ادبی هنری‎ > ‎ادبیات‎ > ‎

سال سوم / شمارۀ بیست و سوم / ادبیات / شعر و ترانه / سلماز صادقیان / بخش 1

ترانه، شعر
و جایگاه آن در فرهنگ و ادبیات فارسی
سلماز صادقیان

 

سلماز صادقیان


هدف از این نوشتار، معرفی ترانه، جایگاه آن در فرهنگ و ادبیات فارسی، پرداختن به تفاوت‌های میان ترانه و شعر و علت جداسازی این دو گونۀ ادبی است.

شعر

شعر، سروده یا چامه یکی از کهن‌ترین گونه‌های ادبی و شاخه‌ای از هنر می‌باشد که در آن از زیبایی‌های سطح و فرم زبان، بیان هنری احساسات، و تکنیک‌های خاص بهره گرفته می‌شود.

شعر را می‌توان در قالب‌های متعدد دسته بندی نمود:

-          انواع شعر کهن فارسی (مثنوی، قصیده، غزل، مُسمَط، مُستزاد، ترجیع بند، ترکیب بند، قطعه، رباعی، دو بیتی، تک بیت، چهار پاره)

-          سبک‌های شعر کهن فارسی (سبک هندی، سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک بازگشت)

-          گونه‌ها و جریان‌ها در شعر کهن فارسی (حماسه، تصوف و شعر عرفانی، تغزل، شعر معناگرا)

-          شعر نو فارسی

جایگاه شعر در ادبیات

شعر مرکب  از چهار عنصر ضروری است:

-           اندیشه

مقصود از اندیشه در شعر آن است که هر شعر باید حامل قضاوت، پیام و حکمتی باشد، زیرا هنر، از جمله شعر، افزاری است که آدمی به کمک آن زندگی می‌کند و طبیعت را می‌شناسد.

-           احساس

شاعر باید ابتدا  شیفتۀ یک حس نیرومند شود. باید دردی، جنونی، آرزویی، رنجی، شراری، هوسی، افسونی شاعر را سراپا فراگیرد و او، شعله‌ور از الهام خود، چراغ شعر را برافروزد. اگر شاعر خود مجذوب باشد، می‌تواند جذبۀ خود را سرایت دهد. به قول کلام معروفی است که می‌گوید: سخنی کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. تولستوی کارکرد یا وظیفۀ اساسی و عمدۀ هنر را در سرایت و انتقالِ احساس می‌داند. اگر هنرمند توانست اندوه، وحشت، نفرت، خشم، لذت، حسرت و دیگر عواطف خود را به هنرپذیر  (خواننده یا بیننده) انتقال دهد، در آن صورت کار هنری سرانجام گرفته است. به قولی دیگر، هنر گزارش زمانه است به زمانه.

-          تخیل

خیال، به وجودآورندۀ شخصیت شعر است. پندار و خیال به صورت استعاره و تشبیه بیان شاعرانه را پدید می آورند. شاعر با یافتن تشابهی گاه حتی دور، میان برخی جهات،  اشیاء و پدیده‌ها، برخی کارکردهای آنها را به یکدیگر پیوند می‌دهد.

-          آهنگ

اگر آهنگ نباشد، شعر، شعر نیست. خویشاوندی شعر با موسیقی، در آهنگین بودن کلام شاعرانه است. شعر، کژآهنگی یا بی‌آهنگی را برنمی‌تابد. سخن در این جا بر سر عروض یا هجا، موزونی یا تسجیع نیست. سخن بر سر آهنگ است. شعر نو فارسی از این جهت در جادۀ درست است.

جایگاه شعر در فرهنگ و جامعه

شعر، جدای از این‌که اجتماعی باشد یا نباشد باید با آحاد جامعه ارتباط برقرار کند. شعر، درتاریخ فرهنگی این سرزمین، هنری بی‌رقیب در گستردگی شمول و ارتباط با آحاد جامعه، از هر قشر و طبقه‌ای بوده است و بیشترین سهم را شعر در فرهنگ‌سازی و ثبت و ضبط میراث فرهنگی ما داشته است. شعر هنر ملی ما ایرانیان است و در طول تاریخ بیشترین ارتباط آحاد جامعۀ ایرانی با مقولۀ فرهنگ و هنر از طریق شعر برقرار شده است. شعر در طول حیاتی که اکنون هزاره دوم خود را طی می‌کند همواره توانسته است با تغییر و تحولات فرمی و محتوایی متناسب با روزگار خویش، زبان زنده و گویای ایزانیان و با نگاهی گسترده‌تر، انسان به مفهوم عام آن باشد. امروزه نیز ماهیت جریان اصیل شعر فارسی، موجب شده است که کماکان شعر از همان جایگاه تاریخی خود نزد ایرانیان برخوردار باشد.


ادامه دارد ...

Comments