" و "ناچیز" تشکیل شده بود به "خود نظمی" با قطب های فراوان (اقتصادی، رسانه ای، سیاسی، حقوقی و ...) رسیده ایم که همگی "ناکامل، هم اعتبار، محتاج مبادله و گفتگو" هستند. برای در این زمانه زیستن نیاز به شجاعتی است برای مواجه با "عدم قطعیت و ناپایداری". بگونه ای که ممکن است "مالتی میلیاردری" در یکروز "بی چیز" شود و یا "دانشجوی خلاق بی چیزی" در همان روز میلیاردر.
در این "خودنظمی" که باشکوه است و ترسناک، در جهان امروز با وجود عدم قطعیت و ناپایداری، هیچکس قادر نیست تا "ناپایداری پیوسته" را متوقف کند و برای مهندسی جهان به نفع خودش برنامه ریزی کند. چنین شناختی از هستی؛ جوامع را به "رقابتی سالم با هم" و "همبستگی با یکدیگر" و "دفاع در برابر عوامل تهدید کننده نوع انسانی" فرامی خواند، برای حفظ مطلوب های امروزی برای "نوع انسان" و همچنین "به مطلوب بدل کردن نامطلوب امروز" با خردورزی و "بدون فکر ضرورت تخریب" عالم برای "طرحی نو در انداختن" و بدون "صف آرایی تفاوت ها" برای "گسست بشریت". و هر فرهنگ خاصی با چنین دریافتی از هستی با اعتماد به نفس به جای جنگ با فرهنگ ضروری جهانی (حقوق بشر، دیپلماسی، بازار باز و ...) با آن هماوا می شود.
 

3.1 پویایی فرهنگی

در پویایی فرهنگی، تغییر ارزش ها از جانب مردم برای همگامی با زمانه ای که درآن زیست می کنند و برای مانایی فرهنگی و نگهداشت و امنیت اکو سایکولوژی جامعه امروز و آینده (سپهر روانی جامعه) ضروری تشخیص داده می شود. چنین فرهنگی تعصب ها را قربانی" نوع انسانی" می کند و آزادی زاده می شود و نه عکس آن؛ و در مقیاس جامعه، "شناخت باز و افکار انسانی"، خود را عملا  نشان می دهد." در جوامع ابتدایی هم، بقا و کارایی سنت های فرهنگی در تحول مداوم نهفته بوده است. [1]


جوامعی که "راس قدرت سیاسی" را به سیاهان یا زنان با افتخار می سپرد و چه بسا در آینده نزدیک، به دگرباشان (همجنس گرایان) بدهد. یا برای حیوانات شانی معادل انسان درنظر می گیرد و کودکانشان را بیش از بزرگسالان ارج می نهد و ... همگی بیانگر آنست که فرهنگشان با "تعصب کاهی" و "یادگیرندگی" تحول اساسی یافته است.


فرهنگ پویا بنیادش بر "تغییر محتوایی" و "یادگیرندگی" است و افتخارش هم بر این دو است و رهیا فتش هم "پذیرندگی، گیرایی و شکوفایی". در چنین فرهنگی اقلیت ها (دینی، جنسی، نژادی، قومی و ...) و مخالفین "هم اعتبار" اکثریت و موافقان می شوند. و می دانیم که "هم اعتباری" فراتر از" مدارا گری" است. و آنکه از جنبه ای در اکثریت باشد در جنبه ای دیگر ممکن است دراقلیت باشد.

باید افزود هر فرهنگی، "توانشِ تغییر" دارد (با سرعتهای مختلف) مگر بطور
هدفمندی برای ایستایی مهندسی شود. به بیان دیگر "منطق گفتگوی درونی فرهنگ مورد دستکاری واقع شده باشد و از "حوزه عمل" آن سو استفاده شده باشد"[1] که در هر صورت بنابرخواست صاحبان اصلی "زمان و فرهنگ ( همان مردم)"، "فناوری" و تحول، توقف پذیر نیست.

4.1 قوانین انسانی پیشرو    

نتیجه "شناخت باز و افکار انسانی" در قالب هایی روشن و انسان مدارانه به نام قانون باید قرار گیرد و حامی "جامعه مدنی" باشد و پشتیبان:

پویایی فرهنگ
همه آزادی ها
مخالفان
اقلیت ها
تغییر و روزآمدی


و همزمان با تغییرات، خود را بروز کند تا در جامعه که هر لحظه ممکن است اقلیتی "هویت خواهی" کند، و یا مخالفی چالشگری کند، آمادگی استقبال وجود داشته باشد. و قانون باید بتواند محیط امنی بیافریند تا "هویت جویان جدید" با اکثریت، و مخالفین با موافقان، به گفتگو بنشینند و از نتایج هم اندیشی ها، جامعه گسترده شود و بیاموزد و بیاموزاند.

یادمان نرود که در در زمانی نه چندان دورتر، بسیاری از گرو ه های پرنفوذ و  ارزنده فعلی، در برابر تعصبات زمانه شان، با هویت جویی و چالشگری و توان افزایی، به چنین جایگاهی رسیده اند. چون زنان، هنرمندان، خوانندگان، رنگین پوستان و ...و  تعمق صمیمانه در همین روند، تعصب را به چالش می کشد تا یادگیرنده تر از دیروزیان باشیم و با تفاوت ها، غنی تر شویم. البته با تفاوت
های "همبستگی ساز" چون جشن ها، دیدگاههای سازنده و پیوند دهنده نوع انسان نه تفاوتهای "تفرقه انداز و بی کارکرد در امروز"  چون  توهم برتری دینی،  نژادی، قومی، ایدئولوژیکی یا دیدگاههای ویرانگرانه به بهانه ساخت جهان بهتر و در عمل گسست نوع انسان.
 


2. ساختارها (فن گرایانه)

الف.دانش مادی: پزشکی، مهندسی،  دانش های پایه و ...

ب.فرآورده های مادی: راه، پل، وسایل حمل و نقل، مخابرات، اینترنت، تکنولوژی اطلاعاتی، کشاورزی، بهداشت و ...

با یاد آوری اینکه فناوری در دست راهبری و مدیریت مردم، گسترش مدنیت و فضای باز جامعه را به ارمغان می آورد ولی فناوری  های دریغ شده از مدیریت و تملک مردم، "سرعت گیری"  است برای شتاب مدنیت و نه البته سدی برای اراده مردم بسوی آزادی وفضای باز.


3. روساخت ها (نهادگرایانه)


1.3 رسانه های آزاد

بدون رسانه ها ی آزاد، "آزاد بودن" جامعه عمیقا زیر سوال می رود. و ازطرفی هر تصمیمی که برای جامعه گرفته شود بدلیل نبود مبنای اطلاعاتی درست و شفاف، دچار لغزش خواهد بود. و مهمتر از همه، نبود رسانه آزاد به معنای تفاوت ستیزی شدید در آن جامعه است. و پیامد آن رفتارهای ضد انسانی و نقض سازمان یافته حقوق بشر است که آزادی مطبوعات از اهم موارد آن می باشد.

باید افزود که آزادی بیان شامل آزادی "جستجو و تبادل اطلاعات" باید باشد. [2] و از پایه های آزادی انتشار (freedom of press) است. در این میان آنچه مهم است، "آزادی بیان دادن" به "بیانات مخالف" می باشد و گرنه هیچکس با "آزادی بیان موافقانشان" ستیز ندارد. [3]و مهمتر اینکه استقبال مردم و یا عدم استقبال مردم از هر بیانی، تنها "ملاک مدنی" برخورد با بیانات است. بعضی از نتایج چنین آزادی عبارتند از:

1. مدارا در جامعه[4] و پیش رفتن ضروری بسوی "هم اعتبار شدنِ" دیدگاه ها برای حضور در جامعه
2. تجربه دمکراسی، آنچنانکه هر فرد احساس می کند که خودش بر خودش حکومت می کند. [5]
3. آزادی بیان "دریچه اطمینانی" می شود بین وضعیت های "ثبات لازم برای جامعه" و "تغییر مورد درخواست جامعه" بدون توسل جستن  به انقلاب از جانب مردم.
[6]
4. عامل رسیدن به حقیقت
]امروز[ بر اثر دریافت نظرهای گوناگون[7]  و می توان گفت که پذیرش این آزادی، احترام به "حضور و خرد جمعی معاصران" است.

 

 

NGO 2.3 های آزاد و مستقل، اندیشکده ها (think tank) و اتحادیه ها و ...

از اهرمهای قدرتمند در دست مردم است که با فعالیتهای اجتماعی، هدفمند و با کارایی بالا به خواسته هایشان برسند و در وهله اول آمادگی کافی در دیگران ایجاد کنند و سپس برآورده شدن رسمی خواسته شان را از مباشرین بخواهند و با وجود مخالفت حکومتگران، همچنان به فعالیت مدنی خود تا حصول نتیجه ادامه دهند. بسیاری از حقوقی که در جوامع پیشرفته به رسمیت شناخته شده است ناشی از تلاش بی وقفه شرکت کنندگان در این نهادهاست.

از اینجا می توان دریافت که در "جامعه مدنی"، حقوق انسان ها قابل تعریف توسط خودشان است و هرچند مردم هم به دلایلی، فعالین را نپذیرند، ولی فعالین با تلاش مدنی و تحقیق و استدلال، هم مردم را هماوا با خود می کنند و هم با جلب آرا، مباشرین را به اطاعت وا می دارند تا برای انتخابات بعدی از توجه مثبت مردم، که در این جوامع این توجه نقش حیاتی بازی می کند، محروم نشوند.

نکته مستتر دیگر در اینگونه فعالیت ها، نگرش فعالان است که آستین بالا می زنند تا با روشهای مدنی، خود، حقوق قابل استحقاق خود را که مشخص هم است مطالبه کنند. تغییر را با فعالیت اجتماعی مدنی و بی خشونت آغاز می کنند تا به تغییر سیاسی می رسند. موفقیت جنبش زنان و سیاهان و ...در خودباوری، توان افزایی و تلاش مدنی بوده است  و الویت دادن تغییر خود و  تغییر اجتماعی نسبت به تغییر سیاسی.
 

3.3 قوای "اجرایی، قانونگذاری و قضایی" کاملا مستقل از هم و منتخب و پاسخگو به مردم

 عدم چنین وضعیتی هر سه حق (آگاهی یافتن، تصمیم گیری و انتخاب، پاسخ خواهی) را دست نیافتنی خواهد کرد. 

در "جوامع مدنی" این قوا زیر ذره بین موکلین شان (مردم) هستند و از طرق مختلف تحت نظارت قرار دارند و همچنین بقا آنها در قدرت (همواره موقتی)، با چالش جدی روبروست. از جنبه های عمومی مردم آنان را از طریق رسانه ها ی آزاد پایش می کنند و از جنبه های مالی با حساسیت ویژه ای از طریق "سازمان های مستقل حسابرسی دولتی". کوچکترین پیشامد می تواند رسوایی بزرگی برای آنان به بار آورد. در نظر سنجی دانشگاه UN در 1999 مهمترین چالش قرن 21، فساد حکومت ها و دولت ها بود.
 

4.3 سازمان های مستقل حسابرسی و نظارتی ...

از ارکان بسیار جدی در "جوامع مدنی" می باشند که همۀ آحاد جامعه را از نظر مالی مورد پایش قرار می دهند و در تولید اطلاعات ضروری برای آگاهی مردم و تصمیم گیری های جامعه نقش حیاتی دارند. هیچکس با هیچ دلیلی در این جوامع از این پایش نمی تواند معاف گردد و گروه های خاصی چون شخصیت های حقوقی (شرکتها، بنگاهای غیر  انتفاعی و خیریه، نهادها و مراجع دینی, حکومتگران ...) که در چرخش منابع عظیم مالی دست دارند، مورد توجه ویژه ای قرار می گیرند. و در این جوامع "حساب خواهی" و "حساب جویی" عملی "حسابی" است.

در این راستا است که سازمانهای بین المللی چونTransparency International  و ... شفافیت اطلاعاتی و فساد را در کشورها پایش و گزارش می دهند.

5.3 بخش خصوصی (انتفاعی) قدرتمند و پاسخگو

 وجود بخش خصوصی قدرتمند، بیانگر قدرت مردم در داشتن حریم خصوصی در"مقیاس جامعه" و اختیار داشتن برای تصمیم گیری و بنابراین "صاحب خانه بودن" است.

اگر چنین بخشی دارای موثرترین حضور  نباشد، دانستن، تصمیم گیری و پاسخ خواهی برای مردم منتفی است. چرا که مردم جایگاه قدرتمندی در عمل ندارند، وقتی در صحنه اقتصاد، اجتماع و فرهنگ بازیگران نقش اصلی نیستند در حالیکه باید تهیه کنندگان همه سناریوها و نویسنده  آنها باشند.

 

پانویس ها:

1. هاجسون

2. میل
3. چامسکی
4
. بولینگر
5. مایکل جان

6. امرسون
7. میلتون


سوتیتر ها


در بین مردم و مباشرین(حکومتگران)، نبود اندیشه های باز، بجای پیشبرد جامعه، پسرفت و خشونت نهادینه شده را به ارمغان می آورد.

برای در این زمانه زیستن نیاز به شجاعتی است برای مواجه با "عدم قطعیت و ناپایداری". بگونه ای که ممکن است "مالتی میلیاردری" در یکروز "بی چیز" شود و یا "دانشجوی خلاق بی چیزی" در همان روز میلیاردر.

در جوامع ابتدایی هم، بقا و کارایی سنت های فرهنگی در تحول مداوم نهفته بوده است.

جوامعی که "راس قدرت سیاسی" را به سیاهان یا زنان با افتخار می سپرد و چه بسا در آینده نزدیک، به دگرباشان (همجنس گرایان) بدهد. یا برای حیوانات شانی معادل انسان درنظر می گیرد و کودکانشان را بیش از بزرگسالان ارج می نهد و ... همگی بیانگر آنست که فرهنگشان با "تعصب کاهی" و "یادگیرندگی" تحول اساسی یافته است.


فرهنگ پویا بنیادش بر "تغییر محتوایی" و "یادگیرندگی" است و افتخارش هم بر این دو است.

فناوری در دست راهبری و مدیریت مردم، گسترش مدنیت و فضای باز جامعه را به ارمغان می آورد ولی فناوری  های دریغ شده از مدیریت و تملک مردم،
"سرعت گیری"  است برای شتاب مدنیت و نه البته سدی برای اراده مردم بسوی آزادی وفضای باز.



"هم اعتباری" فراتر از" مدارا گری" است.

هر فرهنگی، "توانشِ تغییر" دارد مگر بطورهدفمندی برای ایستایی مهندسی  شود.

قانون باید بتواند محیط امنی بیافریند تا "هویت جویان جدید" با اکثریت، و مخالفین با موافقان، به گفتگو بنشینند.

بدون رسانه ها ی آزاد، "آزاد بودن" جامعه عمیقا زیر سوال می رود.

نبود رسانه آزاد به معنای تفاوت ستیزی شدید در آن جامعه است.

آنچه مهم است، "آزادی بیان دادن" به "بیانات مخالف" می باشد و گرنه هیچکس با "آزادی بیان موافقانشان" ستیز ندارند.

در "جامعه مدنی"، حقوق انسان ها قابل تعریف توسط خودشان است.

 

"فرهنگ پویا" تعصب را قربانی نوع انسانی می کند و آزادی زاده می شود و نه عکس آن


Comments