معلم جاودانه
ابراهیم پورداود
موسس انجمن ایرانشناسی، موسس مدرسۀ زبانهای باستانی،
نویسنده و محقق
تولد 9 فوریه 1885 میلادی، رشت
وفات 17 نوامبر 1968، تهران
«رنجها و سختی های که در طی سالیان دراز کشیدم نه به خاطر ثروت اندوزی بود و نه به امید هیچگونه چشم داشتی. تنها ثمره و چشم داشت من این است که فرزندان این سرزمین روزهای درخشان و پرجلال ایران باستان را احیا کنند، و از نو بسازند خرابه های ایران را، به یاد و خاطرۀ کامیابی های اجداد باستانی خود.»
«هیچ ارمغانی را گرانبهاتر از آن ندیدم که سرودهای مقدس کتاب کهن را، همان سرودهایی که طی چندین هزار سال از زبان نیاکان نامدار ما از مرز و بوم ایران برخاسته و به عالم بالا می رسید، به زبان امروزی ایران در آورده به گوش عموم فرزندان آن خاک برسانم.»
ابراهیم پورداود سال 1952 میلادی
«پورداود فریفتۀ تاریخ و آیین ایران باستان بود. از شاهدان ایران قدیم به سرافرازی یاد می کرد و به کیش آریایی و کیش زرتشت مهر می ورزید. تاسف او بر زوال دولت ساسانیان و غلبه تازیان بر غالب آثارش سایه افکن بود. از همۀ آنچه بر ایران رفته است تنها آنچه را ایرانی بود می پسندید و خوش می داشت.»
«زمانی که من در دانشکده ادبیات تحصیل می کردم، خانه پورداود در کوچه درویش از کوچه های فرعی خیابان علایی در شمال بهارستان قرار داشت. وقتی که کار او در دانشکده تمام می شد، آرام و سرافراز، پیاده به طرف خانه می رفت. با آنکه پر متمکن نبود برخی شیوه های اشرافی داشت و زندگیش یادآور رسوم آزادگان بود. نسبت به دانشجویان و غالب کسانی که خواستار کتابهای او بودند کریم و گشاده دست بود. در سخن او هرگز توجه به امور مادی و کم و بیش حقوق و نظایر آن دیده نمی شد. در رفتار، شریف و آرام و مودب بود و شرمی باطنی او را از تندی و پرخاش باز می داشت. با آنکه جامعه زرتشتی او را بسیار محترم می داشت و خود را مدیون وی می شمرد، حتی برای امور مفید نیز از توسل به آنان شانه می زد. زبانش به تقاضا نمی گشت. نادر به دیدن کسی می رفت و غالبا در خانه می نشست. اما در خانه اش از همکاران و خویشان و دانشجویان به خوشرویی پذیرایی می کرد. هرگز جز تدریس شغلی نپذیرفت. طبعی خرسند داشت و از زیاده جویی به دور بود.»
به نقل از استاد یار شاطر برگرفته از کتاب "زمان و زندگی استاد پورداود"
ابراهیم پورداود بدون تردید بزرگترین روشنفکر و تحصیل کرده قرن بیستم بود. او تسلط کامل به زبانهای آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، ترکی، عربی و صد البته فارسی داشت. او همچنین تسلط کامل به زبان اوستا داشت. زبانی که مطالعه و بررسی آن بخش زیادی از عمر ایشان را به خود اختصاص داد.
پوراندخت دختر استاد در این زمینه می گویند:
«پدرم بعنوان یک ایران شناس، همیشه در کار غوطه ور بود و خانه ما مجمعی برای دانش پژوهان و دانشجویانی بود که در مکتب او به سواد آموزی مشغول بودند، حتی انجمن ایران شناسی در منزل ما تشکیل می شد، اما گرفتاریهای شغلی پدرم باعث دوری وی از خانواده نمی شد. او به محیط خانوادگی خویش دلبستگی فراوان داشت، در مقام یک پدر بسیار مهربان و دوست داشتنی بود و مهمتر این که او یک دوست نمونه بود. پدرم به هیچ وجه اهل ریا و تزویر نبود و در برخورد با افراد، به مقام آنها نمی اندیشید. مادرم همیشه می گفت: پدر، اول از همه عاشق ایران باستان و کارش است و بعد عاشق تو، سپس کتابهایش و در آخر مرا دوست دارد. تصویری که از پدرم در دوران کودکی دارم بسیار لذتبخش است، او یک قصه گوی توانا بود و همیشه برای من قصه می گفت، قصه هایی که خودش می ساخت و تنها پندی که همیشه به من می داد تکرار شعار «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» بود.»
ابراهیم پورداود در 9 فوریه 1885 در شهرستان رشت دیده به جهان گشود. مادر او دختر یک روحانی کشیش و پدر ایشان ازبازرگانان و زمین دارران معروف بود. او در سن 5 سالگی به مدرسه های سنتی که در آن ز مان متداول بود رفت. استاد ابراهیم پورداود در سن 20 سالگی به تهران عزیمت نمود و به مطالعه طب سنتی پرداخت. هر چند که این حرفه را باب طبع خود نیافت.
او در سال 1908 و در سن 23 سالگی به بیروت رفت و به مدت دو سال و نیم به مطالعه ادبیات زبان فرانسه پرداخت. بعد از آن به ایران بازگشت تا به ملاقات خانواده خود بپردازد و کمی بعد جهت تحصیل و مطالعه علم حقوق به فرانسه رفت. در این زمان بود که او در فرانسه و در زمان جنگ جهانی اول مجله ای تحت عنوان «ایرانشهر» انتشار داد. اولین شماره این مجله در اپریل 1914 به چاپ رسید.
پورداود در راه سفر خود به بیروت و از طریق عراق، از مقبره و آثار بیاد ماندنی بیستون، که در استان کرمانشاه فعلی واقع است، بازدید نمود. او همچنین از کاخ مدائن، کاخ غربی پادشاهان ساسانی، دیدن نمود. این کاخ در سمت غربی امپراطوری ایران یا پرشیا واقع می باشدکه بخشی از کشور عراق کنونی است. او به شدت تحت تاثیر عظمت و شکوه بقایای امپراطوری ایران قرار گرفت و به همین دلیل پس از آن تمام مدت عمر خود را صرف مطالعه و شناسایی عظمت و شکوه تمدن و فرهنگ ایران باستان نمود.
در طی جنگ جهانی اول به خاور میانه بازگشت و این بار در عراق مستقر شد. او مجله «رستاخیز» را در این زمان انتشار داد که در حدود 25 شماره و تا ماه مارچ 1916 ادامه یافت. سپس به بیروت بازگشت و به مطالعه فرهنگ و زبان ایران باستان ادامه داد. در سال 1924 او به ایران بازگشت و به تحقیق و مطالعه زبان اوستا پرداخت. او همزمان به تدریس نیز مشغول شد.
اندکی بعد و در آلمان او به مطالعه تاریخ و تعالیم زرتشت و زرتشتیان پرداخت. اکثر زرتشتیان آن زمان در هندوستان زندگی می کردند که از نوه و نتیجه های ایرانیانی بودند که پس از فروپاشی امپراطوری ایران یا پرشیا توسط ارتش اسلام به آن دیار گریخته بودند.
این بار و در بازگشت خود به ایران، استاد پورداود مدرسه زبانهای باستانی را تاسیس نمود و خود در آن به تدریس و تعلیم زبانهای تاریخی پرداخت.
او بدون تردید بزرگترین پژوهشگر ایرانی در خصوص تاریخ، فرهنگ و زبانهای ایرانی در سر تاسر جهان می باشد. پورداود به عنوان یکی از فرندان جنبش مشروطه خواهی ایران، در زمان تسخیر ایران در جنگ جهانی اول توسط متحدین، همچون جنگجویی، مبارز و مدافع ایران بود.
او بهترین پژوهشگر زبان اوستا در دوره خود بود و هنوز هم آثار ارزنده او در زمینه کتابهای مقدس اوستا به عنوان ارزنده ترین منابع قابل اعتماد شناخته می شوند.
از بزرگترین خدمات پورداود به مطالعات ایران می توان به ترجمه کتاب اوستا اشاره نمود، که در شش جلد موجود است. بسیاری از مولفان بر این باورند که ترجمه های استاد پورداود از بهترین آثار تمدن ایران باستان بعد از جنبش مشروطه می باشد. دقیق ترین، قابل اعتماد ترین و دلپذیرترین ترجمه ای که تمام عمر پورداود را به خود اختصاص داد. کارهای استاد تنها به ترجمه اوستا خلاصه نمی شود، بلکه تفسیرهای او از اوستا به عنوان منابع اصلی مورد استفاده در فرهنگ، مذهب، افسانه و تاریخ ایران باستان بکار برده می شود. در آغاز و در مانی که استاد پورداود شروع به تفسیر اوستا نمودند هرگز فکر نمی کردند که این اثر ماحصل 40 سال از عمر ارزنده او خواهد شد. او خود در این باره گفت:
«بزرگترین خواسته و آرزوی من این بود که ایران باستان را به ایرانیان معرفی کنم. فرزندان ایران باستانی که هنوز عشقی عمیق به سرزمین آبا و اجدادی خود دارند. امیدوارم که در این راه بتوانم وادارشان کنم که کشور خود را از نو بسازند. همه آثار و نوشته های من، چه کتاب و چه مجلات، چه در زمینه ایران باستان و چه تاریخ و فرهنگ، چه در خصوص زبان و چه در خصوص مذاهب ایران باستان و چه در زمینه سنت های ایران باستان ... همه و همه به خاطر همین یک خواسته و آرزویم نگاشه شد.»
آثار پورداود را می توان به سه گروه تقسیم نمود:
1. ترجمه های اوستا
2. تحقیقات در مورد زبان اوستا، تفاسیر متون اوستا، واژه ها و علایم بکار برده شده در اوستا
3. مقالات متعدد در زمینه مردم، حیوانات، سیارات و بخصوص سلاح های ایران باستان که از آن به عنوان وسایل دفاعی استفاده می شد.
برخی از مولفین ادعا می کنند پورداود متنفر بود از این که زبان عربی با زبان فارسی در هم آمیخته است. حقیقت آن است که او هرگز نظری بر علیه زبان عربی نداشت. او تنها مخالف آمیختگی زبان فارسی معاصر با هر زبان بیگانه دیگر بود. و این امر در خصوص زبان عربی بیشتر به چشم می خورد. چرا که ما واژه ها و عبارات زیادی از زبان عربی در زبان فارسی بکار می بریم.
همانطور که اشاره شد پورداود تسلط کامل به زبانهای آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، ترکی، عربی و زبانهای ایران باستان داشت. در کتابخانه استاد یک نسخه از همه کتابهایی که به یکی از زبانهای مدرن و درباره ایران نوشته شده بود، یافت می شد. پس از مرگش بسیاری از این کتاب ها به کتابخانه دانشگاه تهران وقف گردید و مابقی کتابهایش نیز توسط دانشگاه تهران خریداری شد.
در زمان اقامت خود در آلمان، پورداود با دختری آلمانی که متخصص دندانپزشک بود ازدواج نمود و دو سال بعد تنها دختر او «پوراندخت» متولد شد.
هنگامی که پورداود در آلمان بود به دعوت «دینشاه ایرانی»، رئیس انجمن زرتشتیان بمبئی، به هندوستان دعوت شد تا در امر ترجمه متون مذهبی باستانی به آنها کمک کند. او در سال 1924 به ایران بازگشت و در سال 1927 مجددا به هندوستان دعوت شدو توانست شاهکار ترجمه و تفسیر اوستا را در آنجا به اتمام برساند.
در سال 1945 دانشگاه تهران شصتمین سالگرد تولد پورداود را جشن گرفت و در همان سال بود که کتابی در زمینه آثار و زندگی شخصی او توسط پژوهشگر ارزنده و نامی «محمد معین» به رشته تحریر در آمد. این کتاب در همان زمان به انگلیسی نیز ترجمه گردید. در همان سال بود که استاد انجمن ایران شناسی و اندکی پس از آن مدرسه ایران شناسی را تاسیس نمود.
یک دهه بعد یعنی در سال 1955 دولت آلمان بالاترین درجه افتخاری آموزشی کشور آلمان را به استاد پورداود تقدیم نمود که این مدال توسط صدر اعظم آلمان شخصا به پورداود اهدا شد. اندکی پس از آن بود که پورداود مفتخر به دریافت جایزۀ تاگور هند شد. این جایزه هر ساله و به افتخار شاعر و پژوهشگر بزرگ هندی «تـــاگور» به یک نفر اهدا می شود.
در صبحگاهان 17 نوامبر 1968 و در شهر تهران خانواده پورداود جسم بی نفَس او را در پشت میز کارش و در زیرخروارها کاغذ و کتاب یافتند. او در حالی از دنیا رفت که تالیفات و آثار بیشماری از خود بر جای گذاشت. آثاری در زمینه ایران شناسی، اوستا و بسیاری از جنبه های تمدن ایران باستان.
آرامگاه بسیار ساده این استاد بی بدیل ایران باستان در محله سبزه میدان شهرستان رشت واقع است. هر چند که متاسفانه بسیاری از مردم - حتی درشهر رشت - از این امر بی اطلاع هستند.
روحش شاد