سال سوم / شمارۀ بیست و دوم / زندگی نامۀ جیمز میراندا استوارت / احمد قندهاری

دکتر جیمز میراندا استوارت بری
خانمی که به عنوان یک افسر جرّاح مرد 45 سال در ارتش انگلستان خدمت کرد.
ترجمۀ احمد قندهاری[1]

 



اولین پزشک خانم در آمریکا، خانم الیزابت بلک‌ول[2] اولین زنی بود که در سال 1847 وارد دانشکدۀ پزشکی جنوا در نیویورک شد. بابت پذیرش این خانم در رشتۀ پزشکی طوفانی بر پاشد. اعتراض‌های گسترده‌ای صورت گرفت مبنی بر اینکه چرا به یک خانم اجازۀ تحصیل در رشتۀ پزشکی داده شد. این خانم با مشکلات زیادی توانست دورۀ دانشکدۀ پزشکی را به پایان برساند و مشغول کار شود. او در سال 1868 یک دانشکدۀ پزشکی مخصوص خانم‌ها در نیویورک دایر کرد و در سال 1869 به انگلستان که زادگاه اصلی او بود بازگشت و همۀ عمرش را صرف مبارزه و کمک به خانم‌های دیگر کرد تا بتوانند در رشتۀ پزشکی به تحصیل بپردازند.

اولین پزشک خانم در ایتالیا، خانم ماریا مونتسوری[3] (1952-1870) ایتالیایی بود که پس از پایان دورۀ دبیرستان ابتدا به دانشکدۀ فنی رفت و مهندس شد. پس از فراغت از تحصیل یک باره تصمیم گرفت که پزشک شود. او به دانشگاه شهر رم رفت. رئیس دانشگاه به او گفت غیر ممکن است که یک خانم بتواند در رشتۀ پزشکی به تحصیل بپردازد. خانم مونتسوری به قدرتمندترین شخص یعنی پاپ لویی سیزدهم مراجعه کرد و طی سخنانی پاپ را متقاعد کرد که جامعه به پزشک خانم هم نیاز دارد. به سفارش پاپ دانشگاه رُم، ماریا را جهت تحصیل در رشتۀ پزشکی پذیرفت. دوران تحصیل ماریا هم بی دردسر نبود. این خانم پس از چندین سال کار به آموزش کودکان عقب‌افتاده علاقه‌مند شد و مطالعاتی به طور رسمی و غیر رسمی در این زمینه انجام داد. او روش خاصی را برای آموزش این کودکان ابداع کرد. این روش در سراسر دنیا مورد قبول قرار گرفت و به همین سبب این گونه مدارس را مدارس مونتسوری می‌نامند.


دکتر جیمز بری

دکتر جیمز بری[4] اولین خانمی بود که در انگلستان به دانشکدۀ پزشکی رفت. وقتی این دختر آمادۀ رفتن به دانشگاه شد زمانی بود که خانم‌ها حق تحصیل در رشتۀ پزشکی را نداشتند ولی او به این رشته شدیداً علاقه‌مند بود. چگونه او توانست پزشک شود؟ در واقع این دختر خود را به شکل پسر در آورد و لباس مردانه پوشید و به عنوان یک پسر وارد دانشکدۀ پزشکی شد. کار این خانم بیشتر به افسانه شبیه است. بعدها برای شناسایی نام واقعی او تحقیقات زیادی انجام شد. پس از آن متوجه شدند که نام واقعی او میراندا استوارت بود که خود را به عنوان جیمز بری معرفی کرد. همان تحقیقات نشان می‌دهد که او باید در حدود سال 1794 در لندن متولد شده باشد. بعضی از محققین بر این باورند که او دختر مرد ثروتمندی و از بستگان خانوادۀ سلطنتی بود. یک واقعیت دیگر نشان می‌دهد که در سال 1810 جیمز بری در دانشگاه ادینبورگ در رشتۀ پزشکی مشغول تحصیل بوده است.

همکلاسی‌هایش کمی سربه‌سرش می‌گذاشتند، زیرا وی اصلاً ریش و سبیل نداشت و قدش هم حدود 152 سانتی‌متر بود. ولی هیچ‌کس نمی‌دانست که او واقعاً یک دختر است نه یک پسر. وی ظاهراً در 21 سالگی از دانشگاه ادینبورگ به عنوان یک پزشک فارغ‌التحصیل شد. او در واقع یکی از جوان‌ترین فارغ‌التحصیلان دانشکدۀ پزشکی بود. دکتر جیمز بری برای جراح شدن به بیمارستان لندن رفت و در آنجا آموزش دید و پس از مدتی جراح شناخته شد. یک سال بعد وارد ارتش شد و در یک بیمارستان دستیار شد. او به مدت 45 سال افسر جراح ارتش بود و همه کار او را قبول داشتند. او هم برای ارتش خدمات زیادی انجام داد.

در آن زمان انگلستان مستعمرات زیادی در سراسر دنیا داشت. دکتر جیمز بری سال‌های زیادی را در کشورهای مختلف نظیر هندوستان، مالت و جامائیکا گذراند و در سال 1856 به آفریقای جنوبی اعزام شد. و پس از چندی به عنوان پزشک و جراح بسیار خوب در آنجا به شهرت رسید. او جان دخترِ فرماندار کل آفریقای جنوبی را نجات داد و بعد از آن پزشک مخصوص فرماندار کل شد.

همکارانش به او علاقه‌مند بودند ولی او گاهی دردسرساز می‌شد. مثلاً وقتی از او می پرسیدند چرا صدای شما نازک است یا چرا انگشتان شما آن قدر ظریف است، از کوره در می‌رفت و سخت عصبانی می‌شد. با این ظاهر ظریف در شمشیربازی بی‌نظیر بود. دکتر بری در کارهای اداری‌اش شدیداً سخت‌گیر بود. او می‌خواست ادارۀ بیمارستان و پرستاری از بیماران در حد بالایی منظم و مرتب باشد و هیچ عذری را در این زمینه نمی‌پذیرفت. به‌خصوص در رفتار با بیماران و مراقبت از آنها شدیداً سخت‌گیر بود. چنانچه افسران با زندانی‌ها بدرفتاری می‌کردند، او موضوع را گزارش می‌کرد. البته در برقراری نظم و انظباط بسیار مفید واقع می‌شد ولی در عین حال دشمنانی هم برای خودش ایجاد می‌کرد. بعضی اوقات ارتش از او حمایت می‌کرد ولی بعضی مواقع هم چون زیاد سخت‌گیری می‌کرد ارتش از او راضی نبود. حتی در یک مورد به علت سرپیچی از دستور فرماندهی مافوق، کارش به دادگاه و محاکمه کشیده شد.

بعضی از همکارانش فکر می‌کردند که او آدم عجیبی است. مثلاً او اغلب درِ اتاق را می‌بست و سپس لباسش را را عوض می‌کرد و اغلب با خانم‌ها اتاق مشترک داشت ولی موقع تعویض لباس از همه می‌خواست که اتاق را ترک کنند.

در سال 1857 در سن 63 سالگی دکتر بری بازرس عمومی ارتش شد و به کانادا منتقل گردید. در کانادا برای پشرفت زندگی سربازان بسیار کوشش کرد. در سال 1859 دچار بیماری شد و به انگلستان بازگشت تا بازنشسته شود. او با این همه مشغلۀ کاری باز هم احساس تنهایی می‌کرد، تا اینکه در سال 1865 در سن 71 سالگی در یک بیمارستان نظامی درگذشت.

یک پزشک ارتش نگاهی به او انداخت و گفت: "دکتر بری درگذشته است." بعداً کسی که مأمور تغییر لباس بود دریافت که دکتر جیمز بری یک خانم بود و راز برملا شد. ارتش خانم دکتر بری را مانند یک افسر مرد دفن کرد. اطلاعاتِ زندگی دکتر بری و فداکاری‌های او در ارتش، به همراه جسدش زیر خاک رفت.



[1] - از کتاب سرگذشت شگفت‌انگیز افراد برجسته / ترجمۀ احمد قندهاری

[2] - Elizabeth Blackwell

[3] - Maria Montessori

[4] - James Barry

Comments