سه شعر از عمران صلاحی
عمران صلاحی شاعربزرگ معاصر، متولد10 اسفند سال 1325 در تهران، دیپلم مترجمی از دانشگاه تهران، و خالق آثاری از قبیل «طنز آوران امروز ايران»، «گريه در آب»، «قطاري در مه» ، « ايستگاه بين راه» ، « حالا حكايت ماست»، « روياهاي مرد نيلوفري» و«شايد باور نكنيد»، «يك لب و هزار خنده». این شاعربزرگ معاصر ایران در روز یکشنبه 11 مهر ماه 1385 بر اثر عارضه قلبی در سن60 سالگی جان سپرد. درخت و شعله
درخت شعله کشید حیاطمان تب کرد نسیم با هیجانش، نفس نفس می زد درخت، بار آورد دو تا انار آورد دو تا انار رسیده ، دو تا انار درشت انار به رنگ شرم درآمد درخت، دختر شد
عکس یادگاری
بر صندلی نشستم و تکمه های باز ِ کتم را بستم یک شاخه گل به دستم عکسی به یادگار گرفتم با تنهایی در هایهوی آب و هیاهوی بچه ها
در دوردست
در دوردست همهمه ی قورباغه هاست شب در میان چشم نگهبان زاغه هاست این آسمان روشن مهتابی این پرنیان آبی افتاده روی سینه ی عریان کوهها می لغزد و نمی افتد باد حریص تشنه دزدانه همراه بوی سنجد می آید ای دیده بان برج مراقب، نگاه کن! |
|