سال سوم / شمارۀ بیست و سوم / سخن سردبیر / من توده ای نیستم پس هستم / فرداد فرشته هوش

من توده‌ای نیستم، پس هستم!!



با سلام 

طبق معمول برای یافتن سوژۀ مناسبِ این ستون، یعنی سخن سردبیر، باید با خودم دست و پنجه نرم کنم. البته نه اینکه حرف برای گفتن نیست، تا دلتان بخواهد حرف و حدیث برای گفتن هست ولی به قول معروف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
نکته‌ای که مایلم در اینجا به آن اشاره‌ای داشته باشم موضوعی است که در عین بی‌اهمیت بودن نتیجۀ آن برای شخص بنده، از چند زاویۀ دیگر قابل تأمل و بررسی، و چه بسا بسیار با اهمیت است، و آن نوع نگرش و قضاوت نابجای ما در مورد دیگران است. برای اینکه خیلی حاشیه‌پردازی نکنم و به قولی لُپ کلام را ادا کنم به مثالی در مورد خود و مهرگان، می‌پردازم. از زمان زایش نخستین شمارۀ مهرگان علی‌رغم توجهات مثبتی که از جامعۀ ایرانی دریافت نمودم همواره عده‌ای نیز بنده و مهرگان را به نوعی متهم به وابستگی به احزاب مختلف به ویژه حزب توده نموده‌اند. پس از انتشار شمارۀ نخست مهرگان در لابه‌لای ایمیل‌ها و نامه‌های محبت‌آمیز برخی از خوانندگان، ایمیلی نیز از خوانندۀ محترم آقای فرزین دریافت نمودم که متن آن در قسمت "نظرات خوانندگان" وب‌سایت مهرگان موجود است. و آن اینکه:

Hi:

Very soon it will turn out to be a pro-Russia Communist magazine, like many others. Look at this mailing list, it was supposed to be non-political, but it is taken over by a few political activists with Toudeh party background. God bless pro-Russia Communists


Farzin

 

و جالب اینجاست که این نوع اتهامات تا به امروز ادامه دارد. حتی دوستی به مزاح می‌گفت که اگر تا دیروز شک داشت که بنده وابسته به حزب توده هستم، بعد از اجرای موفق کنسرتِ نورزوی مرکز موسیقی نوا که با همکاری مهرگان برگزار گردید، دیگر مطمئن شده است. علت آن را هم خواندن قطعاتی از سروده‌های زنده‌یاد سیاوش کسرایی، کرامت دانشیان و حضور چشم‌گیر مردم در این مراسم می‌دانست.
دوست دیگری که موهای خود را در شغلی به اصطلاح فرهنگی و مرتبط با کتاب و قلم سپید نموده است به مشتری ناشناسی که دست برقضا از دوستان صادق و گرانقدر بنده است چنین بیان می‌کند که: "آقا سراغ نشریۀ مهرگان نرو. اینها همه از دار و دستۀ حزب توده هستند و شما بی‌خود خودتان را آلودۀ این افراد نکنید." و یا چیزی شبیه به این جملات. البته از تکرار و بیان این چند مثال به هیچ عنوان قصد دفاع از خود یا مهرگان را ندارم. دلیل آن هم واضح و مبرهن است.

1.      وابسته بودن به حزب و یا گروهی حداقل در جامعۀ آزاد کانادا جرم نیست. نمی‌دانم چرا دوستان، وابسته بوده به حزبی را اتهام به حساب می‌آورند؟

2.      از قدیم گفته‌اند شترسواری دولا دولا نمی‌شود. مگر دلیلی وجود دارد که بنده وابسته به حزب و گروهی باشم و آن را مخفی کنم؟ اگر بنده عضو هر حزب یا گروهی بودم با کمال افتخار آن را اعلام می‌نمودم. همان‌طور که از نخستین شماره و همواره اشاره نموده‌ام، مهرگان و شخص بنده به هیچ عنوان به هیچ حزب و یا سازمانی وابستگی ندارند.

3.      در عین حالی که عده‌ای مهرگان را متهم به وابسته بودن به حزب توده می‌کنند، عدۀ دیگری آن را وابسته به چریک‌های فدایی خلق، مجاهدین خلق و حتی وابسته به جمهوری اسلامی می‌دانند!! بنابراین شما خودتان پیدا کنید پرتقالفروش را!

در هر شکل به هیچ وجه قصد رفع اتهام ندارم، چرا که معتقدم  آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.

و اما نکتۀ اصلی این است که در گذشتۀ نه چندان دورِ تاریخِ پرآشوب ایران و بنا به اقتضای مکان و زمان، حزب‌ها و گروه‌های سیاسی فراوانی به وجود آمدند و در مقاطع مختلف بسیاری از ادبا، نویسندگان، شعرا و فعالان اجتماعی به برخی از این احزاب وابستگی و یا گرایش داشتند. بسیاری از این افراد به اصطلاح روشنفکر و ادیب دست بر قضا در مقاطعی و یا در تمام طول عمر خود وابسته به حزب توده نیز بوده‌اند. افرادی نظیر احسان طبری، محمود اعتمادزاده (م. ا. به آذین)، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، عنایت‌الله رضا (نه برادر بزرگوار و فقید ایشان پروفسور فضل‌الله رضا که در اتاوا سکونت دارند)، فریدون توللی، بزرگ علوی، ابراهیم گلستان، نیما یوشیج، صادق چوبک، سعید نفیسی، محمد معین، محمدعلی افراشته، غلامحسین ساعدی، محمد تفضلی، نادر نادرپور، احمد شاملو و غیره.
جای تأسف و تعجب است که بررسی ادبیات و آثار ارزشمندِ ادبی و هنری این افراد سبب اتهامِ گرایش به حزب توده و یا هر حزب دیگری گردد. بیایید یاد بگیریم تا به آثار ادبی و ملی خود بدون برچسب‌زدن و اتهام نابه‌جا احترام بگذاریم و به نشر و بقای آنان بپردازیم. صد البته هر جا نیز که انتقادی از نوشته و یا اندیشه‌ای وارد باشد آن را با کمال صداقت و به دور از پیش‌داروی‌های جاهلانه و عجولانه اعلام کنیم.

به هرجهت تقریباً مطمئن هستم بیشتر کسانی که اتهاماتی از این دست به بنده و یا هر کس دیگری وارد می‌کنند افراد ظاهربین و دهن‌بینی هستند که به هیچ وجه اهل مطالعه و تحقیق و تفحص نیستند. چرا که اگر تنها مطالب یک شماره از مهرگان را با دقت مرور می‌نمودند خلاف ادعاهایشان به آنان ثابت می‌شد. حتی بعید می‌دانم که این دوستان زحمت خواندن این سطور را هم به خود بدهند. لذا تنها با دیدن عنوان این صفحه خواهند گفت: "دیدی ما درست می‌گفتیم. خودش ادعا نموده است که من توده‌ای هستم!!" لذا ممنون می‌شوم تا افرادی که اهل خواندن هستند و این سطور را می‌خوانند حداقل این توضیحات را به گوش دوستان دیگر برسانند تا نخوانده و نیاندیشیده و نسنجیده به دیگران اتهام وارد نکنیم و تنها با اهمیت دادن و بررسی مشترکات فرهنگی خود به غنای تاریخ پرآشوب و فرهنگ چندصدپارۀ خود بیفزاییم که این تنها راه نجات ما از فلاکت فرهنگی است که قرن‌ها با آن دست به گریبانیم. پاسداری و نگهداری از آثار فرهنگی و تاریخی یکی از دشوارترین و پرمسئولیت‌ترین کارهاست که متأسفانه محدودیت این سطور اجازۀ توضیحات بیشتر در این زمینه را به بنده نمی‌دهد. شاید وقتی دیگر!

شاد و سربلند باشید.

Comments