شعری از آصف فکرت استاد محمدآصف فکرت در شهر هراتِ افغانستان دیده به جهان گشود، لیسانس زبان و
ادبیات فارسی دَری را از دانشگاه کابل و فوقلیسانس روزنامهنگاری را از کشور
هندوستان بهدست آورد. در افغانستان در رادیو، مطبوعات و آکادمی علوم خدمت کرد و
سپس در ایران به عنوانِ فهرستنگار کتابخانۀ خطی آستان قدس، عضو علمی، ویراستار و
مؤلف در دایرةالمعارف بزرگ اسلام، محقق و مؤلف در بنیاد پژوهشهای اسلامی مشغول بهکار
گردید. تازهترین اثر ایشان به نام "پشت دروازۀ هند" است و سایر آثار
استاد فکرت به شرح ذیل میباشد:
یاد و فریاد
اینکه یادم میکنی، ای مهربان، شـــادم هنـوز نامهام را پیش یاران نغز و شیـــــــرین خواندهای کاش میگفتی، در این فن هستی استادم هنوز پرتـــــو مهـــــــر تـو بر ویرانــــۀ شـــــعرم فتــــــاد سبز و شورانگیـــز و شـــــادیبخش و آبـادم هنوز یاد ایّامی که میخوانـدی به نامی هردمـــــــــم گاه وامق، گاه مجنــــــون، گاه فرهـــادم هنـــــوز گاه شهـرت، گاه رســـــــوایی، گهی درمـــاندگی میرسد عشقت به هر رنگی به فریـادم هنــــوز گر به سـر بینی مرا، در زیر بـــرف دَی مهـــــــــم ور به دل بینــــی مــــرا، گرمــای مــــــُردادم هنوز بی نیازم، تا کــه محـــــتاج ســـــر کـــــــــوی توام بستۀ آن ســــــــروِ موزونم، گـــــر آزادم هـــــــنوز همچـــــو فکرت خوشنشـین غربتآبــــــــاد فرنگ در هوای شـــــــــهر انصـــاری و بهـــــــزادم هنـوز
|